اسناد
مسئله کشف حجاب
مسئله کشف حجاب و يا به عبارت ديگر حجاببرداري در ايران، موضوعي است که با حضور افکار متأثر از فرهنگ اروپايي در ايران شکل گرفت و با ارتباط بيشتر ميان ايرانيان و اروپاييان، نمود ظاهري يافت. بدين مناسبت تاريخ اين تفکر و بروز آن به دوران قاجاريه برميگردد. ولي به دليل حضور و نفوذ افکار مذهبي و علماي مذهبي در تمامي لايههاي جامعه از مردم عادي تا درباريان، مجال خودنمايي بيشتري نيافت ولي به تدريج با رشد افکار اروپاييگري و تبليغ لزوم همرنگي با ايشان براي پيشرفت و توسعه کشور، طرفداران و معتقداني براي خود پيدا کرد. رضا پهلوي به عنوان منادي يکسانسازي جامعه ايران و همسانسازي با اشکال اروپايي قدم در راه اجراي اين طرح گذاشت در اين باره وي چنين اظهارنظر نموده و تکليف کرده است: (« ... ما بايد صورتاً و سنتاً اروپايي بشويم و بايد در قدم اول کلاهها تبديل به شاپو بشود و نيز بايد شروع به رفع حجاب زنها نمود...») و براي صورت عملي بخشيدن به « بايد» ها راهي را در پيش گرفت. در قدم اول وي دستور به حجاببرداري از زنان مأموران حکومتي داد (البته با ذکر عدم اجبار و به کار نبردن زور) ولي با تهديد اخراج و جريمه مأموران دولتي در صورت عدم رعايت آن.
سند 1 : سواد تلگراف وزير ماليه 23 دي 1314
.... در برداشتن چادر بايد همه قسم مساعدت نموده و نسبت به اعضاي دوائر دولتي مراقبت نمائيد از دعوتهايي که از آنها ميشود حتماً با خانمهاي خود حاضر شده.... هرگاه يکي از مستخدمين ماليه بدون خانم و يا خانم با چادر باشد، فوراً به موجب اين حکم آن شخص را منتظر خدمت کرده...
اين مسير و جريان 6 ساله که از 1314 آغاز و تا رفتن رضاشاه از ايران ادامه مييابد، مطابق با اسناد و خاطرات شفاهي از آن دوران با سختيها و درگيريها، تبعيدها و ضرب و جرح ها و جريمه و اخاذيهاي بسيار که بر مردم تحميل شده بود، همراه است.
سند 2 ، سندي است مورخ 23/7/1320 شماره 5310
مجلس شوراي ملي رونوشت به زنهاي يزد
بعدالعنوان به عرض ميرسانيم در اين موقع که اراده شاهنشاه بر پايه قانون مشروطيت استوار، زبان و قلم آزاد، شما نمايندگان ملت ميتوانيد براي بيچارگان و ستمديدگان دادرسي فرمائيد. متأسفانه آنچه در راديوها شنيده و روزنامهها مطالعه ميشود، هيچ اسمي از ظلم و ستمهايي که چندين سال است به ما بيچارگان شده، نيست که به واسطه يک روسري يا چادرنماز در محلهها، حتي از خانه به خانه همسايه طوري در فشار پاسبان و مأمورين شهرباني واقع بوده و هنوز هم هستيم که خدا شاهد است از فحاشي و کتک زدن و لگد زدن هيچ مضايقه نکرده و نميکنند و اگر تصديق حکما، آزاد بود از آمار معلوم ميشد که تا به حال چقدر زن حامله يا مريضه به واسطه تظلمات و صدمات که از طرف پاسبانها به آنها رسيده، جان سپردند و چقدر از ترس و حرس فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسري يا چادرنماز به غارت بردند و چه پولهايي از ما به هر اسمي و رسمي گرفته شده، خدا ميداند اگر يک نفر از ماها با روسري يا چادرنماز به دست يک پاسبان ميافتاد مثل اسراي شام با ماها رفتار ميکردند. بهترين رفتار آنها با ماها همان چکمهها لگد بر دل و پهلوي ما بود و اگر به پول گرفتن قانع نميشدند يا پولي نداشتيم به آنها بدهيم ما را به شهرباني و کميسر ميبردند. اذيت ما بيشتر و مخارج ما زيادتر. لذا استدعاي عاجزانه داريم اولاً انتقام ما ستمديدگان را از اين جابران بکشيد و بعد هم آزادي حجاب به ما بدهيد. کما اينکه در ممالک اسلامي حجاب معمول است. به علاوه در انگلستان و هندوستان که آنقدر اديان مختلف هست مخصوصاً مسلمانان داراي حجاب هستند. لذا از نمايندگان محترم مسلمان کليه ملت ايران استدعا داريم استرحاماً حال ديگر است، دست ظلم و تعدي و شکنجه از سر ما زنهاي مسلمان ايران کوتاه و ماها را آزاد فرماييد. در خاتمه با تقديم احترامات امضاي جمعي از زنهاي يزد.
عنوان : بيگم آقا، مادر کريم خان زند، از زنان دلاور دوران خود و از الهامبخشان کريمخان در مبارزاتي بود که به حکومت او بر ايران انجاميد. او در حمله افغانها در 1266هـ .ق به سرکردگي آزادخان افغان به قلعه کريمخان که به اسارت او و تني چند از جنگاوران انجاميد، نه تنها خود و ديگران را از چنگ افغانها نجات داد؛ بلکه با حمله به آنان، غنيمت بسياري را نيز به چنگ آورد. او در بيشتر مبارزات با پسرش همکاري داشت و از زنان پر جرئت دوران خود به شمار ميرود.
صفحه اول