مظفر شاهدي
ازجمله اقدامات دکتر اقبال، طي سالهاي پس از پايان دوره نخستوزيرياش، که با ياري و همفکري گروهي از دوستان و نزديکان او انجام گرفت، تشکيل «جمعيت ياران» يا «جبهه ياران متحد» بود که ظاهراً به منظور فعاليتهاي سياسي تأسيس نشده بود. دکتر مصطفي الموتي از دوستان نزديک دکتر اقبال درباره روند تشکيل، ماهيت و برخي از اعضاي مهم جمعيت ياران چنين نوشته است:
از زماني که دکتر اقبال از نخستوزيري کناره گرفت عدهاي از دوستان نزديک او درصدد برآمدند که جلساتي تشکيل داده تدريجاً علاقهمندان به (دکتر اقبال) را جمع و جور کنند. دکتر کاسمي و دکتر اديب، از وزراي کابينه دکتر اقبال، در اين کار نقش مهمي داشتند. بدواً دکتر کاسمي پايه اين کار را گذاشت و خود مدتها دبير «جبهه ياران متحد» بود و، پس از رنجش از دکتر اقبال کنار رفت و دکتر اديب امور جبهه را با عنوان دبير اداره ميکرد. هر پانزده روز يک بار اعضاي جبهه ياران متحد در باشگاه ايران جوان دور هم جمع ميشده و با صرف ناهار مذاکراتي ميکردند. خلاصهاي از مذاکرات هر جلسه کتباً تهيه ميشد. اداره هر جلسه با يکي از ياران بود. در حدود 150 نفر در اين جبهه عضويت داشتند و چون اوايل براي ورود داوطلبان رأي مخفي و به اتفاق آراء لازمه پذيرش عضو جديد بود، مشکلاتي براي جبهه پيش آورده بود؛ ولي، به تدريج، رأي اکثريت مورد قبول قرار گرفت. يکي دو جلسه هم دکتر اقبال در جلسات جبهه ياران شرکت کرد. دکتر اديب هم مرتب گزارشات جلسات را به دکتر اقبال ميداد و او هم ميکوشيد صميمانه از اعضاي جبهه ياران حمايت کند و هر وقت مراجعاتي به او داشتند با کمال علاقه انجام ميداد. اسامي اعضاي جبهه ياران را فراموش کردهام ولي اين اسامي را به خاطر دارم.
دکتر کاسمي، دکتر اديب، سرلشکر محمدعلي علوي مقدم، سرلشکر هاشمي حايري، کاظم زرافشان، اقبالالتوليه (عبدالوهاب اقبال)، سرلشکرضرغام، حسن مصطفوي نائيني، حسين مصطفوي نائيني، جهانگير سرتيپپور، سيد اسدالله موسوي ماکوئي، دکتر شفيع امين، کريم اهري، دکتر حنيفه رمضاني، دکتر حسين سامي راد، دکتر محسن صالحي، حبيبالله ملکزاده آملي، محمد توسلي، محمدعلي مرتضوي، دکتر جواد سعيد، عزتالله کاسمي، دکتر مرشد، حسين معيري، نبيل سميعي، مهندس منصور روحاني، منوچهر پرتو، محمد کشاورزيان، موسي مهام، عباس شاهنده، رضي ويشکائي، مهندس جهانگيرکيا، مجيديه، مهندس کامکار، مولوي، ديدهور، زهتابفرد، سعيد وزيري، ذوالنصر، حسن اوحدي، هوشيدر، نويسنده کتاب. جبهه ياران متحد هيچگونه فعاليت سياسي خاصي نداشت. در حقيقت اينها فقط دوستي نزديک با دکتر اقبال داشتند و در احزاب و سازمانهاي مختلف بودند. 1
تا اوايل تيرماه1343، که ساواک درباره تشکيل جمعيت ياران گزارشاتي تهيه کرد، اين جمعيت فعاليت چنداني نداشت؛ به ويژه اينکه شخص دکتر اقبال مدت کوتاهي پس از پايان نخستوزيري با مشکلات بسياري روبهرو شد و تا واپسين ماههاي سال1342 مجبور شد دور از کشور و در فرانسه اقامت گزيند. 2 هرچه بود در سوم تير ماه 1343 گزارشگران ساواک درباره شکلگيري جمعيت ياران چنين اظهار نظر کردند:
دکتر منوچهر اقبال با شرکت عدهاي در حدود 70 نفر از دوستان مورد اعتماد خود جمعيتي به نام (ياران) تشکيل داده است. کليه اعضاي جمعيت مذکور قسم ياد کردهاند به هيچ وجه عضويت و نحوه فعاليت خود را نزد کسي افشا نسازند. در حدود 12 نفر از نمايندگان مجلس شوراي ملي نيز عضو اين دسته هستند.
