ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» رجال » نگاهي گذرا به زندگي و زمانه امير نظام گروسي

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

137

پیشینه فرش 

 

 

جریان شناسی سقوط پهلوی
سیر تاریخی ممنوعیت حجاب
پاکسازی و مرمت اسناد تصویری
نجم السلطنه

اخبارNEWS

تازه‌هاي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران در نمايشگاه کتاب تهران |+| سير تاريخي تحريم در کتاب «انديشه تحريم و خودباوري» منتشر مي‌شود ‎ |+|

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

نگاهي گذرا به زندگي و زمانه امير نظام گروسي 

 

ناهيد کشتمند

 

حسنعلي خان امير نظام گروسي از مردان نيکنام عهد ناصري و جزء رجال کارآمد و لايق ايران در دوره قاجاريه به شمار مي‌رود، او مردي کاردان، با کفايت و علاقه‌مند به ترقي و اصلاح جامعه بود و در طول 64 سال داشتن مصدر خدمات مهم کشوري از هيچ کوششي جهت اعتلاي ايران فروگذار نکرد. حسنعلي خان امير نظام گروسي از کردهاي طايفه کبودوند گروس در سال 1236 يا 1237 ق در بيجار مرکز ولايت گروس به دنيا آمد. مادرش اصالتاً ارمني و پدرش محمدصادق خان جزء رجال بزرگ دربار فتحعلي شاه بود. 1 سيره‌نويسان و مورخان دوره قاجار، اصل و نسب او را تا سدۀ سوم اسلامي به عقب برده‌اند. از جمله نقل کرده‌اند که امام رضا (ع) هنگام عزيمت از مدينه به طوس به خانۀ «امير عزالدّين» از اجداد امير نظام که رئيس طايفه گروس بوده نزول فرموده است. 2 بعضاً قائل براينند که نياکان وي بيش از هفتصد سال، پشت در پشت رئيس ايل و حاکم گروس بودند و از دورۀ صفويه تا قاجاريه مناصب سياسي، نظام و درباري را بر عهده داشتند. 3

 

حسنعلي خان بر اثر استعداد و لياقت ذاتي تقريباً از هفت سالگي بسياري از علوم زمانۀ خود را فرا گرفت و توانست توجه اطرافيان را به خود جلب نمايد. 4 وي در سال 1252ق با دريافت درجه سرهنگي به عنوان فرمانده افواج گروس منصوب شد و در سال 1253 با همين سمت در اردوي محمد شاه در محاصره هرات شرکت کرد و از خود لياقت خوبي نشان داد. 5 از سال 1254 تا 1257 ق حسنعلي خان به همراه افواج گروس به محافظت از ارگ تبريز مأمور گشت و از سال 1257ق تا 1295ق براي محافظت از سرحدات کرمانشاه در برابر عثماني انتخاب شد. 6

 

در سال 1260ق با نسبت دادن پدرکشي به وي، او را از کار برکنار کردند که در همين زمان حاج ميرزا آقاسي صدراعظم محمد شاه نظر به عداوتي که با خانواده حسنعلي خان داشت (چنانکه خود امير نظام در چند نامه‌اش به آن اشاره مي‌کند)، حکومت موروثي گروس را از دست خاندان حسنعلي خان گرفته و به ابراهيم خان سرتيپ سلماسي سپرد. 7

 

در سال 1264ق ناصرالدين شاه که به تخت نشست و اميرکبير را به عنوان صدراعظم برگزيد حسنعلي خان نيز توانست به کمک اميرکبير حکومت از دست رفته گروس را مجدداً به خاندان خود برگرداند و بار ديگر رياست افواج گروس را بر عهده گرفت. 8

 

در سال 1265 ق حسنعلي خان جهت سرکوبي فتنه سالار راهي خراسان شد و توانست موفقيتي به دست آورد، اندکي بعد از فتنه سالار در سال 1266 ق حسنعلي خان به صوابديد اميرکبير مأمور سرکوبي ملا محمدعلي زنجاني از پيروان باب در زنجان شد و به مناسبت موفقيت در اين مأموريت به مقام جنرال آجوداني شاه رسيد. 9

