ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » جمهوري‌خواهي بدفرجام (1)؛ (پروژه انگليسي استعمار نوين ادامه مي‌يابد)

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

جمهوري‌خواهي بدفرجام (1)؛ (پروژه انگليسي استعمار نوين ادامه مي‌يابد) 

مظفر شاهدي

shahedi@www.iichs.org

 

امروزه به مدد اسناد و مدارک و شواهد بسياري که در دسترس علاقه‌مندان به مطالعات و بررسيهاي تاريخي قرار گرفته است، ترديدي وجود ندارد که کودتاي سوم اسفند 1299 اساساً به دنبال يأس بريتانيا از تداوم عملکرد سلسله قاجار و ضرورت بنيان‌گذاري حکومتي نوين بر پايه اولويتها و درخواستهاي آن کشور در ايران صورت گرفته بود. به عبارت ديگر انگليسيها که در طول دوران جنگ جهاني اول و گاه در توافق با دولت روسيه تزاري از ضرورت روي کار آوردن دولتي به اصطلاح مقتدر در ايران سخن به ميان مي‌آوردند،‌ هنگامي که در آخرين سال جنگ جهاني اول و به دنبال بروز انقلاب اکتبر 1917، دولت روسيه شوروي به سرعت از عرصه سياسي ـ‌ نظامي ايران عقب‌نشيني کرد، بيش از هر زمان ديگري حکومتگران بريتانيايي فوريت فراهم آوردن تغييراتي ساختاري در نظام حکومتي ايران را مورد توجه جدي قرار دادند و در واقع با تصويب موضوع به راه انداختن کودتا و اجراي آن در واپسين روزهاي سال 1299 نخستين گام مهم براي پياده کردن سياست جديد خود را در ايران برداشتند. پيش از آن پروژه سلطه‌جويانه قرارداد معروف 1919 با شکست مواجهه شده بود و بنابراين کودتا عملي‌ترين راهي بود که بريتانياييها (جهت تضمين سلطه تمام و کمال خود در ايران)، بدان توسل جستند. اين در حالي بود که بسياري از دست‌اندرکاران و آگاهان به امور در آن روزگار دريافته بودند که دولت بريتانيا در برآوردن کودتا نقشي غير قابل انکار بر عهده داشته است. ضمن اينکه رهبران ايراني کودتا و بالاخص رضاخان هم از همان زمان در ملاقات با برخي رجال و نزديکانش بدون محابا از نقش بريتانيا در حمايت از کودتا و شخص او سخن به ميان مي‌آورد.

 

از همان آغاز بريتانياييها پيرامون طرح کلي و دراز مدتي که از به راه ‌انداختن کودتا داشته و درصدد بوده‌اند طي سالهاي آتي نقش مهمتر و کليدي‌تري براي رضاخان تعريف کنند، وعده‌هايي به او داده و پيرامون ضرورت حمايت‌ از او وعده‌هاي روشن و آشکاري هم داده بودند. تحولات آتي هم نشان داد که طي چند ماه پس از کودتا موقعيت رضاخان و طرفداران او در ميان نيروهاي نظامي و غيرنظامي و نيز مجلس و غيره به انحاء گوناگون تقويت مي‌شد. در اين ميان به مدد کمکهاي مالي بريتانيا و بانک شاهنشاهي نيروهاي نظامي تحت فرمان رضاخان به سرعت گستره فعاليتها و عمليات خود در اقصي نقاط کشور را تقويت کرده افزايش مي‌دادند و دولت وقت هم، چندي پس از آنکه شخص رضاخان در مقام وزير جنگ وارد کابينه شده بود، از هر راه ممکن در تقويت موقعيت رضاخان و نيروهاي نظامي تحت فرمان او مي‌کوشيد. آشکارا چنين وانمود مي‌شد که نه دولتهاي وقت و نه حکومت قاجار، بلکه شخص رضاخان سردار سپه است که در راستاي تأمين امنيت در اقصي نقاط کشور دست به عمليات دامنه‌داري زده است. و چنين تلاش مي‌شد تا موقعيت و جايگاه رضاخان در ميان مردم کشور از اقشار و گروههاي مختلف تقويت شده و به عنوان شخصي وطن‌پرست و در عين حال پرقدرت و داراي جاذبه معرفي شود. اين در حالي بود که آگاهان به امور از طرحها و نيز قدرت‌نماييهاي زورمدارانه رضاخان و هواداران و طرفدارانش در نيروهاي نظامي، شهرباني، مجلس و غير و آگاهي داشتند. بدين ترتيب فشار رضاخان و حاميان داخلي و خارجي او بر مجموعه حاکميت، ‌دولتهاي وقت، مجلس و بخشهايي از روشنفکران، علما و روحانيون، روزنامه‌نگاران و ارباب مطبوعات تداوم يافت و در همان حال گروه قابل توجهي از رجال و متنفذان براي حمايت از رضاخان تطميع، تهديد و يا وعده و وعيدهايي‌ به آنان داده شد. شواهد و قراين موجود هم نشان مي‌داد که طرفداران سردارسپه جهت تقويت موقعيت او به هر راه خلاف قاعده‌اي نيز متوسل مي‌شدند. آنان با حمايت و زمينه‌سازيهاي انگليسيها نهايتاً در سوم آبان 1302 احمد شاه را به قبول نخست‌وزيري رضاخان متقاعد کردند و با خروج احمد شاه از کشور رضاخان يک گام ديگر خود را به فتح قله‌هاي قدرت و سلطه نزديکتر احساس کرد.‌ آگاهان به امور و نشريات ‌آن روزگار نيز به درستي پيش‌بيني کرده بودند که با انتصاب رضاخان به مقام نخست‌وزيري کابينه آتي کانون اصلي قدرت خواهد بود.
 
