ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » ساواک: خشونت؛ دهشت‌آفريني

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

136

پیشینه فرش 

 

 

جریان شناسی سقوط پهلوی
سیر تاریخی ممنوعیت حجاب
پاکسازی و مرمت اسناد تصویری
نجم السلطنه

اخبارNEWS

تازه‌هاي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران در نمايشگاه کتاب تهران |+| سير تاريخي تحريم در کتاب «انديشه تحريم و خودباوري» منتشر مي‌شود ‎ |+|

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

ساواک: خشونت؛ دهشت‌آفريني 

مظفر شاهدي

shahedi@www.iichs.org

 

 

1. ساواک مولود خشونت

پس از کودتاي 28 مرداد 1332، هم کودتاگران خارجي و هم حکومتگران داخلي ترديدي نداشتند که از آن پس ملتي ناراضي و مخالف را پيش روي خود خواهند داشت. بنابراين، در شرايطي که تبعيت از خواسته‌هاي مردم امکانپذير نبود، تنها راه پيشبرد خواسته‌ها در کاربرد خشونت و از ميان برداشتن قهرآميز مخالفان از عرصه سياسي ـ اجتماعي کشور جست وجو شد. به فاصله کوتاهي پس از کودتا، اين روش در پيش گرفته شده بود. زماني که ساواک تأسيس شد مدتها از روند سرکوب و منزوي ساختن خشونت‌آميز مخالفان سياسي سپري مي‌شد و علي‌الظاهر هم رژيم سلطه‌پذير پهلوي و هم آمريکائيان تداوم اين روش ناپسند حکومتداري را کارآمد تشخيص داده‌ بودند. به ويژه اينکه آمريکاييها از همان دوران نخست‌وزيري سپهبد فضل‌الله زاهدي براي کارآمد کردن دولت وقت، برخوردهاي قهرآميز با مخالفان را تشويق ميکردند:
              آمريکا براي تقويت دولت زاهدي، اقدام‌هاي گوناگوني را انجام داد، که در نتيجه چنين اقدام‌هايي به ايجاد يک رژيم جديد خودکامه و باثبات‌تر، در پايان سال 1954، کمک کرد. سپس آمريکا اقدام‌هايي را به منظور افزايش ثبات سياسي درازمدت ايران، در پيش گرفت و ايران را در استراتژي جهاني خود براي سد پيشروي اتحاد شوروي، جاي داد. اين اقدام‌ها اثر بسزايي در سياست داخلي ايران داشته و مايه افزايش توانايي‌هاي سرکوبگرانه و محدود کننده حکومت شده و در نتيجه به مقدار فراواني استقلال عمل آن را بالا برد. 1
 
آمريکائيان سياست حمايت از روشهاي قهرآميز سرکوب مخالفان را طي سالهاي پس از تأسيس ساواک تداوم بخشيدند و با آموزش، هدايت، تجهيز و ... بر توانمندي اين سازمان در برخورد با مخالفان افزودند. در راستاي همين هدف بود که:
            برنامه کمک امنيتي آمريکا به مقدار فراواني کارآرائي نيروهاي امنيتي ايران را بهبود بخشيده، و در نتيجه اساساً [به] توان استقلال عمل خود، افزايش داد. مهمترين اين برنامه‌ها، برنامه آموزش و روابط اطلاعاتي سيا با ساواک بود که ساواک را قادر ساخت تحت رهبري شاه، نقشي رخنه‌گرانه، در سياست داخلي ايران بازي کند. البته بيشتر کمک آمريکا به نيروهاي مسلح ايران نيز به منظور بهبود توان رزمي آن، ايجاد آموزش و تجهيزات بهتر و بالا بردن روحيه آن بود که در نتيجه کارآيي نيروهاي مسلح را در امور امنيت داخلي بهبود بخشيد. کمک آمريکا به ژاندارمري و شهرباني، اين دو سازمان را در زمينه امنيتي به صورت سازمان‌هايي پيشرفته و نسبتاً کارآمد در آورد. از آنجا که بازداري و سرکوبي در دهه‌هاي 1960 و 1970 مهمترين شيوه حکومت ايران در جهت افزايش استقلال عمل آن به‌شمار مي‌‌آمد، کمک امنيتي آمريکا، به مقدار فراواني، مايه افزايش استقلال عمل حکومت ايران شد. 2
 
