ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» تاريخ شفاهي » بازتابهاى قتل رزم‏آرا و ملّى شدن صنعت نفت

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

137

پیشینه فرش 

 

 

جریان شناسی سقوط پهلوی
سیر تاریخی ممنوعیت حجاب
پاکسازی و مرمت اسناد تصویری
نجم السلطنه

اخبارNEWS

تازه‌هاي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران در نمايشگاه کتاب تهران |+| سير تاريخي تحريم در کتاب «انديشه تحريم و خودباوري» منتشر مي‌شود ‎ |+|

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

بازتابهاى قتل رزم‏آرا و ملّى شدن صنعت نفت 

مصاحبه داود اميني با محمّدمهدى عبدخدايى

 

من، چند وقت پيش، به يکى از بزرگان ــ به آقاى خاتمى ــ گفتم که امروز پس از 46 سال اگر بخواهيم بگوئيم که دربار با فدائيان اسلام هماهنگ کرده بود، و محافظ رزم‏آرا که دربارى بوده بى‏آنکه خليل طهماسبى متوجه بشود، مغز رزم‏آرا را متلاشى کرده درست نيست، چون تاريخ را هيچ چيز عوض نمى‏کند.

 

مرگ رزم‏آرا بازتابهايى داشته و کسانى که مسئوليت مرگ رزم‏آرا را پذيرفتند، باعث اين بازتابها شدند. يکى از اين بازتابها سقوط سهام شرکت بريتيش پتروليوم انگليس، دو ساعت بعد از اين رويداد در بورسهاى لندن، نيويورک و غيره، به ميزان ده درصد بود. اگر قبول کنيم که شاه عامل انگليس و آمريکا بوده، هيچ وقت شاه به چنين چيزى راضى نبوده است. رزم‏آرا را کسانى کشتند که مسئوليت بازتابها را پذيرفتند. مى‏بينيم در پنجشنبة همان هفته که روزنامة نبرد ملت، ارگان جمعيت فدائيان اسلام، درمى‏آيد، چنين تيتر مى‏زند: «رزم‏آرا به جهنم رفت و ساير خائنين به دنبال او رهسپار مى‏شوند.» بعدا هم نمى‏دانيم چطور شد که از افسرانى که مى‏خواستند همراه رزم‏آرا کودتا کنند هيچ‏کس بازداشت نشده است؛ افسانه‏سازى که راحت است. بعدا هم نواب صفوى اعلاميه مى‏دهد: برادرم استاد خليل طهماسبى ــ عبداللّه موحد رستگار ــ وظيفة شرعيش را عمل کرده و يک مو اگر از سرش کم بشود، دربار را کن فَيکون مى‏کنيم. رزم‏آرا را اينها کشتند، براى اينکه بازتابهايش را پذيرفتند. با اعلاميه‏هايشان باعث بازتابهاى تاريخى بودند. حالا بعد از 46 سال بيائيد بگوئيد که اين فشنگ کاليبرش با کاليبر آن نمى‏خواند؛ نه آن فشنگ موجود است، نه کاليبر موجود است. اينها جريان تاريخ را عوض نمى‏کند. ما مى‏دانيم از مرگ رزم‏آرا، شاه زيان کرد. ما مى‏دانيم که چگونه شانزدهم اسفند رزم‏آرا کشته شد و، بيست و نهم اسفند همان ماه، نفت، ملّى اعلام شد. مجلس شوراى ملّى، نفت را ملّى اعلام کرد. خاطرات دکتر نصراللّه شيفته و همين‏طور خاطرات جواد عامرى، مخبر کميسيون نفت، را بخوانيد که مى‏گويد: رفتم به آقاى دکتر مصدق، رئيس کميسيون نفت، گفتم: رزم‏آرا کشته شد. دکتر مصدق گفت: «مهم نيست، به کارمان بپردازيم.»
 
معلوم بود دکتر مصدق از جريان باخبر است. اين واقعيتهاى تاريخى را که نمى‏شود انکار کرد. اعترافات نواب صفوى را بعد از محکومتيش در دادگاه تجديدنظر به وسيلة سپهبد مجيدى را که نمى‏شود انکار کرد. دستگيرى آيت‏اللّه کاشانى، دکتر بقايى، مکى و نريمان، که در دى ماه سال 1334 متهم به قتل رزم‏آرا شدند که نمى‏شود انکار کرد. اينها واقعيتهايى است که اتفاق افتاده است. بازتابش هم مشخص است.
 