به دنبال کناره‌گيري مشيرالدوله از پست نخست‌وزير: "سلطان احمد شاه [که] مشغول مطالعه در اطراف سقوط کابينه بوده و درصدد بود يکي از رجال طرف اعتماد را حاضر براي قبول رياست وزرايي بنمايد، ناگهان عده‌اي از جرايد موافق و مزدور سردارسپه نغمه و زمزمه حکومت سردارسپه را بلند کرده حکومت او را سرلوحه جرايد خويش قرار داده در اوصاف سردارسپه شاهنامه‌ها مي‌گفتند و با اين نغمات رياست وزرايي او را به رخ مردم مي‌کشيدند." 1 اما چنانکه منابع و مآخذ موجود نشان مي‌دهد رضاخان هيچ‌گاه درصد نبود قدرت و حيطه نفوذ و سلطه‌اش را در پست نخست‌وزيري متوقف کند و همان زمان به برخي رجال و دست‌اندرکاران به امور که روابط نزديکتري با وي داشتند گوشزد کرده بود که تحت حمايتهاي بريتانيا تلاش مي‌کند موجبات سقوط نهايي سلسله قاجار و تأسيس سلسله حکومتي جديدي تحت رياست خودش را فراهم آورد. اما در اين ميان برخي رجال مرتبط با او ولي آگاه به مواد قانون اساسي مشروطيت به او هشدار داده بودند، که او بدون دستبرد زدن در موادي از متمم قانون اساسي که تداوم حکومت در سلسله قاجار و فرزندان و عقبه خانوادگي محمد‌علي شاه، قاجار را تضمين کرده است و بدون فراهم آوردن تمهيدات و الزامات قانوني و يا شبه قانوني نمي‌شود به آساني به آمال خود جامه عمل بپوشاند. در اين ميان رضاخان و طرفداران او البته جهت تضعيف موقعيت قاجار و شخص احمد شاه که اينک در خارج از کشور به سر مي‌برد، از هيچ تلاشي فروگذار نمي‌کردند و چنين وانمود مي‌شد که تداوم حکومت سلسله قاجار جز نکبت و فراهم ‌آوردن مشکلات باز هم بيشتر براي مردم ثمر ديگري در برندارد. در اين تبليغات گفته مي‌شد که احمد‌شاه بدون علاقه به مسائل کشور و اصول مملکت‌داري در خارج کشور به لهو و لعب عمر سپري مي‌کند. رضاخان همچنين در بي‌اعتنايي به محمد‌حسن ميرزا وليعهد احمد‌شاه در تهران هم از هيچ تلاشي فروگذار نمي‌کرد و در اين راستا بارها تعدادي از رجال سرشناس را جهت وادار ساختن محمد‌حسن ميرزا به استعفا از مقام ولايتعهدي به نزد او فرستاد. اما به‌رغم اينگونه فشارها، وليعهد احمد‌شاه حاضر به قبول خواسته رضاخان که ديگر علناً در بدگويي و تضعيف موقعيت سلسله قاجار مي‌کوشيد نشد. يحيي دولت‌آبادي که از مشاوران حلقه خصوصي سردارسپه نخست‌وزير وقت بود، در اين باره چنين مي‌نويسد:
 