همزمان با رشد عايدات ناشي از افزايش قيمت نفت علاوه براينکه رژيم پهلوي توانايي مالي و به تبع آن نظامي روزافزوني براي برخورد قهرآميز با مخالفان را کسب کرد. آمريکائيان «سلطه‌گر» هم بيش از پيش بر اين مهم صحه‌ گذاردند و برنامه کمک‌هاي امنيتي ـ نظامي خود را بر حکومت افزايش دادند 3 و در اين ميان سازمان سيا که روابط و همکاري نزديکي با ساواک داشت در سرکوب مخالفان و بهره‌گيري آن از روش‌هاي قهرآميز و خشن در مواجهه با مخالفت‌ها امکانات و نيز اختيار عمل فراواني به ساواک داد و اين روند تا دوران انقلاب کماکان تداوم يافت». 4
 
بدين ترتيب، مخالفان نظارهگر نفوذ و سلطهجويي آمريکاييها در شؤون مختلف کشور بودند، و حمايت آنها از روشهاي خشن و غير انساني ساواک در سرکوب مخالفان، عامل مهم تداوم روش استبدادي حاکميت بود.
 
2. خشونت تنها روش کارآمد ساواک
با نگاهي گذرا به کارنامه فعاليتهاي ساواک، اين باور بهدرستي تقويت مي‌شود که اين سازمان هيچگاه درصدد برنيامد از روشهاي معقول و منطقي‌تري جز تأسي به خشونت و سرکوب غيراصولي بهره بگيرد. دوران فعاليت 22 ساله ساواک سراسر مملو از کاربرد پرشمار و مداوم شيوه‌هاي قهرآميز برخورد با اقشار و گروههاي مختلف سياسي و اجتماعي بود.
 
دامنه سياستهاي خشونت‌آميز ساواک، البته صرفاً، در حيطه برخورد با مخالفان سياسي نبود، بلکه رعب و وحشت ايجاد شده از سوي اين سازمان تا اقصي نقاط کشور گسترانيده شده، روند رو به رشد فضاي بدبيني و خبرچيني در سراسر کشور از مهمترين اثرات سوئي بود که حضور سنگين و خلاف رويه ساواک بر جاي نهاده بود. بدين ترتيب، ترس از ساواک به زودي در جامعه ايراني همه‌گير شد و علاوه بر مخالفان سياسي، که دائماً در معرض تعقيب، مراقبت و آزار رسانيهاي ساواک قرار داشتند، ساير مردم هم هيچگاه از آسيب‌رسانيها و وحشت‌آفرينيهاي ساواک خلاصي نيافتند. حتي مهمترين رجال و کارگزاران حکومت که در وفاداري آنان به رژيم ترديدي وجود نداشت. بر همين اساس، پژوهشگران به درستي «تشکيل اين سازمان [را] آغاز سانسور يک ملت» خواندهاند و «نام ساواک با زندان، شکنجه و مرگ همراه بود. حتي خارج از کشور همراه با کا. گ. ‌ب.، اشتازي و ساير سازمانهاي اطلاعاتي جهان به عنوان يکي از مخوف‌ترين تشکيلات امنيتي درآمد.» يعني، جامعه «ايراني زنداني هميشگي سازمان اطلاعات و امنيت کشور شد.» اين همه اقدامات غير انساني نقشي بود که از سوي حکومت و به‌ويژه سيا و آمريکائيان براي ساواک در نظر گرفته شده ‌بود. 5
 
همراه با گسترش اعمال روشهاي حاکميت استبدادي در ايران (به‌ويژه طي سالهاي مياني دهه 1340 به بعد) رعب و وحشت‌آفريني ساواک هم نمود بيشتري مي‌يافت. تا جايي که به کارگزاران ريز و درشت حکومت مربوط مي‌شد ساواک وظيفه داشت آنان را هرچه فزون‌تر در جرگه مطيعاني وارد سازد که در برابر شاه و اراده او هيچ‌گونه حق انتقادي را روا نمي‌دانستند. 6
 