 

در سال 1267 ق حسنعلي خان جزء ملتزمين رکاب ناصرالدين شاه در سفر به اصفهان بود. به نظر مي‌رسد حسنعلي خان در همين سفر و در اردوگاه سلطانيه کتاب پندنامه يحيويه را براي پسرش يحيي خان به نگارش درآورده است. پس از بازگشت به تهران مدتي رياست افواج گارد سلطنتي را برعهده گرفت. 10 در سال 1271 ق با داشتن مقام رياست افواج گروس براي بازگرداندن نظم و امنيت به مشهد مأمور انتظامات آن شهر شد. 11

 

در سال 1272 ق حسنعلي خان با سپاه خود به همراه حسام‌السلطنه والي خراسان عازم تسخير هرات شد، پس از محاصره طولاني، هرات را فتح کردند و حفاظت از هرات را برعهده حسنعلي خان گذاشتند. 12 در سال 1273 حسنعلي خان به دليل خدمات شايسته‌اي که انجام داده بود به تهران فرا خوانده شد و مورد التفات شاه قرار گرفت. 13

 

در سال 1273 ق به دليل اعتراض دولت انگلستان نسبت به فتح هرات، سرچارلز موره وزير مختار انگليس در ايران، براي نشان دادن اعتراض خود تهران را ترک کرد و به بغداد رفت، بعد از اندک مدتي که بين ايران و انگليس صلح پاريس منعقد شد، دولت مرکزي حسنعلي خان را مأمور بازگرداندن سرچارلز موره به ايران کرد، وي در اين مأموريت نيز لياقت و شايستگي خود را نشان داد، در همين سال حفاظت از بيوتات و خزانه شاهي به مدت يک سال، يعني تا 1275 ق به وي واگذار شد. 14

 

در سال 1275 ق پس از عزل اعتمادالدوله نوري صدراعظم و مراجعت فرخ خان امين‌الدوله ايلچي مخصوص دولت ايران در دربار کشورهاي اروپايي، حسنعلي خان گروسي به عنوان وزير مختار از طرف سعيد خان انصاري وزير امور خارجه و به درخواست ناصرالدين شاه به اروپا (پاريس) مأمور شد. در اين مأموريت وي سرپرستي 42 نفر دانشجوي ايراني را که قصد ادامه تحصيل به سبک اروپايي را داشتند بر عهده گرفت و از هيچ کوششي جهت ياري دادن به آنها دريغ نمي‌کرد. 15

 

در سال 1276 ق به عنوان مأمور فوق‌العاده و وزير مختار مخصوص در پاريس انتخاب شد. سفارت حسنعلي خان در اروپا هفت سال طول کشيد. وي علاوه بر وظايفش در سفارت بيشتر اوقات خود را صرف بازديد از کارخانجات، مدارس، بيمارستانها و ... مي‌کرد. 16 در همين دوران مورد توجه زمامداران اروپايي قرار گرفت و توانست از آنها نشانهاي دولتي دريافت نمايد، از جمله نشان «سنت موريس» و «سنت لازار» از ايتاليا «عقاب سفيد» از آلمان، «لوژيون دونور» از فرانسه، «لئوپلد» از بلژيک، « دانبرک» از دانمارک، «کوردون» از روسيه و «مجيديه» از عثماني را از آن خود کرد. 17

 

در سال 1281 ق براي مدت کوتاهي به تهران آمد و مجدداً با همان سمت به پاريس برگشت اما بعد از يک سال 1282 ق به علت مختل شدن مزاجش به ايران بازگشت و در سال 1283 ق با تأسيس دارالشوري کبري به عضويت آن پذيرفته شد و به مدت 5 سال در اين مقام باقي ماند. 18 در سال 1287 ق فرزند ارشدش يحيي خان که فرمانده فوج گروس در کرمان بود وفات يافت و حسنعلي خان را در ماتم فرو برد. 19

 