              محمد‌حسن ميرزاي وليعهد که به ظاهر جانشين شاه [احمد‌شاه] است، نهايت کدورت باطني با سردارسپه دارد... در صورتي که سردارسپه [هم] براي سازش کردن با وليعهد حاضر نيست و وليعهد به کلي از او نااميد است... وليعهد از بدرفتاري سردارسپه با او اظهار دلتنگي مي‌کند و باز او را نصيحت مي‌کنم به هر طور بشود با او راه برويد و رضايت خاطرش را به دست آوريد، ‌مي‌گويد تصور مي‌کنم به هيچ راه ممکن نباشد زيرا طعم صاحب‌اختياري کلي در زير دندانش مزه کرده است و مي‌کوشد خود را به آن مقام برساند... [از آن سو] سردارسپه وليعهد را بسيار کم ملاقات مي‌کند و در ملاقاتها که بيشتر در مجالس رسمي است با وي به طور بي‌اعتنايي رفتار مي‌نمايد... 2
 
گام ديگر رضاخان جهت تثبيت موقعيت خود از ميان برداشتن حضور و سلطه آرتور ميلسپو و همکاران امريکايي او بر امور ماليه ايران بود که از چندي قبل و با تصويب مجلس شوراي ملي به استخدام دولت ايران درآمده بودند. با وجود فعاليت و حضور ميلسپو در رأس ماليه ايران، رضاخان چنانکه دلخواهش بود، نمي‌توانست (حتي در مقام نخست‌وزيري) در مصرف منابع مالي کشور آزاد باشد. به ويژه اين که آشکار شده بود:
 
              انگليسيان هم با بودن مستخدمين امريکايي در ايران موافقت ندارند [در آن هنگام هنوز امريکاييها در عرصه‌هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي ايران منفور نبوده و پيشينه‌اي استعماري و مداخله جويانه در ايران نداشتند] و در واقع استخدام آنها را نتيجه مخالفت ايرانيان با قرارداد وثوق‌الدوله مي‌دانند و تصور مي‌کنند شايد آنها بتوانند وسيله استقراض از امريکا براي اصلاحات ماليه ما را فراهم کنند. اين کار به ضرر سياست و اقتصاد انگليسي‌ در ايران تمام مي‌شود. خصوصاً در کار نفت جنوب که امريکاييها در آن خالي از رقابت با انگليسيان نمي‌باشند... 3
 
بدين ترتيب و با توجه به مشکلات ايجاد شده، هيئت مستشاري مالي امريکايي به تدريج از عرصه ماليه ايران حذف شدند. گام ديگر رضاخان جهت فراهم آوردن مقدمات لازم براي تثبيت قدرت و جايگاهش در عرصه کشور و تضعيف موقعيت قاجارها، مداخله در جريان برگزاري انتخابات دوره پنجم مجلس شوراي ملي بود. مجلس بالاخص به خاطر نقشي که مي‌توانست در تأييد قانوني موقعيت رضاخان و نهايتاً خلع قاجارها از سلطنت ايفا کند، ‌سخت مورد توجه و عنايت رضاخان و طرفداران داخلي و خارجي او بود.
 
بدين ترتيب با مداخلات بدون پرواي رضاخان و عوامل او به ويژه در شهرباني، وزارت داخله، استانداريها و غيره و اکثريتي از طرفداران و هواداران رضاخان از شهرهاي مختلف به مجلس دوره پنجم راه يافتند. هر چند پروسه انتخابات مجلس شوراي ملي مدت زماني چند ماه به طول انجاميد، اما با مداخلات صورت گرفته،‌ از همان آغاز بسياري از آگاهان به امور ترديدي نداشتنند که مجلس پنجم را عمداً طرفداران رضاخان اشغال خواهند کرد و با رعب و وحشتي که شهرباني تحت فرمان رضاخان ايجاد خواهد کرد، مخالفان او در مجلس هم کمتر جسارت ابراز عقيده، پيدا خواهند کرد به ويژه اين که رضاخان در همان سال 1302 توانست رياست نظميه (شهرباني) را از کنترل هيئت نظامي سوئدي (به رياست وستداهل) خارج ساخته و يکي از وفاداران به خود، سرهنگ محمد درگاهي معروف به محمد چاقو‌کش را در رأس شهرباني قرار دهد.
 
