ArticlesStatesmenPublicationsO.HistoryWoman e-zinewith caravan of history(photo)with caravan of history(doc)Viewpoints and untold eventsًRestoration
» رجال » غلامرضا باهر(و قيام 19 دي 1356 مردم قم) (صفحه ۲)

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

106

 

بندر بوشهر،

پیشگام مدرسه سازی

جنوب ایران

 

 

تکاپوهای آرمانگرایانه اسلامی

 

 

دو رساله و دو گزارش در باره

تالش شمالی

 

 

 

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 53  و 54

 

 

 

کتابفروشی سرای تاریخ

 

غلامرضا باهر(و قيام 19 دي 1356 مردم قم) (صفحه ۲) 

 

 

دکتر تعداد شهداي انتقالي به بيمارستان آيت الله گلپايگاني را سه نفر و مابقي از جمله پسر بچه 13 ساله‌اي که به شهادت رسيده بود در شمار شنيده‌هاي خود مي‌داند و تعداد مجروحين حادثه را شانزده نفر ذکر مي‌کند که اغلب آنان به غير از يکي دو نفرشان که احتياج به تزريق خون داشتند به صورت سرپايي معالجه و مرخص شدند. در خصوص مراجعه مجروحان و شهداي حادثه به ساير بيمارستانها اظهار بي‌اطلاعي مي‌کند و تعداد آنان را بيش از تعداد گزارش شده مي‌داند که بنا به دلايل گوناگون از قبيل وحشت بستگانشان از رژيم ستم‌شاهي و خودداري از مراجعه به بيمارستانها و قرار گرفتن تعدادي از شهدا در شمار شهداي گمنام يا دفن مخفيانه عده‌اي از شهدا، شتاب در انجام امور به گونه‌اي که افراد درگير قادر به ارائه گزارش صحيح نمي‌باشند. آن چنان که «در جريان جنگ شهرها، يک بار که رژيم صدام، قم را مورد اصابت قرار داد، علاوه بر افرادي که شهيد و مجروح شدند، يک آمبولانس حاوي پانزده ـ شانزده دست و پاي قطع شده، به بيمارستان ما آوردند، که اصلاً معلوم نبود متعلق به چه کساني است. به ناچار از مرحوم آقاي گلپايگاني کسب تکليف کرديم و ايشان هم دستور دفن آنها را صادر کردند». دکتر ضمن ارتباط با رؤساي بيمارستانها آنان را راهنمايي بر توصيه عدم همکاري با ساواک و شگرد استفاده از نام مستعار مي‌کرد. و در پاسخ آنان که مي‌گفتند حريف قواي امنيتي نمي‌شوند، زيرا مأموران ساواک، مجروحين را با زنجير به تخت بسته‌اند تا بعد به ساواک منتقل کنند؛ مي‌گفت:

 

ما اين کار را در بيمارستان خودمان قدغن کرده‌ايم و از اول در اين خصوص با قاطعيت وارد شده‌ايم، حتي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي اين روند در بيمارستان آيت الله گلپايگاني ادامه يافت و از ورود مأموران يا سربازان براي مراقبت از بيمار ممانعت مي‌کرديم و مي‌گفتيم: شما بيمارستان را تحويل ما بدهيد و بعد از بهبودي از ما تحويل بگيريد. ما قدرت حفظ او را داريم. فراموش ‌نمي‌کنم که يکي از افراد ضد انقلاب از يکي از شهرها گريخته و به قم آمده بود و به خاطر جراحتي گذرش به بيمارستان ما افتاد. آيت الله يزدي به من زنگ زدند و گفتند: فردي با اين مشخصات که در ناحيه گردنش، آثار بريدگي هست، به بيمارستان شما مراجعه کرده (يا مي‌کند). يادت باشد که اين فرد ضد انقلاب است. مبادا موقع مرخصي فرار کند. ما هم چند نفر از بچه‌هاي بازار را مأمور کرديم که در راهرو کشيک بدهند و پيوسته مراقب اين فرد باشند. موقع مرخصي هم با مراقبت کامل او را تحويل مقامات قضايي داديم. ظاهراً در دادگاه به اعدام محکوم و حکم صادره  در مورد او اجرا شد. بعدها گروهي را زير نظر آيت الله يزدي تشکيل داديم. اين گروه مأموريت داشت که وضع بيمار را بررسي و او را شناسايي کند که آيا انقلابي است يا ضد انقلاب؛ و گلوله‌اي که مثلاً به او اصابت کرده، توسط دشمن شليک شده، يا خود او به خودش گلوله زده تا خود را انقلابي جلوه دهد!8