به همين جهت، حتي مرتبط‌ترين افراد و گروههاي سياسي، اجتماعي با حکومت و رژيم پهلوي هم، جسارت لازم را براي انتقاد از اوضاع اسفبار سياسي، اجتماعي کشور نداشتند و از بيم مواجهه با رعب و هراسي که ساواک بر دلها افکنده بود، ترجيح مي‌دادند به همان «زندگي [توأم با] رفاه و آسايشي» که برايشان ايجاد شده بود، رضايت داده با دوري جستن ارادي از امور و مباحث سياسي فقط به «منافع شخصي خود» بيانديشند. 7
 
با اين احوال صرف عدم دخالت در امور سياسي و مخالفت علني با حکومت موجبات رهايي افراد و کارگزاران حکومت از آزارهاي ساواک را فراهم نمي‌کرد. در خاطرات برجاي مانده از رجال و کارگزاران وفادار به رژيم پهلوي به موارد متعددي برمي‌خوريم که حاکي از حضور آزاردهنده و در عين‌حال تمام ناشدني ساواک در شئون مختلف زندگي و فعاليت اجتماعي آنان بود. 8
 
بنابراين نارضايتي از حکومت و گرايش به سوي مخالفت علني و روزافزون با رژيم پهلوي مختص مخالفان سياسي نبود؛ بلکه با مشکل‌سازيهاي دائمي ساواک براي مردم (که هميشه مربوط به مسايل سياسي هم نبود) به تدريج انبوه فراواني از جامعه ايراني به صف ناراضيان و مخالفان پيوستند. براي نمونه، وقتي مينو صميمي که سالها وفادارانه به حکومت خدمت کرده بود، درصدد برآمد از رياست سازمان حمايت از کودکان که تحت کنترل فرح پهلوي بود، استعفا دهد با مشکل‌سازيها و آزارهاي پايانناپذير ساواک مواجه شد. در خاطرات مينو صميمي که آشکارا به نقش ساواک در ايجاد نارضايتي عمومي در آن روزگار اشاره دارد، چنين مي‌خوانيم:
              در منزل نامه‌اي هم براي ملکه نوشتم و در آن به زعم خود با افشاي موارد گوناگون خلافکاري در سازمان، علل استعفا از کارم را به اطلاع وي رساندم. ولي البته بعدها پي‌بردم اين نامه نه هرگز به دست ملکه رسيد و نه حتي موقعي که در دفتر مخصوص ملکه مشغول کار شدم، توانستم نامه خودم را در بايگاني دفترش بيابم ... حدسم اين بود که اعضاي دفتر ملکه نامه مرا بلافاصله سر به ‌نيست کرده‌اند.
              درعوض يک روز صبح مأموري از ساواک به منزلم آمد و گفت قصد دارد درباره علت استعفايم از سازمان حمايت از کودکان تحقيقاتي انجام دهد. ولي ضمن گفتگو با او دريافتم که ساواک چون مرا به چشم يک فرد ياغي مي‌نگرد، هدف ديگري جز ادب کردنم تعقيب نمي‌کند.
              مأمور ساواک با لحني تهديدآميز مي‌گفت: رفتارم موقع ترک محل خدمت در سازمان تحت سرپرستي شهبانو، نشانه‌اي بود مبني بر عدم وفاداري به شهبانو و در نتيجه عدم وفاداريم به رژيم شاهنشاهي، در پاسخ او هرچه کوشيدم موقعيت خودم و اوضاع حاکم بر سازمان را برايش تشريح کنم، اصلاً موفقيتي به دست نياوردم و لذا در پايان چون هيچ گريز راهي به نظرم نمي‌رسيد ناچار به مأمور ساواک قول دادم منبعد هر شغلي به من پيشنهاد شود چشم بسته آن را بپذيريم و ابداً هم در معقولات دخالت نکنم.
              آنچه به گردن گرفتم به اين دليل چاره ناپذير بود که ميدانستم ساواک از قدرت کافي براي جلوگيري از کار کردنم در هرجايي ـ ولو بخش خصوصي ـ برخوردار است و حتي مي‌تواند به راحتي مرا از ادامه تحصيل در دانشگاه بازداشته در نهايت به يک «عنصر نامطلوب» تبديل کند.
              ابتدا ساده‌لوحانه تصور مي‌کردم، ساواک خيلي خوشحال است از اينکه مي‌بيند يک نفر به خاطر دفاع از «آرمان‌هاي شهبانو» به مبارزه با يک گروه فاسد برخاسته است، ولي خيلي زود فهميدم حقيقت چيز ديگري است و تشکيلات ساواک به جاي آنکه رأساً‌ در صدد مقابله با جريان‌هاي فسادانگيز برآيد، تا از اين طريق هم ‌نارضايتي روزافزون مردم را کاهش دهد و هم موجب استمرار حاکميت شاه و رژيم سلطنت شود ـ برعکس هيچ وظيفه‌اي براي خود جز مداخلات مکارانه براي سرپوش نهادن بر واقعيت‌هاي تلخ نمي‌شناسد ... با توجه به همين شيوه فقط مي‌شد حدس زد که ساواک دارد گور شاه را مي‌کند. 9
 