جهت شناسايي کامل افراد اين گروه اقداماتي انجام شده و نتيجه متعاقبآ به استحضار خواهد رسيد. 3
در 15 تير 1343 اسامي تعدادي از نمايندگان مجلس و نيز گروهي از اشخاص متنفذ و مقامات درجه اولي که به جمعيت ياران پيوسته بودند، به شرح زير از سوي مأموران ساواک ثبت شد:
تاکنون 14 نفر از نمايندگان مجلس شواري ملي به اسامي دکتر مصطفي الموتي، حسن مصطفوي نائيني، جهانگير سرتيپپور، موسوي ماکوئي، دکتر شفيع امين، کريم اهري، دکتر حنيفه رمضاني، دکتر حسين ساميراد، دکتر محسن صالحي، حبيبالله ملکزاده آملي، محمود توسلي، محمدعلي مرتضوي، احمد يغمايي کيهان و رحيم زهتابفرد به عضويت جمعيت ياران دکتر اقبال درآمدهاند.
ضمناً غير از نامبردگان فوق از بين عده ديگري که به عضويت جمعيت مزبور درآمدهاند تاکنون سناتور نبيل سميعي، مهندس روحاني وزير آب و برق، کشاورزيان معاون وزارت پست و تلگراف، عباس شاهنده مدير روزنامه فرمان، موسي مهام شهردار پيشين تهران و ويشکايي مدير عامل بانک رهني شناخته شدهاند. 4
چنانکه از منابع موجود برميآيد، هدف دکتر اقبال از تشکيل جمعيت ياران فراهم آوردن گروهي تقريباً پر شمار از مقامات و متنفذان درجه اولي بود که حمايت بيقيد و شرط از شخص شاه و نظام شاهنشاهي تحت هدايت او را وجه همت خود قرار دهند. در گزارشهاي تکميلي ساواک، که در تاريخ 10 شهريور 1343 در اين باره تهيه شده، چنين ميخوانيم:
گفته ميشود دکتر منوچهر اقبال در نظر دارد جمعيتي از اشخاص مطمئن و طرفدار مقام سلطنت تشکيل بدهد که هدفشان طرفداري و حمايت کامل و پشتيباني بلاقيد و شرط از سلطنت باشد. هسته مرکزي اين جمعيت ظاهراً تشکيل گرديده و دکتر احمد امامي، دکتر الموتي، عباس شاهنده و محمدعلي مسعودي ظاهراً جزو آن ميباشند. 5
در عين حال، شايعات و اخباري هم وجود داشت حاکي از اينکه دکتر اقبال، از طريق پشتيباني و حمايت جمعيت ياران، راه را براي احراز دوباره مقام نخستوزيري هموار ميکند. در آن زمان، حسنعلي منصور عهدهدار پست نخستوزيري بود. به نظر ميرسيد دکتر اقبال جمعيت ياران خود را با اشاره و موافقت شخص شاه تشکيل داده بود؛ 6 بالاخص اينکه در آن زمان هنوز موضع و رويکرد حزب جديدالتأسيس ايران نوين و رهبران آن در برابر شخص شاه روشني و شفافيت لازم را پيدا نکرده بود؛ و اين جمعيت ميتوانست موضع شاه را در برابر مخالفتهاي احتمالي تقويت کند. به هر حال هرچه بود پس از انتصاب هويدا به نخستوزيري، جمعيت ياران دکتر اقبال به تدريج از تب و تاب و فعاليت پيشين افتاد و در 16 ارديبهشت 1344 ساواک گزارش داد که ميان دکتر اقبال و برخي اعضاي بلندپايه جمعيت ياران اختلافاتي بروز کرده است:
