|
[2476- 1ع]
قرائت متن افتتاحيه اولين دوره مجلس شوراي ملي در حضور مظفر الدين شاه قاجار در كاخ گلستان 1. مظفرالدين شاه قاجار 2. نصرالله مشيرالدوله (صدراعظم) 3. مهديقلي مجدالدوله 4. حسين پاشا اميربهادر جنگ
|
|
صورت دستخط شاه را در 15 جمادﻱالثاني به ديوار سفارت و خيابانها و کوچهها چسباندند. مردم اين دستخط را هم نپذيرفتند و آن را پاره کردند.30 پس از صدور اين دستخط اعتراضات فروکش نکرد متحصنين کماکان در سفارت باقي ماندند. در 16جماديالثاني آقا ميرزا محمدصادق پسر آيتالله طباطبايي و آقا سيد مطهر و آقاسيدعلاءالدين داماد آيتالله بهبهاني از سوي علماي مهاجر به تهران آمدند. آنها ابتدا به ديدار متحصنين سفارت رفتند و از آنجا براي ملاقات با شاه و صدراعظم راهي صاحبقرانيه شدند. آقاميرزا محمد صادق غروب از دربار بازگشت به سفارت رفت و مژده داد که شاه با خواستههاي آقايان علما موافقت کرده و دستخطي هم به قرار ذيل صادر کرده است:
جناب اشرف صدراعظم در تکميل دستخط سابق خودمان، به تاريخ چهاردهم جماديالاخري 1324 امروز اجازۀ صريحه در تأسيس مجلس منتخبين فرموده بوديم. مجدداً براي اين که عموم اهالي و افراد ملت از توجهات کاملۀ همايوني ما واقف باشند، امر و مقرر ميداريم که مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق صحيحاً داير نموده، بعد از انتخاب اعضاء مجلس، فصول و شرايط نظامنامه مجلس شوراي اسلامي را موافق تصويب و امضاء منتخبين، به طوري که موجب اصلاح عموم مملکت و اجراي قوانين شرع مقدس مرتب نمايند که به شرف عرض و امضاي همايوني ما موشّح و مطابق نظامنامۀ مزبور، اين مقصود مقدس صورت و انجام پذيرد. 16 جماديالثانيه 1324. 31
به رغم صدور اين دستخط متحصنين باز هم به تحصنشان ادامه دادند. آنها ترک سفارت را منوط به تضمين دستخط شاه توسط سفارت انگلستان و قول دولت براي تشکيل مجلس کردند. در 17 جمادﻱالثاني عدهاي از تجار متحصن براي مذاکرۀ مستقيم با صدراعظم به ملاقاتش رفتند. کاردار سفارت انگلستان هم همراهشان بود. آنها دربارۀ مجلس شورا مذاکره کردند. متحصنين خواهان تشکيل مجلس شوراي ملي بودند ولي مشيرالدوله خواهان تشکيل مجلس شوراي اسلامي بود. سرانجام مشيرالدوله تسليم خواست آنها شد.32 در 18 جمادﻱالثاني دستخط نهايي و اصلاح شدۀ شاه را که با دستخط 14 جمادﻱالثاني او متفاوت و مبتني بر اجازۀ تأسيس مجلس شوراي ملي بود در حضور متحصنين سفارت به قرار ذيل قرائت کردند:
جناب اشرف صدراعظم، از آن جائي که حضرت باري جل شأنه سررشتۀ ترقي و سعادت ممالک محروسۀ ايران را به کف کفايت ما سپرده و شخص همايون ما را حافظ حقوق قاطبۀ اهالي ايران و رعاياي صديق خودمان قرار داده، لهذا در اين موقع که رأي و ارادۀ همايون ما بدان تعلق گرفته که براي رفاهيت و امنيت قاطبۀ اهالي ايران و تشييد مباني دولت و اصلاحات مقتضيه، به مرور در دواير دولتي و مملکتي به موقع اجراء گذارده شود چنان مصمم شديم که مجلس شوراي ملي از منتخبين شاهزادگان و علماء و قاجاريه و اعيان و اشراف و ملاکين و تجار و اصناف، به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافۀ تهران تشکيل و تنظيم شود، در مهام امور دولتي و مملکتي و مصالح عامه مشاوره و مداقۀ لازمه را به عمل آورده و به هيئت وزراء دولتخواه ما در اصلاحاتي که براي سعادت و خوشبختي ايران خواهد شد، اعانت و کمک لازمه را بنمايند و در کمال امنيت و اطمينان عقايد خودشان را در خير دولت و ملت به عرض برسانند که به صحۀ ملوکانه موشح و بعونالله تعالي به موقع اجرا گذارده