فريدون هويدا برادر اميرعباس هويدا نخست‌وزير وقت هم در اين‌باره چنين نوشته است: «ساواک که کليه فعاليت‌هايش کاملاً جنبه محرمانه و پنهاني داشت، تمام سعي خود را به کار مي‌گرفت تا محيطي آکنده از ترس به وجود آورد و با اين کار چنان جو مسمومي به تمامي جامعه از صدر تا ذيل حکمفرما کرده بود که هيچ‌کس واقعاً جرأت نداشت در حضور ديگران سخني به ميان بياورد تا جايي که اگر دوستانم هم مي‌خواستند مطلبي را با من در ميان بگذارند، معمولاً مرا به گوشه خلوتي در باغچه منزل مي‌بردند و در آنجا با صدايي آهسته حرف خود را مي‌زدند». 10
 
دهشت‌آفريني و روشهاي ناپسند ساواک در برخورد با منتقدين وفادار به رژيم به حدي گسترش يافته بود که حتي در روستاهاي دورافتاده کشور هم کسي را ياراي اعتراض به برخي نارساييهاي بهداشتي و نظاير آن نبود و چه‌ بسا علاقمندان به فعاليت در چارچوب همان نظام سياسي نيز پس از آنکه در فاصله‌اي اندک با اعمال فشار و مشکل‌سازيهاي ساواک مواجه مي‌شدند به زودي در مي‌يافتند که چاره‌اي جز ترک خدمت ندارند. 11 اعمال چنين روشهايي، همگام با خفقان و فضاي رعب‌آلود سياسي و اجتماعي، زمينه‌هاي مناسبتري براي گسترش جو رياکاري، چاپلوسي و تملق فراهم مي‌کرد و هر چه زمان بيشتري سپري مي‌شد فضاي بي‌اعتمادي و اختناق بر شکل‌گيري فزون‌تر مخالفان و ناراضيان از حکومت دامن مي‌زد. 12 بدين ترتيب، در شرايطي که کارگزاران، رجال و وفاداران به حکومت در سطوح مختلف هيچگاه از آزار رسانيهاي ساواک آسوده خاطر نبودند، مخالفان سياسي رژيم، وضعيتي به مراتب اسفبار را تجربه مي‌کردند. به همين دليل، در فاصله‌اي کوتاه پس از تشکيل ساواک و در تعقيب سياستهاي خشن فرمانداري نظامي (پس از کودتاي 28 مرداد 32) مخالفان سياسي از هرگونه امکان فعاليت سياسي ـ قانوني با حکومت منع شدند و بالاخص پس از تحولات دوران موسوم به انقلاب سفيد و سرکوب شديد مخالفتهاي علما و روحانيون دهشت‌آفريني ساواک در حق مخالفان سياسي از گروه‌ها و تشکلهاي مختلف شدت بيشتري يافت. تاجايي که خيلي زود آشکار شد در آينده‌اي نه چندان دور مخالفان حکومت در عرصه سياسي و اجتماعي جايي نخواهند داشت. حتي زندگي فردي و خصوصي آنان با مشکل‌سازيها و آزاررسانيهاي دائمي ساواک مواجه شد. هنگامي که آشکار شد ساواک امکان و اجازه تنفس سياسي حتي بسيار محدود و کنترل شده‌اي را هم به مخالفان حکومت نمي‌دهد به تدريج زمينه‌هاي لازم براي شکل‌گيري روشهاي خشن‌تر مبارزه سياسي با رژيم پهلوي فراهم شد. رشد و شکل‌گيري گروههاي چريکي و مبارزان مسلح از سالهاي نخست دهه 1340 که در پايان آن دهه روندي شتاب‌آلود به خود گرفت، اساساً از اعمال همان سياستهاي خشن انسداد سياسي ساواک نشأت مي‌گرفت.
 