در همين سال 1287 ق سپهسالار وزير مختار ايران در استانبول به ايران بازگشت و به صدراعظمي ناصرالدين شاه برگزيده شد. حسنعلي خان به جاي وي در سال 1288 ق به سفارت استانبول فرستاده شد، مدت اقامتش 14 ماه به طول انجاميد. در اين مدت حسنعلي خان با زيرکي تمام از سياست ايران در برابر عثمانيها دفاع کرد، نهايتاً در سال 1289 ق ضعف مزاج خود را در آب و هواي استانبول بهانه کرد و به ايران بازگشت. 20

 

در سال 1289 ق به عنوان وزير فوايد عامه در دولت سپهسالار منصوب و به عضويت شوراي وزيران نيز پذيرفته شد و همچنين به درجه امير توماني نائل آمد. علي رغم بي برنامگي و بي نظمي که در آن دوران، در امور اداري وزارتخانه‌ها رايج بود حسنعلي توانست اقدامات نسبتاً مهمي در زمينه اصلاحات انجام دهد از جمله مي‌توان به فعاليتهاي عمراني و زيربنايي، همچون ايجاد شبکه راه‌آهن و راه‌سازي اشاره کرد. 21 در سال 1290 ق ناصرالدين شاه که به تشويق سپهسالار عازم اروپا شد، حسنعلي خان با سمت وزير فوايد عامه از جمله ملتزمين رکاب وي بود. 22

 

يکي از وقايع مهم دوران سلطنت ناصرالدين شاه طغيان اکراد به رهبري شيخ عبيدالله شمزيني و حمزه آقا منگور در مناطق آذربايجان، ساوجبلاغ در سال 1297 ق بود که دولت مرکزي به کرات، به دفع آنها اقدام کرد اما نتيجه‌اي در بر نداشت، نهايتاً دولت مرکزي تصميم گرفت اين بار نيز از فراست و زکاوت حسنعلي خان در دفع اين فتنه استفاده کند و حسنعلي خان هم در مقام وزير فوايد عامه اين مأموريت را پذيرفت و در چندين نوبت اکراد را گوشمالي داد تا اينکه در سال 1298ق با اقداماتي حساب شده توانست حمزه آقامنگور، رهبر شورشيان را به قتل رساند و سبب دفع فتنه وفساد در آن منطقه گردد. 23

 

قتل حمزه آقا مورد اعتراض دولت روسيه واقع شد و حسنعلي خان مشروحه‌اي مفصل در جواب آنها به علاءالدوله امير نظام نوشت که به حق دندان‌شکن بود. 24 در سال 1299 ق حسنعلي خان با دريافت يک قبضه شمشير مرصع و لقب سالار عسکري از ناصرالدين شاه به رياست قشون آذربايجان منصوب گرديد.

 

در سال 1300 ق بعد از مرگ محمدرحيم خان علاءالدوله «امير نظام» به پيشنهاد مظفرالدين ميرزا وليعهد آذربايجان، تصدي امور پيشکاري آذربايجان به حسنعلي خان داده شد و لقبش را به «سالار لشکر» ارتقاء دادند. 25 مهمترين اقدام حسنعلي خان در اين برهۀ زماني ياري دادن به حاج ميرزا حسن رشديه در تأسيس مدرسه رشديه در تبريز بود. 26 در سال 1303 ق وليعهد مظفرالدين ميرزا با اعطاي شمشير مرصعي به حسنعلي خان او را به لقب امير نظام مفتخر کرد. 27

 

از وقايع مهم ديگر دوران پيشکاري اميرنظام در آذربايجان مسئله امتياز رژي و شورش مردم تبريز عليه اين قرارداد در سال 1309  بود، که امير نظام در مقام والي شهر، از اجراي دستور وليعهد جهت تيراندازي به سمت مردم تمرّد کرد، به دنبال آن در همان سال او را از پيشکاري آذربايجان عزل و به تهران احضار کردند و مورد بازخواست قرار دادند، بعد از مدتي بنا به درخواست ناصرالدين شاه امير نظام را با همين سمت پيشکاري براي آذربايجان پيشنهاد دادند. اما اميرنظام سلامت مزاج و پير شدن خود را بهانه کرد و از اين امر صرف نظر نمود. 28

