ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» نکته ها وناگفته ها » سروها در باد، آخرین روزهای شاه در تهران

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

137

پیشینه فرش 

 

 

جریان شناسی سقوط پهلوی
سیر تاریخی ممنوعیت حجاب
پاکسازی و مرمت اسناد تصویری
نجم السلطنه

اخبارNEWS

تازه‌هاي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران در نمايشگاه کتاب تهران |+| سير تاريخي تحريم در کتاب «انديشه تحريم و خودباوري» منتشر مي‌شود ‎ |+|

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

سروها در باد، آخرین روزهای شاه در تهران 
سروها در باد
آخرین روزهای شاه در تهران
به تقریر امیراصلان افشار
تهیه و تنظیم محمود ستایش
نشر البرز، 1378 
 
 

» روشنفکران حقوق‌بگير دربار

 » تدارک سفر يا تدارک فرار و خروج اموال؟

 
 
 

 

» روشنفکران حقوق‌بگير دربار
 
فرهاد قليزاده
 
 
ملکه علاوه بر کارهاي روزمرۀ دربار، بر بعضي از مؤسسات تشريفاتي رياست مي‌کرد. در دفتر شهري علياحضرت در حدود 300 نفر کار مي‌کردند که هر کدام وظايف خاص خودشان را داشتند. عده‌اي مأمور بودند که خانه‌هاي قديمي با متجاوز از صد سال عمر را شناسايي و پس از ترميم و بازسازي درهاي آنها را به روي مردم باز کنند. بعضي ديگر مأمور جمع‌آوري تابلوهاي نفيس نقاشي و آثار هنري بودند که آنها را از صاحبانشان در داخل و خارج به قيمت مناسب مي‌خريدند و در يک مجموعه نگهداري مي‌کردند. عده‌اي شاعر و نويسنده که به ظاهر خود را روشنفکر مي‌دانستند، از قبيل شاملو، و چند نفر ديگر، از دفتر ملکه حقوق مي‌گرفتند.
 
روي کار آمدن شريف امامي و کارهايي که انجام داد فضاي دربار را هم عوض کرد. جمله‌اي که پس از شرفيابي و دريافت فرمان نخست‌وزيري به حزب رستاخيز کرد، باعث شد حساب کار دست خيلي‌ها بيايد. با اين حمله آنان ديگر در ايران جايي براي خود نمي‌ديدند.
 
هويدا از وزارت دربار رفت، علم و يارانش هم که قبلاً رفته بودند، از درباريهاي قديمي کسي نمانده بود، و حتي سپهبد دکتر ايادي، پزشک مخصوص، هم از ترس به دربار نمي‌آمد.
 
اعليحضرت پس از واقعۀ 17 شهريور، دچار ناراحتي روحي و بکلي داغان شده بودند و بيشتر در تنهايي و انزوا به سر مي‌بردند و رغبتي براي پذيرفتن اشخاض نداشتند. دکتر عليقلي اردلان هم که پس از سالها خانه‌نشيني به جاي هويدا به وزرات دربار رسيده بود، در روزگار کهولت به سر مي‌برد و فقط ناظر گذران کارهاي روزمرۀ دربار بود. در چنين اوضاع و احوال و عوض شدن شخصيتهاي سنتي که مشير و مشاور شاه در طول زمامداري بودند و نيامدن آنان به دربار، قدرت شهبانو بيشتر شد و به فکر افتاد در تحولات روزمرۀ کشور نقش اساسي داشته باشد. در دربار و دفتر ملکه کساني راه يافتند که پيشتر از آنان نام و نشاني نبود. آنان، براي رفع مشکلات مملکت، هر روز طرح تازه‌اي عنوان مي‌کردند که بر پيچيدگي اوضاع مي‌افزود. طراحان اين طرحها مي‌پنداشتند که کليد حل مشکلات در دست آنان است. آنان اعتقاد داشتند که رژيم مي‌ماند و ملکه قدرت را به دست مي‌گيرد. دليلشان هم اين بود: اول آنکه: اعليحضرت بيمارند و اين موضوع را فقط شهبانو فرح مي‌دانستند. علاوه بر بيماري ايشان روحيه‌شان را نيز از دست داده‌اند و قادر به تصميم‌گيري در امور مملکتي نيستند. وليعهد هم تا به ‌21 سالگي برسد هنوز راه در پيش دارد و گذشته از اينها، او در خارج از کشور مشغول درس خواندن است. آدمها و مهره‌هاي شاه، چه در دربار و چه در خارج از دربار، همه از اطراف او پراکنده شده‌اند و بر اساس تغييراتي که در قانون اساسي داده شده است، شهبانو مي‌توانست نايب‌السلطنه باشد.
 
بنابراين، اگر علياحضرت بتوانند برنامه‌ريزي کنند و بر بحران فايق آيند مي‌توان قدرت را در دستهاي نايب‌السلطنه ديد که کسي غير از شهبانو نمي‌تواند باشد.
 
براي آرام ساختن کشور هدف و برنامه لازم بود. براي اين منظور علياحضرت شخصيتهاي لازم را گرد هم آورده بود. بايد به مردم نشاند داده مي‌شد که اوضاع دگرگون گشته و خواسته‌هاي آنان مورد نظر است و افراد بدنام سابق از صحنۀ دربار طرد شده‌اند.
 
براي رسيدن به اين اهداف، عده‌اي در دفتر علياحضرت گرد آمده بودند که در رأس آنان رضا قطبي، مدير عامل تلويزيون و پسردايي علياحضرت، دکتر سيد حسين نصر رييس پيشين دفتر شهبانو، دکتر هوشنگ نهاوندي رييس دفتر، دکتر احسان نراقي نويسنده و جامعه‌شناس قرار داشتند.
 