شود. بديهي است که به اين دستخط مبارک نظامنامۀ ترتيبات اين مجلس و اسباب و لوازم تشکيل آن را موافق تصويب و امضاي منتخبين از اين تارخ مرتب و مهيا خواهيد نمود. اين مجلس شوراي مرقوم که نگهبان عدل ما است افتتاح و به اصلاحات لازمۀ امور مملکت و اجراي قوانين شرع مقدس شروع نمائيد و نيز مقرر ميفرمائيم که سواد اين دستخط مبارک را اعلام و منتشر نمائيد، تا قاطبۀ اهالي از نيات حسنۀ ما که تماماً راجع به ترقي دولت و ملت ايران است کماينبغي مطلع و مرفهالحال مشغول دعاگوئي دولت و اين نعمت بيزوال باشند. (در قصر صاحبقرانيه) به تاريخ 14 جمادﻱالثانيه در سال يازدهم سلطنت.33
تاريخ اين دستخط را 14 جمادﻱالثاني زدهاند درصورتي که در 18 جمادﻱالثاني صادر شد که با وجود مشابهتها تفاوتي اساسي با يکديگر دارند. دستخط روز 14 جمادﻱالثاني مطابق ميل متحصنين نبود. گرانت داف در گزارشش به ادوارد گري دربارۀ علت مخالفت مردم با آن مينويسد: «مردم عبارت فرمان ملوکانه را دربارۀ تشکيل مجلس شورا مبهم دانسته از اين رو حاضر به قبول آن نيستند. روز چهارشنبه گذشته بنا به خواهش صدراعظم و اينجانب رهبران متحصنين را به حضور جناب اشرف معرفي کردم. آنها پس از چهار ساعت گفتگو، فرمان اصلاح شدهاي را که ديروز به توشيح شاه رسيد پذيرفتند.» 34 پس از صدور اين دستخط است که اکثر متحصنين سفارت را ترک ميکنند بدين ترتيب موافقتشان را با مفاد دستخط و رسيدن به توافق با حکومت اعلام ميکنند. البته عدهاﻱ از متحصنين با آن موافق نيستند و تلاش ميکنند امتيازات بيشتري کسب کنند، حتي دستخط ديگري تهيه ميکنند و ميخواهند که شاه آن را امضا کند رؤساي تجار با آنها مخالفت کرده و ميگويند نميشود هر ساعت شاه را مجبور کرد که دستخطش را عوض کند. در نهايت حدود سيصد ـ چهارصد نفر از رؤساي تجار و اساتيد حرف در سفارت باقي ميمانند تا مهاجرين به تهران بازگردند. ميرزا محمدصادق طباطبايي هم در تلگرافي به قم از مهاجرين ميخواهد هرچه زودتر به تهران بازگردند زيرا بيم آن ميرود که کارها خراب شود و مسلمين از دست بروند. او به مهاجرين تضمين ميدهد که شاه با تشکيل مجلس شورا و تمام خواستههاي آنها موافقت کرده است.35 علماي مهاجر تصميم ميگيرند به تهران بازگردند. شيخ فضلالله نورﻱ بلافاصله به طرف تهران حرکت ميکند و در کهريزک منتظر ساير مهاجرين ميماند تا به اتفاق آنها راهي تهران شود. ساير مهاجرين در 21 جمادﻱالثاني راهي تهران ميشوند و در روز 24جمادﻱالثاني با استقبال و تشريفات کامل به تهران ميرسند، ولي باز عدهاﻱ از متحصنين حاضر به ترک سفارت نيستند. اين بار آنها ميگويند تا زمان تشکيل مجلس در سفارت باقي خواهند ماند، اما علما خواهان اتمام تحصن هستند. ازاين رو در 25جمادﻱالثاني آيتالله طباطبائي و آيتالله بهبهاني به قراولخانهاﻱ نزديک سفارت ميروند و از مردم ميخواهند که سفارت را ترک کنند. پس از مذاکرات با متحصنين سرانجام آخرين نفرات متحصن نيز دست از تحصن ميکشند و سفارت را ترک ميکنند.36
|
[5873- 1ع]
مظفرالدين شاه و عبدالمجيد ميرزا عينالدوله (صدراعظم)
|
|
واپسين روزهايي که به صدور دستخط تأسيس مجلس شوراﻱ ملي انجاميد بنابه علل عديده که مجال پرداختنش در اين مقاله نيست در سرنوشت تاريخ معاصر ايران تأثيري بسزا داشت اما هدف از نگارش اين مقاله مشخص کردن بروز يک اشتباه در مورد تاريخ صدور فرمان تشکيل مجلس شوراي ملي است که اين فقط اشتباهي دربارۀ روز صدور دستخط نيست بلکه تفاوت ميان دو دستخط است که از انتقال رهبري خواستههاي مردم از مهاجرين به متحصنين حکايت دارد.