 

اميرنظام پس از استعفا از پيشکاري آذزبايجان و آمدن به تهران، مدت دو ماه بيکار بود تا اينکه در 1310 ق براي بار دوم به حکومت کردستان، کرمانشاهان، گروس، همدان و مناطق همجوار منصوب شد. 29 وي از همان ابتداي ورود در اين مناطق دست به اقداماتي اصلاحي زد که بسياري از منابع آن دوره و همچنين منابع محلي اقدامات و صفات حميده او را مورد ستايش قرار داده‌اند. 30 در سال 1312 ق بعد از دفع آشوبها و شورشها بنا به ضرورت اميرنظام را از حکومت کردستان و کرمانشاهان عزل و به تهران احضار کردند تا به حکومت نواحي چون خراسان يا شيراز که دچار نابساماني شده بودند فرستاده شود، اما نهايتاً نتيجه‌اي حاصل نشد. 31

 

در سال 1313ق مجدداً براي سامان دادن به مناطق کردستان و کرمانشاه به آن ولايات برگشت و در سال 1314ق مأمور دفع اغتشاشات همدان و متعاقب آن کردستان شد در همين دوران پسرش عبدالحسين خان سالارالملک را از سوي خود نايب‌الحکومه کردستان کرد، و خود مجدداً به پيشکاري وليعهد محمدعلي ميرزا به جاي ميرزا علي خان امين‌الدوله به اذربايجان رفت. 32

 

يکي از مسائل مهم پيشکاري مجدد امير نظام در تبريز در سال 1316 ق قحطي نان بود که بزرگان و انبارداران وابسته به دربار گندم را احتکار کرده و به فروش نرساندند و اين موجب اعتراض مردم در خيابانها و قتل عام بسياري شد، نهايتاً اين شورش به دستور محمدعلي ميرزا وليعهد و به دست امير نظام گروسي خاموش شد و توانستند مشکل را تا حدودي حل کنند، اما اين بار امير نظام بر خلاف دوره پيشکاري مظفرالدين ميرزا که مدتي طولاني در آذربايجان بود، دو سال بيشتر دوام نياورد، چرا که بين وليعهد و او اختلاف بالا گرفت و نهايتاً به دليل نامساعد بودن اوضاع و کبر سن در ذيقعدۀ 1316 از پيشکاري آذربايجان استعفا کرد و از راه قفقاز و ترکستان به تهران رفت. 33

 

مقارن استعفاي امير نظام از پيشکاري آذربايجان اوضاع ولايت کرمان بر اثر خشکسالي و نيز بي تدبيري آصف‌الدوله بسيار آشفته بود، پس دولت مرکزي حسنعلي خان را که در دوران کهولت به سر مي‌برد به والي‌گري کرمان و بلوچستان منصوب کرد، وي در سال 1317 ق وارد شهر شد و مردم در نهايت شور و شعف به استقبالش آمدند. اميرنظام در اين ولايات نيز دست به اقدامات اصلاحي زد، به طوري که در کمتر از شش ماه اوضاع آشفته کرمان سر و سامان پيدا کرد. 34

 

بالأخره در پنجم رمضان 1317 ق اميرنظام گروسي در سن 81 سالگي ديده از جهان بست و بنا به وصيت خودش در ماهان کرمان در جوار شاه نعمت‌الله ولي در مقبره‌اي که براي  خود بنا کرده بود به خاک سپرده شد. 35

 

اميرنظام در کنار تدابير سياسي ـ نظاميش، شخصي صاحب ذوق، شعردوست، سخن‌شناس، اديب، فاضل و از جمله نويسندگان چيره‌دست بود که در شيوه نگارش و انشاء خط روشي ابتکاري و منحصر به فرد به نام «شيوۀ اميرنظام» را براي خود برگزيد. همچنين از وي دو اثر ارزنده ادبي به صورت مکتوب به نامهاي منشآت و پندنامه يحيويه به جاي مانده است که هر کدام نمونه‌اي از کمال و پختگي و شيوه نگارش او مي‌باشد.