اخيراً در جمعيت ياران اختلافاتي بين دکتر منوچهر اقبال و دکتر کاسمي دبير جمعيت به وجود آمده و، روي همين اصل، دکتر اقبال نسبت به اعضاي جمعيت روي خوش نشان نميدهد و تا حدي خود را کنار کشيده است و لذا عدهاي از اعضاي جمعيت و منجمله موسي مهام، رضي ويشکايي، سرتيپپور، زهتاب فرد، سرلشکر علوي مقدم، کيهان يغمايي، دکتر اديب، کشاورزيان، حسن مصطفوي، پرفسور مخبر فرهمند، فتحالله معتمدي، مهدوي، سناتور نبيل سميعي، سيد اسدالله موسوي، دکتر دفتري و عباس شاهنده اعضاء هيئت مزبور در نظر دارند روابط نزديکتري با يکديگر برقرار نموده و هر 15 روز يک مرتبه با يکديگر ملاقات و ضمن صرف نهار پيرامون امور مربوطه مشورت نمايند. 7
چند روز بعد، در 29 ارديبهشت 1344، هم خبر رسيد که در نشست اخير جمعيت ياران، که بدون حضور دکتر اقبال تشکيل شده بود، اختلافات بيشتري بروز کرده است. 8 مدت کوتاهي پس از آن، اعضاي جمعيت ياران دچار اختلاف بيشتر و دودستگي شد. دستهاي تحت رهبري افرادي نظير مصطفي الموتي، به رغم عدم حضور دکتر اقبال در جلسات جمعيت ياران، به طرفداري از او برخاستند. ظاهراً تشکل اخير تا اواخر سال 1345ش به فعاليت کژدار و مريز خود ادامه داد و پس از اظهار تمايل شاه براي عضويت افراد اين گروه در احزاب رسمي کشور (حزب ايران نوين و حزب مردم)، به تدريج جمعيت ياران به پايان راه خود نزديک شد. ساواک در 23 دي ماه 1345 در اين باره چنين گزارش داده است:
بعد از ظهر روز يکشنبه 12/9/45 عدهاي از اعضاء جمعيت ياران منجمله دکتر ساميراد، دکتر الموتي، زهتاب فرد و کيهان يغمايي و موسوي ماکوئي نمايندگان منفرد مجلس شوراي ملي و همچنين موسي مهام شهردار پيشين، دکتر اديب و عباس شاهنده که مجموعآ دسته جداگانهاي را در جمعيت ياران (ياران دکتر اقبال) تشکيل داده بودند و گزارشات آن قبلا داده شده در منزل دکتر الموتي اجتماع مينمايند تا درباره وضع آينده خود از لحاظ امر انتخابات تبادل نظر نموده و تصميم بگيرند.
در اين جلسه، حضار پس از مذاکرات در اين زمينه قرار ميگذارند روز سه شنبه 15/9/45 دسته جمعي با دکتر اقبال [ديدار] و کسب تکليف نمايند و به دنبال اين تصميم صبح روز مزبور دکتر اقبال مراجعه و نسبت به انجام کارهايي که از لحاظ انتخاباتي بايستي توسط اين گروه به عمل آيد از ايشان استفسار مينمايند و دکتر اقبال پاسخ ميدهد خيلي خوب عملي بوده که شماها متشکل شدهايد و کساني که اخيرآ به عضويت احزاب تمايل نشان دادهاند (منظور نمايندگاني که اخيراً عضو احزاب ايران نوين و ملّيون 9 شدهاند) افراد سادهاي هستند که تصور مينمايند عضويت در اين احزاب انتخاب مجدد آنها را تضمين ميکند و در هر صورت من فردا شرفياب ميشوم و موضوع را به شرف عرض شاهنشاه آريامهر ميرسانم و هر نوع که امر بفرمايند شماها اجرا کنيد.
صبح روز پنجشنبه 17/9/45 دکتر الموتي، و کيهان يغمايي، که بنابه قول خودشان با دکتر اقبال جهت اخذ نتيجه ملاقات و شرفيابي تماس گرفته بودند، به ساير دوستان خود ميگويند دکتر اقبال مراتب را به شرف عرض رسانيده و شاهنشاه امر فرمودهاند فعاليت انفرادي معني ندارد و بهتر است فعاليت خود را به صورت عضويت در احزاب انجام دهند.