در اين ميان اعلام حکومت جمهوري در ترکيه توسط آتاتورک که تقريباً در آستانه، خروج احمد‌شاه از ايران و اوايل نخست‌وزيري رضاخان روي داد، بيش از پيش رضاخان را براي در دست گرفتن قدرت مطلق و براندازي سلسله قاجارها اميدار ساخت. با اين احوال رضاخان براي آن که خود را فردي مستقل، وطن‌پرست و عاري از وابستگي به کشورهاي خارجي (بريتانيا) قلمداد کند، طي بيانيه‌اي مبسوط و با اشاره به تلاش براي توسعه کشور در شوؤن مختلف،‌ هرگونه امکان مداخله کشورهاي خارجي در سياستهاي ريز و کلان کشور را منتفي دانست، به ويژه اين که "از بدو ظهور سردارسپه در صحنه سياست ايران يعني از همان اواني که کودتاي سوم حوت (اسفند) 1299 انجام گرفت در نزد کساني که به اوضاع و احوال سياست آشنا بوده و در زواياي قضايا مطالعه مي‌کنند و با کمال دقت به اوضاع آينده و گذشته مي‌نگريستند يک سلسله انتشارات و يک سوء ظن شديد و بدبيني نسبت به سردارسپه ايجاد شده بود. از جمله در اذهان مطلعين و سياسيون زمزمه‌هايي آغاز شده بود که سردارسپه با دست اجانب روي کار آمده و بدون اجازه آنها کوچکترين کاري انجام نمي‌دهد. رفته رفته اين موضوع از خواص به عوام هم سرايت کرده و در افکار و اذهان عده‌اي جايگير شده بود که سردار‌سپه بدون اجازه هاوارد مستشار سفارت انگليسي‌ آب هم نمي‌‌خورد. بنابراين لازم بود که سردار‌سپه بر ضد اين انتشارات تظاهراتي بنمايد و به مردم وانمود کند که انتشارات و شايعات مزبور خالي از حقيقت بوده است. 4
 
بدين ترتيب رضاخان بر آن بود چنين وانمود سازد که اقدامات او در سطوح مختلف جز در راستاي توسعه و تعالي کشور انجام نمي‌پذيرد. به ويژه اين که شهرباني تحت کنترل او که به سرعت حيطه مداخلاتش را در اقصي نقاط کشور گسترانيده بود در راستاي تحقق اهداف و خواستهاي سردارسپه از هيچ اقدام غير‌انساني فروگذار نمي‌کرد. از جمله مهم‌ترين اين اقدامات ايجاد رعب و وحشت در عرصه سياسي ـ اجتماعي کشور و تحت تعقيب قرار دادن ارباب جرايد و مطبوعات و شدت عمل زايد‌الوصف در برابر نشريات و روزنامه‌هاي مخالف رضاخان و ترور و ضرب و شتم، تهديد و از ميان برداشتن معارضان و منتقدان حکومت رضاخان در داخل و خارج از مجلس بود. رضاخان که البته با جلب موافقت و همراهي انگليسيها نهايتاً قصد براندازي قاجاريه و صعود بر سرير سلطنت داشت، اين طرح خود را به دلايل متعددي مجبور بود، گام به گام و با دستاويز‌هاي مختلف اجرا کند. از ديگر اقدامات رضاخان در اين راستا و در آستانه مطرح شدن موضوع جمهوري‌خواهي قلابي او (که آن هم البته گام ديگري براي قبضه کردن نهايي قدرت و حکومت و سلطنت بود) به دست آوردن مقام فرماندهي کل قوا بود، که تا ‌آن هنگام و طبق قانون اساسي مشروطيت بر عهده شخص پادشاه قرار داشت. در آن مقطع و در شرايط عدم حضور احمد‌شاه در کشور، برادر و وليعهد او محمد‌حسن ميرزا به رغم تمام فشارها، رعب‌افکنيها و واسطه‌تراشيهاي رضاخان حاضر نشده بود، مقام فرماندهي کل قوا را به او دهد. زيرا "وليعهد دشمني شديد سردارسپه را با خود احساس نموده خيالات بلند او را که در هواي سلطنت پرواز مي‌کند، نيکو مي‌داند [و آگاهي دارد] که او مي‌خواهد اين کار را به صورت قانوني انجام دهد [و بدين ترتيب و در حاليکه] شاه در فرنگستان مشغول انجام خيالات شخصي است، محمد‌حسن ميرزاي وليعهد درتهران مانند مرغي است که در چنگال شهبازي گرفتار شده باشد." 5
 