بنابراين ساواک مهمترين عامل شکل‌گيري گروههاي مختلف سياسي و مبارزان چريکي و مسلحي بود که تصور ميکردند براي برون‌رفت از فضاي رعب‌انگيز و دهشت‌آفرين موجود چاره ديگري جز سرنگوني رژيم پهلوي وجود ندارد. همين که ساواک مخالفان سياسي حکومت را در کوتاه مدت از عرصه سياسي، اجتماعي کشور دور ساخت، موجي ايجاد شد براي رشد و گسترش فعاليتهاي جدي‌تر مخالفان و منتقديني که بنيانهاي مبارزه براي سرنگوني رژيم را پي‌ريزي کردند. يکي از فعالين مبارزات چريکي آن روزگار در خاطرات خود به شرايط سياسي، اجتماعي خفقان‌آلودي که موجبات رشد جريان چريکي و مبارزه با حکومت خودکامه پهلوي را فراهم آورد، چنين اشاره کرده است:
              در ميان يکي از دژهاي سنگين شمال شهر، دور از شهر پرغوغا و دورتر از گودهاي جنوب، در سرسراي بزرگي که با قالي‌هاي ابريشم بافت زيبا و چلچراغ‌هاي بزرگ و نورافشان تزئين شده است، در پشت ميزي خاتم‌کاري و مرصع، مردي با نام افسانه‌اي نشسته است. او که نه هنرمندي است بزرگ و نه جادوگري زبردست، برچنان ثروت هنگفتي چنگ انداخته که هيج حسابداري قادر به محاسبه آن نيست. اين مرد افسانه‌اي تاج و تختش را مديون بيگانگان است، او به دست کاردار سفارت انگليس در تهران به تخت شاهي نشسته و با ياري سازمان جاسوسي آمريکا از سرنگوني در طوفان‌هاي مردمي نجات يافته و بر اريکه قدرت چسبيده است. او سال‌هاست که به زبان‌هاي لاتين فرمان مي‌گيرد و به زبان فارسي فرمان مي‌راند ...
              او بود که با انقلاب سفيدش زمين‌داران بزرگ را از صحنه قدرت بيرون راند و با بورژوازي نوپاي تجاري و صنعتي، عهد و پيمان بست و در نقش شريک دزد و رفيق قافله خود را «آريامهر» خواند. «آريامهر» و خاندانش با انبان‌هاي لبريز از درآمدهاي عمومي، يکباره صاحب صنايع و مراکز مالي و توليدي بي‌شماري شدند. هرجا چپاولگري و سودجويي کلاني در کار بود، همکاري و همدستي آنان آشکار مي‌شد. براي حفظ اين زد و بندها و تاراج ثروت‌هاي عمومي، بايد ملتي را به زنجير کشيد و هر اعتراضي را در نطفه خفه‌کرد. دست‌هايي را مي‌بيني که از سويي، اهرم‌هاي سرکوب و خفقان و آزادي‌کشي را در همه‌جا به حرکت در مي‌آورد و از سوي ديگر پول‌هاي کلاني را که از کيسه ملتي بدبخت دزديده است در اينجا و آنجا، در اروپا و آمريکا جابه‌جا مي‌کند.
              در چنگ آهنين شاه، يک ملت سي ميليوني به زانو نشسته و او پنهان در کاخش، سرنوشت ملتي را به بازي گرفته است. درآمدهاي نفتي در هرج و مرج بي‌رويهاي گرفتار است. نابرابري‌هاي اجتماعي در همه‌جا ديده مي‌شود. اصلاحات ارضي، روستائيان به فقر نشسته را از دهات و کار در مزارع به شهرهايي که بيمارگونه ورم مي‌کنند روانه کرده است و انبوه فقيران نوپاي جامعه در گودهاي اطراف شهرها ميلولند. رژيم شاه با تبليغات پر سر و صداي خود دروغ‌هاي بزرگ را در قالب ارقام بهخوبي به خورد افکار عمومي مي‌دهد و ايران خفقان گرفته را جزيره ثبات مي‌خواند. قلم‌هايي که به تملق نمي‌نويسند، در دست‌ها مي‌شکنند و صدايي که به چاپلوسي نمي‌پردازد در گلو خفه مي‌شود. همه بايد آن‌طور که آن مردک مي‌انديشد، بينديشند. همه بايد بدان‌گونه که او مي‌خواهد بگويند و بنويسند . پر رويي او به جايي رسيده ‌است که اعلام مي‌کند که "ايران جايي براي دگرانديشي نيست. يا با مائيد يا برمائيد.
               شکنجه‌گران ساواک در پستوهاي اوين و زندانهاي ديگر، به انسان‌کشي، به معناي واقعي آن مشغولند. آنها دگرانديشان را به جرم آزادانديشي به شکنجه، زندان و حتي به جوخه‌هاي اعدام مي‌سپارند تا از اين راه هر حرکت آزاديخواهانه را در آغاز آن نابود کنند. 13
 