پيرو اين مذاکرات و فعاليتها بلافاصله دکتر الموتي روز جمعه گذشته (18/9/45) به قزوين مسافرت نمود تا در مراسمي که قرار بود از طرف حزب ايران نوين در قزوين انجام شود شرکت نمايد و وابستگي وي به حزب اعلام گردد که به همين ترتيب عمل شده است.
نظريه منبع:
با توجه به اينکه براي معرفي و وابستگي دکتر الموتي به حزب ايران نوين در قزوين قبلا از چندين روز پيش زمينه مهيا شده و از طرف نامبرده اين موضوع نزد سايرين مخفي مانده بود اين توهم به وجود ميآيد که مشاراليه زياد در اظهارات خود از لحاظ ديپلماسي ثابت نيست و نميتواند فرد مورد اعتمادي نزد دوستانش قرار گيرد؛ زيرا دکتر الموتي سابقآ عضو حزب ملّيون بوده و حاليه نيز عضويت حزب ايران نوين را و آن هم در اواخر دوره مجلس بيست و يکم قبول کرده تا بلکه بتواند از نفوذ حزب دولتي براي انتخاب شدن مجدد خود استفاده نمايد. 10
چند ماهي قبل از آن و در مهرماه 1345 در حالي که دو حزب مردم و ايران نوين فعاليت سياسي خود را در اقصي نقاط کشور گسترش ميدادند گروهي از اعضاي جمعيت ياران طرفدار دکتر اقبال هنوز در اين دو حزب عضويت نيافته بودند و قصد داشتند فعاليت سياسي مستقلانهاي را سر و سامان دهند. ساواک در 30 مهر 1345 در اين باره چنين گزارش کرده است:
اخيراً عدهاي در حدود 10 نفر از اعضاء جمعيت ياران وابسته به دکتر منوچهر اقبال که وابستگي به احزاب و جمعيتها ندارند و ازجمله دکتر الموتي، سرتيپپور، زهتابفرد، موسوي ماکوئي، دکتر ساميراد، و کيهان يغمايي نمايندگان مجلس شوراي ملي و همچنين عباس شاهنده مدير روزنامه فرمان، موسي مهام شهردار و استاندار پيشين و دکتر اديب ميباشند، تصميم گرفتهاند که به طور جداگانه شروع به فعاليت دسته جمعي بنمايند. اين عده در حال حاضر روزهاي يکشنبه هر هفته در منزل يکي از نامبردگان اجتماع و پيرامون روشي که بايد در آينده دنبال کنند مذاکره مينمايند و روز يکشنبه گذشته (24/7/45) در منزل دکتر اديب اجتماع داشتهاند و روز يکشنبه آينده (1/8/45) نيز قرار است در منزل زهتابفرد جمع شوند.
تا به حال عده مذکور تصميم وابستگي به هيچ حزب و دستهاي را نداشته و بلکه قصد دارند به طور مجزا فعاليتهاي سياسي خود را دنبال نمايند و به وسيلهاي به شرف عرض شاهنشاه آريامهر برسانند. علت اينکه تاکنون وابسته به دستجات و احزاب نگرديدهاند آن بوده که تصور نموده و حاليه نيز مينمايند به اين طريق بيشتر ميتوانند مفيد و مؤثر واقع شوند.