تا روز 14جماديالثاني مهاجرين قم دست بالا را در هدايت جنبش داشتند ولي پس از صدور دستخط اول متحصنين سفارت که از زمان استعفاﻱ عينالدوله با ريزش نيروهاﻱ مردميشان روبهرو بودند و حتي از بازگشت مهاجرين هم ميترسيدند، با مساعدت و همراهي کامل گرانت داف کاردار سفارت انگلستان فراتر رفته و با وارد آوردن فشار بيشتر، شاه را واميدارند که دستخط ديگري در 18 جمادﻱالثاني صادر کند که تاحدودي خواستههاي متحصنين را تأمين ميکند. برخي نويسندگان مانند محمدمهدي شريف کاشاني ذکري از حوادث مابين دو دستخط نميکنند و چنان مينمايد که گويي فقط يک دستخط در روز 14 جماديالثاني صادر شده است. 37 برخي ديگر مانند ناظمالاسلام کرماني هم دربارۀ علت تاريخ صدور دستخط مينويسد: «تاريخ اين دستخط در هيجدهم بوده ولي محض اين که مطابق باشد با روز تولد شاهنشاه، تاريخ آن را در چهاردهم نوشتند. کما لا يخفي.» 38 به هر رويآنچه که از شواهد و قرائن برميآيد اين است که تاريخ صدور دستخطي که به فرمان مشروطيت مشهور است روز 18 جمادﻱالثاني 1324 است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.ناظمالاسلام کرماني. تاريخ بيدارﻱ ايرانيان. به اهتمام سعيدي سيرجاني. تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1346. ج 1، صص 91- 93. عبدالحسينخان سپهر. مرآت الوقايع مظفري و يادداشتهاي ملکالمورخين. با تصحيحات عبدالحسين نوائي. تهران، زرين، 1368. قسمت 2، ص 274، مهديقلي هدايت مخبرالسلطنه. خاطرات و خطرات. تهران، زوار، 1344. ص 141 .
2. محمدمهدي شريف کاشاني. واقعات اتفاقيه در روزگار. به کوشش منصورهاتحاديه (نظام مافي) و سيروس سعدونديان. تهران، نشر تاريخ ايران، 1362. ج 1، ص 46.
3. مرآتالوقايع مظفري... . ص 298 و 300 .
4. محمود احتشامالسلطنه. خاطرات احتشامالسلطنه. به کوشش محمدمهدي موسوي. تهران، زوار، 1367. ص 9 .
5. واقعات اتفاقيه در روزگار، ج1، ص 60؛ مرآتالوقايع مظفري... . ص 238 و تاريخ استقرار مشروطيت در ايران. استخراج و تهيه حسن معاصر. صص 50-52 و يحيي دولتآبادي. حيات يحيي. تهران، ابنسينا، بيتا. ج2، صص 52-53؛ تاريخ بيدارﻱ ايرانيان، ج2، صص144-146 و حبلالمتين، س13، ش39، ص 20 .
6. حيات يحيي، ج2، صص 52-56 .
7. تاريخ بيداري ايرانيان، ج1، صص 204-209 .
8. همان، صص 210- 213 .
9. تاريخ استقرار مشروطيت در ايران، ص 63 و اسمعيل رائين، انجمنهاي سري در انقلاب مشروطيت ايران، { بيجا، بينا}، 1345. ص 74 .