 

حسنعلي خان اميرنظام گروسي جزء معدود رجال خوشنام و درستکار و در عين حال پر نفوذ دوره قاجاريه به شمار مي‌رود، که همواره مورد لطف و عنايت بي چون و چراي همگان از شاه گرفته تا پايين‌ترين رتبه‌هاي درباري و دولتي بوده است. امير نظام 64 سال از عمر خويش را به طور مستمر در امورات مختلف سياسي ـ نظامي و فرهنگي صرف خدمت به اين سرزمين کرد، در حالي که در اين دوره طولاني خدمت، او از بيان حقيقت هيچ باکي نداشته و کوچکترين خيانتي از او نسبت به حکومت مشاهده نشد. او فردي ملي‌گرا ودر عين متجدد و اصلاح‌طلب و آشنا به فرهنگ نوين غرب بود. با وجود اينکه مدتي در اروپا زندگي کرد، اما هيچگاه ظواهر زيباي تمدن غرب او را فريب نداد و همچنان سنتهاي ايراني را در هر جايگاه و مکاني که بود حفظ مي‌کرد.

 

_____________________________

 

1. احمد ميرزا عضدالدوله، تاريخ عضدي، به اهتمام عبدالحسين نوايي، تهران، علمي، 1372، ص 97؛ يغمايي، اقبال، «اميرنظام گروسي»، مجله يغما، ج 21، شماره 11، 1347، ص 615؛ مهدي بامداد، شرح حال رجال ايران، ج6، تهران، زورا، 1371، ص 44.

2. حسنعلي خان اميرنظام گروسي، منشآت، چاپ سنگي کتابخانه ملي؛ خط احمد بصيرت، چ 1334، شماره 9374، ص 8 و9؛ ميرزا محمدخان و ميرزا هاشم خان ممتحن‌الدوله، رجال وزارت خارجه در عصر ناصري و مظفري، به کوشش ايرج افشار، تهران،اساطير،1356، ص 65.

3. محمدعلي معلم حبيب‌آبادي، مکارم‌الآثار در احوال در قرن 13 و 14هـ.، چ سوم، انجمن کتابخانه‌هاي عمومي اصفهان، 1351، ص 1024 ـ 1025؛ محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، مرآت‌البلدان، ج4، به کوشش عبدالحسين نوايي، تهران، نشر دانشگاه تهران، ص 1905 ـ 1906.

4. عبدالرزاق مفتون دنبلي، مآثرالسلطانيه، به کوشش غلامحسين صدري افشار، تهران، 1351، ص 149 و 177.

5. ممتحن‌الدوله، رجال وزارت خارجه در عصر ناصري و مظفري، ص 96؛ ميرزا علي‌اکبر، وقايع‌نگار کردستاني، حديقه ناصري، به کوشش محمد رئوف توکلي، تهران، مولف، 1364، ص 271.

6. صديق صفي‌زاده، تاريخ کرد و کردستان، تهران، نشر آتيه، 1378، ص 692.

7. حسنعلي خان اميرنظام گروسي، پندنامه يحيويه، نسخه چاپ سنگي کتابخانه ملي ايران، چ 1315، شماره 6683، ص 12. وقايع‌نگار کردستاني، حديقه ناصري، ص 271؛ عباس اقبال آشتياني، «حسنعلي خان امير نظام»، مجله يادگار، ج 3، سال 1352، شماره 6 و 7، ص 9.

8. اميرنظام گروسي، ص 20؛ همچنين: حسنعلي خان اميرنظام گروسي، پندنامه يحيويه، مقدمه منوچهر سعيد وزيران، تهران، نقره، 1366، ص 17 ـ 18.

9. اعتمادالسلطنه، تاريخ منتظم ناصري، ج 3، تصحيح محمداسماعيل رضواني، تهران، دنياي کتاب 1367، ص1698؛ لسان‌الملک سپهر، ناسخ التواريخ، ج3، به اهتمام جمشيد کيان‌فر، تهران، اساطير، 1377، ص 276؛ فتح‌الله فتاحي، سفرنامه ميرزا فتاح گرمرودي به اروپا در زمان محمدشاه، تهران، چاپخانه بانک بازرگاني ايران، 1347، ص 65 ـ 1164.