ضمناً بنا به پيشنهاد زهتابفرد اين عده در نظر دارند با تيمسار رياست ساواک هم ملاقاتي به عمل آورند. 11
آخرين سندي که درباره فعاليت جمعيت ياران دکتر اقبال در اختيار داريم در تاريخ 15 آذر ماه 1346 تنظيم شده و نشان ميدهد که اعضاي محدود اين جمعيت جز برگزاري برخي گردهماييهاي بيتأثير وظيفه ديگري بر عهده نميشناختهاند و به ويژه، در عرصه سياسي ـ اجتماعي کشور، هيچگونه نقشي نداشتهاند و به نظر ميرسد صرفاً حضور دکتر اقبال در رأس شرکت ملي نفت که ميتوانست متضمن برخي مزاياي مالي و اقتصادي و نيز موقعيت سياسي ـ اجتماعي باشد موجب و مشوق گردهماييهاي گاه و بيگاه آنان ميشد و وفاداري و تعهد صرف آنان به شخص دکتر اقبال موجب تداوم فعاليت، هرچند کم فروغ و نيم بند، اعضاي جمعيت ياران نبود؛ چنانکه وقتي دکتر اقبال ظاهراً حاضر نشد امکانات مالي بيشتري در اختيار عباس شاهنده مدير روزنامه فرمان قرار دهد روابط او با جمعيت ياران تيره شد. ساواک در 15 آذر 1346 در اين باره چنين گزارش کرده است:
عباس شاهنده نامهاي خطاب به دکتر اديب رئيس جمعيت [ياران] نوشت و استعفاي خود را از عضويت جمعيت اعلام نمود و به دنبال استعفاي خود توضيح داد که به اين علت از عضويت جمعيت استعفاء ميدهم که شماها همه دوستان دکتر اقبال هستيد ولي من از امروز با او دشمن هستم و اسناد و مدارکي عليه دکتر اقبال به طور مستند و مستدل دارم که در روزنامه منتشر خواهم کرد. شاهنده اضافه نمود که من دکتر اقبال را به اين مقام رسانده و خدمات ارزندهاي به او نمودهام. زهتابفرد در پاسخ اظهارات شاهنده خطاب به نامبرده گفت که شما مدت 25 سال است دم از دوستي دکتر اقبال ميزنيد و مرتب در روزنامه خود از او تعريف ميکنيد و حال چگونه تصميم داريد رويه خود را عوض کنيد و آيا جواب مردم را چه ميدهيد و ما اعضاي جمعيت قسم خوردهايم که کار خلافي انجام ندهيم. بعد مهام نيز در تأييد اظهارات زهتابفرد مطالبي را بيان نمود و حضار اکثرآ عمل شاهنده را تقبيح و او را سرزنش کردند و در خاتمه بحث، از طرف حضار دکتر اديب، مهام، زهتابفرد و سرتيپ پور انتخاب گرديدند و قرار شد روز شنبه (11/9/46) در منزل دکتر اديب با شاهنده ملاقات و مذاکراتي در اين زمينه بنمايند و در مورد استعفاء شاهنده تصميم بگيرند وليکن روز مزبور شاهنده به منزل دکتر اديب مراجعه نکرده است.
توضيح منبع:
علت کدورت شاهنده با دکتر اقبال مربوط به اين جريان ميباشد که چندي قبل شاهنده به شرکت ملي نفت مراجعه و به دکتر اقبال اظهار ميدارد مبالغي بدهي دارد ودرخواست ميکند بهاي مدت يک سال آگهي مربوط به شرکت ملي نفت را به طور پيش پرداخت به وي بدهند و دکتر اقبال با اين پيشنهاد مخالفت کرده و پاسخ ميدهد قادر به انجام اين عمل نميباشد و شاهنده فوقالعاده از اين جواب ناراحت ميشود به طوري که ديگر حتي در جلسات جمعيت ياران نيز شرکت نميکند.
نظريه 20/ه /7 :
عباس شاهنده در بين مردم و مطبوعات شخص وزيني شناخته نميشود و او را فردي ابنالوقت ميشناسند و با توجه به اينکه پسرش اخيراً به نمايندگي مجلس شورا انتخاب گرديده بعيد به نظر نميرسد که مشاراليه تحت تأثير عوامل مخالف دکتر اقبال قرار گرفته و موضوع درخواست يک سال بهاي آگهي را ظاهراً و به شرح فوق عنوان نموده تا اسنادي براي مخالفت خود با دکتر اقبال در دست داشته باشد. 12
بيش از اين درباره جمعيت ياران دکتر اقبال اطلاع موثق و قابل اعتنايي در دست نيست و به نظر هم نميرسد از نيمه دوم دهه 1340ش به بعد فعاليت آنان تداومي چشمگير يافته باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مصطفي الموتي، ايران در عصر پهلوي، ج 11، چاپ اول ، لندن ، پکا ، اسفند 1370/مارس 1992 ، صص 50- 51 .
2. همان.
3. دکتر منوچهر اقبال به روايت اسناد ساواک، کتاب 4، چاپ اول، تهران ، مرکز بررسي اسناد تاريخي، 1379 صص 165-167 .
4. همان، ص 168 .
5. همان، ص 169 .
6. همان، ص 191 .
7. همان، ص 248 .
8. همان، صص 249-250 .
9. به نظر ميرسد مقصود حزب مردم باشد.
10. دکتر منوچهر اقبال به روايت اسناد ساواک، صص280-282 .
11. همان، صص 306-307 .
12. همان، صص 368-370 .