10. مهدي ملکزاده. تاريخ انقلاب مشروطيت ايران. تهران، علمي. بيتا. ج 3،2،1، صص 142-143 و 350 .
11. واقعات اتفاقيه در روزگار، ج1، ص 66 و تاريخ بيدارﻱ ايرانيان، ج1، صص 238-240 و قهرمان ميرزا عينالسلطنه. روزنامه خاطرات عينالسلطنه. به کوشش مسعود ميرزا سالور- ايرج افشار. تهران، اساطير، 1376. ج2، صص 1735-1736 و تاريخ استقرار مشروطيت در ايران. ص 81 و تاريخ مشروطه ايران، ص2 و جريده ملي، س1، ش14، ص2 .
12. تاريخ بيداري ايرانيان، ج1، ص 274 و ادوارد براون. انقلاب ايران. ترجمه و حواشي احمدپژوه. تهران، کانون معرفت، 1338. ص 123 .
13. ايران، س59، ش9، صص1-4 .
14. تاريخ بيداري ايرانيان، ج1،ص242-262 و 269-271 و ابراهيم صفايي. اسناد مشروطه. {بيتا، بينا}، 1348. صص 26-30 و حيات يحيي، ج2، صص 68-70 و تاريخ استقرار مشروطيت در ايران، ص 86 و انقلاب مشروطه ايران به روايت اسناد وزارت امورخارجه انگليس (کتابهاي آبي). به اهتمام رحيم رضازادۀ ملک. تهران، انتشارات مازيار و انتشارات معين. 1377. ص 21 و واقعات اتفاقيه در روزگار، ج1، ص73 .
15. محمدباقر گوهرخاي. گوشهاﻱ از رويدادهاﻱ انقلاب مشروطيت ايران. تهران، مرکز نشر سپهر، 2535. ص 40 و تاريخ استقرار مشروطيت در ايران، صص 68 و 70 و تاريخ بيداري ايرانيان، ج1، صص 294-297 و جهانگير قائممقامي. يکصد و پنجاه سند تاريخي از جلايريان تا پهلوﻱ. تهران، ستاد بزرگ ارتشتاران، کميته تاريخ، 1348. ص 283 .
16. نهضت مشروطه ايران بر پايه اسناد وزارت امورخارجه ايران. تهران. وزارت امور خارجه. 1370. صص143-150 ،152 .
17. تاريخ بيدارﻱ ايرانيان، ج1، ص293 .
18. واقعات اتفاقيه در روزگار، ج1، ص82 و تاريخ استقرار مشروطيت در ايران، ص 135 .
19. کتاب نارنجي. به کوشش احمد بشيري. تهران، نشر نور، 1367. ج1، ص 28 و واقعات اتفاقيه در روزگار، ج1، ص 84 و نهضت مشروطه ايران بر پايه اسناد وزارت امور خارجه ايران، ص 160 .
20. تاريخ بيدارﻱ ايرانيان، ج1، ص 305 و خاطرات من، ج1، ص137 .
21. حسن اعظام قدسي اعظامالوزاره. کتاب خاطرات من يا روشن شدن تاريخ صد ساله. بينا، حيدري، 1342. ج1، ص 136 .
22. تاريخ استقرار مشروطيت در ايران، صص 76-77 .
23. تاريخ بيداري ايرانيان، ج1، ص 301 .
24. انجمنهاي سرﻱ در انقلاب مشروطيت ايران، ص100 .
25. اسناد وزارت امور خارجه ايران، س 24، ک 21، پ1 .
26. تاريخ بيداري ايرانيان، ج1، صص301-302 .
27. تاريخ استقرار مشروطيت در ايران، صص 77-78 .
28. تاريخ بيداري ايرانيان، ج1، ص 308 .
29. همان، صص 313-314 .
30. همان، ص 313 .
31. همان، صص 319-320 .
33. همان، ص 324 .
34. تاريخ استقرار مشروطيت در ايران، ص 87 .
35. تاريخ بيداري ايرانيان، ج1، صص 326-328 و روزنامۀ اخبار مشروطيت و انقلاب ايران، ص 41 .
36. تاريخ بيداري ايرانيان، ج1، صص 325-332 .
37. واقعات اتفاقيه در روزگار، ج 1، ص 85 .
38. تاريخ بيداري ايرانيان، ج 1، ص 324.