 

دکتر، نيز در مورد وجه انتخاب منزل برخي از علما بيان مي‌دارد:

 

مردم در جريان نوزده دي و قبل از وقوع درگيري، به منزل تعدادي از علماء قم رفته بودند. منتها نيروهاي طلبه و غير طلبه که گردانندگان تظاهرات بودند سعي مي‌کردند بيوتي را براي تجمع انتخاب کنند که قابليت بهتري براي ورود و صحبت و اعتراض داشته باشند. در اصل همه يا قريب به اتفاق علماي وقت، براي پذيرش مردم، ابراز آمادگي مي‌کردند؛ منتها گويي به طور طبيعي مسير مردم به سمت منازلي از قبيل منزل آيت الله نوري، جهت داده شد. پاره‌اي از علما به لحاظ داشتن اهداف خاصي همراهي با نظام را تا به انتها ادامه ندادند و از يک جهت که بنگريم، اين افتراق، در شمار برکات اين نظام بود تا انقلاب خط کلي و اصيل خود را به تدريج به نمايش گذارد. آقاي نوري بر خلاف آناني که از پذيرش مردم سر باز زده بودند يا با خونسردي و بي تفاوتي و احياناً توصيه به صبر مردم برخورد کرده بودند، با قاطعيت تمام گفته بود که «بله! وظيفه شماست که برويد و عليه اين نامه توهين آميز، فرياد بزنيد».

 

همچنين دکتر در مورد کيفيت وقوع درگيري بيان مي‌دارد: «ظاهراً وقتي مردم از کوچه بيگدلي به سمت خيابان صفاييه سرازير مي‌شوند، در ابتدا هيچگونه درگيري به وجود نمي‌آيد؛ ولي وقتي جلوتر مي‌روند و عليه دولت شعار مي‌دهند، نيروهاي ‌دولتي حمله را شروع مي‌کنند؛ منتها گويا در ابتدا با ماشينهاي آب‌پاش و گاز اشک آور، مي‌خواهند مردم را متفرق کنند؛ و چون حريف مردم نمي‌شوند، نزديک چهار راه بيمارستان به سوي مردم تيراندازي مي‌کنند و حتي در يک مرحله شنيده شد که با عرّاده و تانک مردم را زير مي‌گيرند؛ گويا وقتي جسد شهيد انصاري را که يکي از مقتولين اين حادثه بود در بيمارستان ديدم، مشاهده کردم قفسه سينه‌اش فشرده شده است».9 و اما اظهارات دکتر غلامرضا باهر در مورد انعکاس واقعه نوزده دي در مطبوعات و رسانه‌هاي گروهي اينگونه مي‌باشد: «البته همچنانکه خودتان مي‌دانيد، در آن ايام دست‌اندرکاران روزنامه‌ها از درج بي پرده وقايع کشور بيمناک بودند؛ لذا به ناچار جز به اجازه رژيم ستم شاهي کاري نمي‌کردند. لذا واقعه نوزده دي هم در جرايد انعکاس بدي يافت و آنچه چاپ شد، بي‌شباهت به تعبيري که پشت تلفن به من گفتند و عرض کردم، نبود که : , دو سه نفر با هم دعوا کرده‌اند و پاره آجر به سر هم زده‌اند!، يا نهايتاً نوشتند: ,غائله‌اي در قم سرکوب شد،. يعني پرهيز مي‌کردند که نام و رنگ انقلاب به اين حرکت بدهند. جرايد تا وقتي شاه از ايران فرار کرد و تيتر بزرگ , شاه رفت،، آذين بخش صفحه اول روزنامه‌ها شد، وقايع را چنانکه بايد و شايد، بازگو نمي‌کردند».10