علاوه بر گروهها و سازمانهاي چريکي و طرفداران مبارزه مسلحانه که کمتر به هدفي جز سقوط رژيم پهلوي ميانديشيدند، بسياري ديگر از گروه‌هاي سياسي ـ مذهبي نيز که بر همان نهج مخالفت سياسي باقي مانده بودند، به‌ويژه پس از سرکوبگريهاي دوران انقلاب سفيد بر اين باور درست قرار گرفتند که در شرايط بروز و ظهور خفقان روزافزون سياسي و اجتماعي و ناديده گرفته‌شدن ابتدايي‌ترين حقوق مردم کشور از سوي حاکميت، براي آنان راهي جز تغيير نظام سياسي حاکم بر کشور باقي نمانده است. در اين ميان به‌ويژه علما و روحانيون که در سراسر دهه چهل و پنجاه نامدارترين مخالفان سياسي رژيم پهلوي بوده و به سياست‌هاي فرهنگي، اجتماعي، مذهبي و ... آن اعتراض شديدي داشتند بيش از ديگر گروههاي سياسي مخالف بر سقوط نظام سياسي وقت تأکيد کردند.
 
در واقع، با تداوم مخالفت روحانيون و ساير گروههاي اسلامي که به تدريج از انسجام بيشتري هم برخوردار مي‌شدند زمينه‌هاي اصلي و نهايي شکل‌گيري تحرکات انقلابي فراهم گرديد.
 
بررسي خاطرات برجاي مانده و اسناد و مدارک پر شمار منتشر شده نشان مي‌دهد که در پديد آمدن روند مبارزه و مخالفت سازمان يافته گروههاي مختلف سياسي، سوء عملکرد و روشهاي خشن و دهشت‌آفرين ساواک نقش قابل توجهي داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مارک.ج. گازيوروسکي، سياست خارجي آمريکا و شاه، ترجمه جمشيد زنگنه، چاپ اول، تهران، رسا، 1371، ص 199.
2. همان، ص 263.
3. همان، صص 355- 357 و 437.
4. ماروين زونيس، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، چاپ اول، تهران، طرح نو، 1370، صص 471- 472.
 5. ب. کيا، ارتش تاريکي، چاپ اول، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1376، صص 85- 86
6. فريدون هويدا، سقوط شاه، ترجمه ح. مهران، تهران، موسسه اطلاعات، 1365، صص 85- 87.
7. ويليام ساليوان و آنتوني پاسونز، خاطرات دو سفير، ترجمه محمود طلوعي، چاپ اول، تهران، علم، 1372، ص 316 [خاطرات آنتوني پاسونز]
8. براي نمونه بنگريد به: مينو صميمي، پشت پرده تخت‌طاووس، ترجمه حسين ابوترابيان، چاپ دوم، تهران، موسسه اطلاعات، 1368، صص 181- 185.
9. همان، صص 142- 143.
10. فريدون هويدا، پيشين، ص 93.
11. مينو صميمي، پيشين، صص 154- 156.
12. همان، صص 199- 200.
13. محسن نجات ‌حسيني، بر فراز خليج فارس، چاپ اول، تهران، نشر ني، 1379، صص 62- 63. و نيز بنگريد به: کاظم موسوي‌ بجنوردي، مسي به رنگ شفق: خاطرات سيدکاظم موسوي‌ بجنوردي، به کوشش علي‌اکبر رنجبر کرماني، چاپ اول، تهران، نشر ني، 1381، ص 470.



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org