در اين ميان رضاخان براي پيشبرد مقاصد خود و حل مشکلات پيش رو از طريق قانوني و شبه‌قانوني مجلس مشاوره خصوصي‌اي از ميان افراد مشروحه زير انتخاب ‌کرد تا راه را به اصطلاح از چاه تشخيص داده و او را در عملي ساختن کمتر هزينه بر اهدافش ياري دهند.
 
ميرزا حسن‌خان مستوفي‌الممالک، ميرزا ‌حسن خان مشيرالدوله دکتر محمد‌‌خان مصدق‌السلطنه، سيد‌حسن ‌تقي‌زاده، ميرزا حسين‌خان علاء، يحيي دولت‌آبادي، مهدي‌ قلي‌خان هدايت (مخبرالسلطنه) و ميرزا محمد‌‌علي خان فروغي ذکاءالملک. در حالي که رضاخان هر از چند روز با اين هيأت به مشاوره خصوصي و رايزني مي‌پردازد "انگليسيان چند مطلب از دولت ايران مي‌خواهند از جمله تمديد مدت امتياز نفت جنوب معروف به امتياز دارسي و تمديد مدت امتياز بانک ايران و انگليسي‌ معروف به بانک شاهي و پرداخت مبلغ چندميليون تومان مخارجي که آنها در ايام جنگ در تأسيس پليس جنوب کرده‌اند براي حفظ مؤسسات اقتصادي و منافع سياسي [خودشان]" و در حالي که در آن مقطع جز رضاخان فرد ديگري حاضر نبود اين خواستهاي اساساً استعماري انگليسيها را بپذيرد، رضاخان به آنان شرط مي‌کند که هرگاه صعود نهايي او به سرير سلطنت و عزل قاجارها را تضمين کنند، او اين خواسته‌ها را برآورده خواهد ساخت و "انگليسيان [هم] به او وعده همراهي مي‌دهند با شرط اين که مقاصد آنها را انجام بدهد. او هم از آنها تقاضا مي‌کند او را در رسيدن به اريکه سلطنت همراهي نمايند. زيرا با شاه او وليعهد نمي‌تواند کاري بکند و اوقات او بايد صرف دفاع از خود بوده باشد. انگليسيان تقاضاي و را مي‌پذيرند به شرط آن که خلع احمد‌شاه از سلطنت و نصب وي بي‌خونريزي صورت گيرد و هر چه مي‌شود به توسط مجلس شوراي ملي و به صورت قانوني باشد." 6
 
با اين احوال افکار عمومي مردم کشور نسبت به قدرت‌طلبيها و تلاش‌ گسترده‌اي که جهت ايجاد محيطي رعب‌‌آور و نهايتاً از ميان برداشتن حکومت قاجارها و تضعيف موقعيت مجلس انجام مي‌داد، سخت نگران بوده و مخالفتهاي گوناگوني در قالب برگزاري گردهماييها و تظاهرات در تهران بر ضد او صورت مي‌گرفت. در اين ميان رضاخان جهت اعمال فشار بر مجلس در راستاي تحقق اهداف خلاف قاعده خود از هيچ تلاشي فروگذار نمي‌کرد. پس از پايان کار خزعل در خوزستان اعمال فشار رضاخان بر مجلس و حکومت قاجار افزايش يافت و در حالي که در حضور اعضاي مجلس مشاور‌اش هم يکبار و بدون ملاحظه تصريح کرد که "مرا انگليسيان سرکار آوردند"، يکي از اعضاي همين مجلس مشاوره، دکتر محمد‌‌خان مصدق‌السلطنه ماده‌اي از قانون اساسي را بيرون کشيده و تفسير کرد که براساس آن و حتي بدون موافقت شخص پادشاه و وليعهد او درتهران ـ رضاخان مي‌توانست به مقام مهم و کليدي فرماندهي کل قوا نايل شود. بدين ترتيب بود که رضاخان نخست‌وزير و فرمانده کل قوا شد.
 