10. اعتمادالسلطنه، تاريخ منتظم ناصري، ج3، ص 14 ـ 1713؛ روزنامه شرف، شماره 29، ص 114/ شرافت شماره 14، ص 421.

11. محمدجعفر خورموجي، حقايق‌الاخبار ناصري، به کوشش خديوجم، تهران، 1344، ص 185.

12. ميرزا فتاح گرمرودي، پيشين، ص 1165.

13. روزنامه وقايع اتفاقيه، ج 3، شماره‌هاي 291 ـ 379، تهران، کتابخانه ملي، 1373، نمره 316، مورخه جمادي‌الثاني، 1273 ه. ص 2075.

14. فرخ خان امين‌الدوله، مجموعه اسناد و مدارک فرخ خان امين‌الدوله، ج3، تهران، نشر دانشگاه، تهران، چاپ قدرت‌الله روشني و کريم اصفهاني، 1364، ص 181؛ امير نظام گروسي، منشآت، چاپ سنگي، شماره 9374، ص 21؛ محمود محمود، تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در قرن 19، ج2، تهران، اقبال، 1367، ص 679.

15. ياکوب ادوارد پولاک، ايران و ايرانيان (سفرنامه پولاک)، ترجمه کيکاوس جهانداري، تهران، خوارزمي، 1361، ص 297؛ احمد سهيلي خوانساري، امير نظام در سفارت فرانسه و انگلستان، تهران، اقبال، بي‌تا، صص 124 ـ 117؛ حسين محبوبي اردکاني، تاريخ مؤسسات تمدني در ايران، ج اول، تهران، نشر دانشگاه تهران، 2537 شش؛ ص 320 ـ 325؛ عبدالحسين نوايي، ايران و جهان، ج2، تهران، نشر هما، 1369، ص 581.

16. معيرالممالک، رجال عصر ناصري، تهران، نشر تاريخ ايران، 1361، ص 25ـ 29؛ سيمين خوانساري، اميرنظام در سفارت فرانسه و انگلستان، مقدمه، ص و.

17. وقايع‌نگار کردستاني، پيشين، ص 279؛ نفسي، «حسنعلي خان امير نظام»، مجله وحيد، سال سوم، شماره دوم، 1344، ص 104.

18. يحيي آرين‌پور، از صبا تا نيما، ج1، زورا، چ پنجم، 1372، ص 166؛ عبدالله مستوفي، شرح زندگاني من، ج1، تهران، زورا، چ سوم، 1371، ص 111.

19. محبوبي اردکاني، ج1، ص 335.

20. علي خان امين‌الدوله، خاطرات سياسي امين‌الدوله، به کوشش فرمانفرمائيان، تهران، اميرکبير، 1355، ص 34؛ احمد خان ملک ساساني، يادبودهاي سفارت استانبول، تهران، بابک، چ دوم، 1354، ص 247.

21. اعتمادالسلطنه، المآثر والآثار، ج1، به کوشش ايرج افشار، تهران، اساطير، 1363، ص 108؛ فريدون آدميت، انديشه ترقي و حکومت قانون، تهران، خوارزمي، 1351، ص 158؛ ابراهيم تيموري، عصر بي‌خبري، تهران، اقبال، 1332، ص 97.

22. اعتمادالسلطنه، مرآت‌البلدان، ج2، ص 1711؛ مستوفي، شرح زندگاني من، ج1، ص 126.

23. مهدي‌قلي خان هدايت، خاطرات و خطرات، تهران، زوار، چ پنجم، 1375، ص 5؛ اسکندرقوريانس، تاريخ طغيان اکراد، ميکروفيلم نسخه خطي کتابخانه ملک، شماره 3759، ص 3ـ 19؛ کريسي کوچرا، جنبش ملي کرد، ترجمه ابراهيم يونسي، تهران، نگاه، 1373، ص 26؛ گزارشها و نامه‌هاي ديواني اميرنظام گروسي، به کوشش ايرج افشار، تهران، موقوفات افشار، 1373، ص 29؛ حاج سياح، خاطرات سياح، زير نظر ايرج افشار، تهران، اميرکبير، چ دوم، 1356 شش، ص 239.