 

از 1357، سرپرستي گروه پزشکي امام خميني (ره) در قم و نيز در تهران (پس از انتقال امام (ره) به تهران در پي عارضه قلبي، بنا به اصرار حاج سيد احمد خميني) به عهده دکتر باهر بود. همچنين سرپرستي گروه پزشکي حضرات آيات عظام گلپايگاني، مرعشي نجفي، حائري يزدي، سيد محمد روحاني، صفائي خوانساري، مولائي (توليت آستانه قم) و بسياري ديگر از علما نيز با ايشان بوده است.11 در 19/9/1364 به عنوان نماينده دانشگاه آزاد اسلامي قم انتخاب شد و به تأسيس دانشگاه آزاد اسلامي در بيمارستان آيت‌الله العظمي گلپايگاني (ره) همت گماشت. در مورخه 20/2/1366 سرپرستي گروه پزشکي دانشگاه آزاد اسلامي مذکور را عهده‌دار شد. و از سال 1370 به عنوان عضو هيئت علمي تمام وقت با دانشگاه آزاد اسلامي همکاري دارند. از 1367 به مدت دو سال در سمت معاونت آموزشي واحد پزشکي دانشگاه تهران مشغول به خدمت بوده و از 1378 با سمت سرپرست گروه پزشکي مرکز تحقيقات طب اسلامي امام صادق (ع) در قم به خدمت مشغول مي‌باشند و ضمناً به عنوان مشاور آموزشي و فرهنگي واحد پزشکي دانشگاه تهران نيز انتخاب شدند. در طي اين سالها تدريس دروس اخلاق پزشکي،اطفال و پوست در واحد پزشکي دانشگاه آزاد اسلامي قم و تدريس (دروس مربوط به) اطفال در دانشگاه پرستاري و مامايي تهران نيز به عهده ايشان بوده. تأسيس دانشگاه علوم پزشکي قم که بعداً به دانشگاه فاطميه تغيير نام يافت نيز از اقدامات ايشان و آيت الله ناظم زاده مي‌باشد. در حال حاضر نيز مسئوليت پزشکي اکثر مراجع عظام قم بر عهده دکتر غلامرضا باهر مي‌باشد.12 کتاب شعري به نام طليعه باهر مشتمل بر هشت دفتر در: توحيد، مدايح و مراثي اهل بيت عصمت و طهارت (ع)؛ سروده‌هاي من براي ديگران و سروده‌هاي ديگران براي من؛ عاشقانه‌ها، عارفانه‌ها، بهاريه‌ها؛ اندر مرثيت عزيزان، نصايح، اندرزها و عبرتها؛ نثرگونه‌ها؛ و مطايبات از ايشان به چاپ رسيده و کتابي با عنوان گنجينهخاطرات نيز در دست تدوين دارند. هم اکنون نيز ايشان در درمانگاه امام صادق (ع) واقع در خيابان بلوار امين قم به امر طبابت کودکان و نوزادان اشتغال دارند.

 _________________________________
 

1. دست نوشته‌هاي ارسالي دکتر غلامرضا باهر به مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر، ص1.

2. علي شيرخاني، حماسه 19 دي قم (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1377)، صص 51 ـ 52.

3. دست نوشته‌هاي ارسالي...، صص 1 ـ 2.

4. علي شيرخاني، صص 54 ـ 55.

5. دست نوشته‌هاي ارسالي...، صص 1 ـ 2.

6. علي شيرخاني، ص53.

7. همان، صص 55 ـ 61.

8. همان، صص 61 ـ 62، 65 ـ 67.

9. همان، صص 62ـ 63.

10. همان، صص 69 ـ 70.

11. دست نوشته‌هاي ارسالي...، ص 3.

12. همان، صص 2 ـ 3.




نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
طراحی شده توسط شرکت رايان کاوه


 
www.iichs.org