موضوع صعود نهايي رضاخان به سرير سلطنت و انقراض قاجاريه هنوز با موانع قانون اساسي مواجه بود. در اين شرايط بود که موضوع پيش کشيدن جمهوري‌خواهي و تغيير نظام حکومتي ايران از مشروطه سلطنتي به جمهوري از سوي رضاخان و طرفداران او بر سر زبانها افتاد.
 
در آن زمان تصور اين بود که با تصويب موضوع جمهوري‌‌خواهي و تغيير نظام حکومتي ايران به جمهوري از سوي مجلس شوراي ملي، نظام مشروطه سلطنتي، عملاً و قانوناً در ايران حذف و شخص رضاخان با صعود به مقام اولين رئيس جمهوري، نهايتاً در راه ديکتاتوري گام خواهد نهاد. انگليسيان تهران هم بدون ملاحظه اين نقشه را تصويب مي‌کنند. يکي آنکه با اين نقشه سلطنت احمدشاه به خودي خود منحل مي‌شود بي‌آنکه کشمکشي را در برداشته باشد، دوم آنکه به اين ترتيب از زحمت آينده قانون اساسي ما که نمونه‌اش را در گذشته ديده‌اند و نظر مرحمتي به آن ندارند در کارهاي سياسي و اقتصادي که با اين مملکت خواهند داشت آسوده مي‌شوند و در قانون اساسي که بعد نوشته شود انگشت خواهند رسانيد که اختيارات وسيع کنوني به ملت داده نشود و در مقابل منافع فرض شده آنها سدي نبوده باشد. به علاوه اين که تصور مي‌کنند اين عنوان جمهوري بي‌اساس اغفالي خواهد بود براي روس بلشويک، در صورتي که روسها از اين موضوع غافل نيستند. 7
 
بدين ترتيب رضاخان که احساس مي‌کرد از قبل به راه‌ انداختن غائله جمهوري‌خواهي تقلبي خود خواهد توانست طومار حکومت قاجارها و اساس نظام مشروطه حکومت را در هم بپچيد، بدون محابا از اين فکر استقبال کرده و طرفداران و هواداران نيروهاي نظامي و انتظامي تحت فرمانش در قشون و شهرباني و مجلس‌نشينان هواخواهش را براي تبليغ انديشه برپايي نظام جمهوري حکومت در ايران بسيج کرد. بالاخص اين که انگليسيان هم جهت حمايت از غائله جمهوري‌خواهي قلابي رضاخان، وعده و وعيدهاي صريحي به او داده بودند و بدين ترتيب "زمزمه جمهوري‌طلبي يکمرتبه به گوشها مي‌رسد و سردار‌سپه عاشق مقام سلطنت، فعال جمهوري‌خواهي مي‌گردد و مستبدين شاه پرست بيش از مليون جمهوري‌خواه حقيقي، سنگ جمهوري‌طلبي را به سينه مي‌زنند و علني ديده مي‌شود از سفارت انگليس‌ که تبليغات جمهوري تراوش مي‌کند." اما در مقابل اين غائله جمهوري‌خواهي، مخالفان سردارسپه در مجلس بيرون از مجلس، در مطبوعات و در ميان علما و روحانيون از اين توطئه جديد که به راه افتاده بود، سخت دچار نگراني شده مخالفتها و تظاهرات بالاخص در تهران و برخي ديگر از شهرهاي بزرگ کشور گسترش پيدا مي‌کند. رضاخان ضمن تلاش براي همراه ساختن گرو‌ههايي از روشنفکران، اهالي مطبوعات و رجال کشوري با طرح جمهو‌ري‌خواهي خود، مبالغ قابل توجهي پول در اختيار طرفدارانش قرار مي‌دهد تا در راستاي تحقق اين هدف هزينه کنند.
 



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org