24. سازمان اسناد ملي، شماره‌هاي 296012995/ 752ح2زآ1 و 296012780/ 533ح2زآ1 و 296012065/ 823ح2زآ1. محمدعلي کريم‌زاده تبريزي، در چند سند تاريخي، مجله بررسيهاي تاريخي، شماره دوم، ص 142 ـ 155.

25. امين‌الدوله، خاطرات امين‌الدوله، ص 221، مستوفي، شرح زندگاني من، ج1، ص 209؛ محمدعلي غفاري، خاطرات و اسناد محمدعلي غفاري (تاريخ غفاري)، به کوشش منصوره اتحاديه و سيروس سعدوند‌يان، تهران، نشر تاريخ ايران، 1361، ص 91ـ93.

26. شمس‌الدين رشديه، سوانح عمر، تهران، نشر تاريخ تهران، 1362، ص 28ـ 34.

27. غفاري، تاريخ غفاري، ص 225.

28. ز. ب فوريه، سه سال در دربار ايران، ترجمه عباس اقبال، تهران، 1351، ص 226؛ صمد سرداري‌نيا، تبريز در نهضت تنباکو، تبريز، نشر آشينا، 1377، ص 59؛ اسناد سازمان ملي 296/ 1/425/6.

29. سلطاني، ايلات و طوايف کرمانشاه، ج2، «قسمت اول»، ص 437.

30. مردوخ روحاني، تاريخ مردوخ، ج3، «بخش دوم»، تهران، سروش، ص 431؛ فخرالکتاب سنندجي، تحفه ناصري، ص 400ـ 418.

31. حسينقلي‌خان نظام‌السلطنه مافي، خاطرات و اسناد حسينقلي خان مافي، ج1، به کوشش معصومه مافي و منصوره اتحاديه و سيروس سعدوند‌يان، تهران، نشر تاريخ ايران، 1362، ص 208؛ وقايع‌اتفاقيه، مجموعه گزارشهاي خفيه‌نويسان انگليسي در ولايات جنوبي ايران از سال (1291 ـ 1332)، به کوشش سعيدي سيرجاني، تهران، نوين، 1362، ص 478 ـ 479؛ مهدي‌علي خان فريدالملک همداني، خاطرات فريد، گردآوري مسعود فريد قراگزلو، تهران، زورا، 1354، ص 133.

32. غلامحسين خان افضل‌الملک، افضل‌التواريخ، به کوشش منصوره اتحاديه و سيروس سعدوند‌يان، تهران، نشر تاريخ ايران، 1361، ص 80، فخرالکتاب سنندجي، تحفه ناصري، ص 416ـ 417؛ روحاني، تاريخ مردوخ، ص 229.

33. اديب‌الممالک فراهاني، ديوان، به کوشش وحيد دستگردي، نشر آريان، 1355، ص 67؛ سازمان اسناد ملي، 296/ 29/183/2؛ منصور تقي‌زاده تبريزي، «خاطره‌اي از خدمات هفده ساله امير نظام گروسي»، مجله وحيد، دوره 14، شماره 190ـ 198، 1355، ص 512ـ 515.

34. احمدعلي خان وزيري، تاريخ کرمان «سالاريه»، به کوشش ابراهيم باستاني پاريزي، تهران، علمي، چ سوم، ص 653؛ کرماني، محمود همت، تاريخ مفصل کرمان، ص 347؛ يحيي احمدي کرماني، فرماندهان کرمان، تصحيح باستاني پاريزي، تهران، علم، چ چهارم، 1370، ص 354.

35. احمدي کرماني، فرماندهان کرمان، ص 165؛ وزيري، تاريخ کرمان، ص 844.

 

 




نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org