وظايف اين دفتر، گاهي با دفتر وزارت دربار همخواني نداشت و مشکلات عديده‌اي به وجود مي‌آورد که بايد مدتها به رفع و رجوع آن پرداخت.1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اميراصلان افشار. سروها در باد: آخرين روزهاي شاه در تهران. به تقرير اميراصلان افشار؛ تهيه و تنظيم محمود ستايش، تهران: نشر البرز، 1378، ص 118ـ119.

 

 

» تدارک سفر يا تدارک فرار و خروج اموال؟

ده روز مانده به سفر، به دستور شاه، تدارک سفر را ديديم. اول از همه اثاث ملکه فرح بسته‌بندي شد و پيش از هر چيز جواهرات ملکه در صندوقهايي که از يک مؤسسۀ خارجي خريداري شد و از نظر امنيتي به آن اطمينان فراوان بود، بسته‌بندي شد. من مي‌دانستم که شاه از صميم قلب مايل به ترک ايران نيستند من اين را به درستي مي‌دانستم چون نزديکترين شخص به اعليحضرت به شمار مي‌آمدم و بيست و چهار ساعته با ايشان بودم. از درباريان قديمي ديگر کسي نمانده بود و شاه هر لحظه مرا احضار مي‌کرد. روز دهم دي‌ماه 1357 مرا احضار کردند و گفتند: «تصميم گرفته‌ام براي مدت دو ماه به آمريکا سفر کنم. خودت را براي اين سفر حاضر کن.»
 
من جامه‌دانهايم را به کاخ آوردم، از ادارۀ کل تشريفات چند هديه، قالي و اشيايي از اين قبيل برداشتم و يک هواپيماي پُر از اثاث را پيشاپيش به آمريکا فرستادم.
 
کار ما در دربار نظارت بر بسته‌بندي اثاث بود. اعليحضرت و شهبانو صورت اثاثي را که قرار بود با خود ببرند مي‌دادند و من، بر اساس آن سياهه، به خدمتکاران مطمئن دستور مي‌دادم آنها را دقيقاً بسته‌بندي کنند.
 
ما حقيقتاً نمي‌دانستيم به آمريکا مي‌رويم يا جاي ديگر، ضمناً براي ما روشن نبود که سوليوان چه گزارشهايي به کارتر مي‌دهد. تا سفر ما به آمريکا روشن شود. در همين روزها بود که انورالسادات توسط سفيرکبير خود در تهران از شاه و شهبانو دعوت کرد که به مصر بيايند.
از نخستين لحظات روز، پيشخدمتها و خدمۀ کاخ با سرعت عجيبي آخرين وسايل اعليحضرت، شهبانو و فرزندانشان را بسته‌بندي مي‌کردند و آنها را در جعبه‌هاي چوبي قرار مي‌دادند. اثاث بسيار زياد بود.
 
روز خداحافظي
سرانجام روز خداحافظي فرارسيد (16 ديماه 1357). وسايل قبلاً در دو هواپيماي بوئينگ قرار گرفته بود. علياحضرت شخصاً جواهرات را جمع مي‌کردند و در اين کار خانم لوئيز قطبي نديمۀ پارميس علم و ليلي اميرارجمند ايشان را ياري مي‌دادند. ملکه بسيار ناراحت و افسرده بودند و در روزهاي آخر هيچ چيز ايشان را خوشحال نمي‌کرد، حتي آن چيزهايي که قبلاً دوست داشتند و دستور خريد آنها را مي‌دادند. به نظرم به خوبي مي‌دانستند که اين آخرين باري است که به عنوان ملکه از ايران خارج مي‌شوند. در دربار محشر عجيبي بود، همه مي‌گريستند، حتي افسران کوه‌پيکر گارد دستمال جلو چشم خود گرفته بودند و آشکار مي‌گريستند. اعليحضرت و شهبانو هم در اين گريستن شريک بودند و چشمهاي بعضي از آنان، از فرط گريستن، همانند کاسۀ خون شده بود.
 
بيشتر افسران رده بالاي نظامي و رجال به کاخ آمده بودند و پذيرايي از آنان به راستي مشکل بود. عده‌اي پس از خداحافظي مرخص شدند و شماري اندک ماندند. هنگام ناهار فرا رسيد، همگي شگفت‌زده و مبهوت بودند. عده‌اي با رفتن اعليحضرت نگران آيندۀ خويش بودند و حقيقتاً نمي‌توانستند جلو اشک و آه خود را بگيرند.
 
... ساعت نزديک به دو بعدازظهر روز شانزدهم دي‌ماه 1357 بود که هلي‌کوپتر سلطنتي آمادۀ پرواز به سوي فرودگاه مهرآباد شد. اين را هم بگويم که بيشتر خدمتکاران، بويژه نصرت‌الله خان که پيشخدمت مخصوص بود، خيلي ميل داشت با ما به مصر بيايد. ولي چون تعداد همراهان محدود بود، پورشجاع را انتخاب کرديم. همراهان اعليحضرتين عبارت بودند از: خانم دکتر ليوسا پيرنيا، استوار شهبازي که گارد مخصوص بود، سرهنگ جهان‌بيني، ليلي ارجمند و چند تن ديگر. به اين ترتيب، با رفتن شاه از ايران، دفتر عمر پادشاهي براي هميشه بسته شد. 1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اميراصلان افشار. سروها در باد: آخرين روزهاي شاه در تهران. به تقرير اميراصلان افشار؛ تهيه و تنظيم محمود ستايش، تهران: نشر البرز، 1378، ص 120ـ 122.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
صفحه

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

 



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org