ما چه کسى را از مرحوم طالقانى صادق‏تر داريم که بر سر قبر مصدق، در چهاردهم اسفند سال 1357، در حالى که اعضاى جبهة ملّى، اعضاى نهضت آزادى، و خويشان مصدق، مثل متين‏دفترى ــ خواهرزاده‏اش ــ در آنجا حضور داشتند، با صراحت به قتل رزم‏آرا به دست خليل طهماسبى اشاره کرد. سخنرانان در سخنان خود بار ديگر اين واقعيت را بر زبان آوردند و گفتند فدائيان اسلام، يک اقدام انقلابى کردند که وکلاى مردم را به مجلس فرستادند، اقدام انقلابى ديگر آنها کشتن رزم‏آرا و ملى کردن صنعت نفت بود. شما چه کسى صادق‏تر از اين روحانى طرفدار نهضت آزادى و جبهه ملّى داريد که به آن رويداد با اين صراحت بر سر قبر دکتر مصدق اشاره مى‏کند؟ آن هم کى؟ سال 57. 22 روز بعد از پيروزى انقلاب اسلامى درست در بحبوحة قدرت نهضت آزادى. کسى هم تکذيب نکرد که آقاى طالقانى، شما دروغ مى‏گوئيد. حالا که مشخص شده يک گروه مذهبى معتقد آرمانگرا موجب ملّى شدن نفت شد و شخصيتهايى چون طالقانى چنين ادعايى کردند، آقايان مى‏آيند به خاطر اينکه تاريخ را مخدوش کنند، يک سلسله بحثهاى روشنفکرى، که هيچ مبنائى ندارد، مطرح مى‏کنند، برخلاف نصّ تاريخ.
 
به هر جهت، رزم‏آرا کشته شده بود. شاه و جبهة ملّى به توافق رسيدند که يک کابينه محلّل روى کار بياورند. براى يک کابينة محلّل، کى بهتر از حسين علاء که در دورة چهارم مجلس با دکتر مصدق و مرحوم آيت‏اللّه کاشانى رفيق بوده. درست است که علاء عضو فراماسونرى و از رفقاى اينها هم بوده. به هر جهت، از سياستمداران کارکشته و تحصيلکرده بوده و با اغلب رجال سياسى آن روز آشنايى داشته است. سرانجام، فرمان نخست‏وزيريش صادر مى‏شود و او دو نفر از اعضاى جبهه ملّى را وارد کابينه مى‏کند. بگيربگير شروع مى‏شود، آن هم در دولت علاء که از نظر شخصيتى، فاقد قدرت است. آنچه که کمک کرد به اينکه نمايندگان مجلس بيشتر به توافق برسند اين بود که در نوزدهم اسفند سال 1329، نواب صفوى با خط قرمز به تمام نمايندگان مجلس آن روز اخطار کرد که اگر رأى به ملّى شدن نفت ندهند، به سرنوشت رزم‏آرا دچار مى‏شوند. بعد هم، در بيست و هشتم اسفند همان سال دکتر زنگنه وزير فرهنگ رزم‏آرا به دست نصرت‏اللّه قمى در دانشگاه تهران کشته مى‏شود. هنوز به طور رسمى مشخص نشده بود که دکتر زنگنه هم به وسيلة فدائيان اسلام زده شده است. به وسيلة فدائيان اسلام به قتل نرسيده بود، مسئوليتش را هم فدائيان اسلام نپذيرفتند. از طرفى هم اعلام شد که نصرت‏اللّه قمى دانشجوى دانشکده حقوق است. در زمان دکتر مصدق هم محاکمه شد. امّا، بازتاب مرگ رزم‏آرا در جامعه هيجانى به وجود آورده بوده که نصرت‏اللّه قمى هم زنگنه را به قتل رساند. مى‏دانيد، يک حرکت اجتماعى که به وجود مى‏آيد، در جامعه بازتابهاى گوناگون دارد. چرا ترور رزم‏آرا موفق بود؟ اين خودش سؤال است. مارکسيستها مى‏گويند که ترور تأثير ندارد. گاهى ترور ــ به قول آنها و به قول ما «اعدام انقلابى» ــ آخرين مرحلة حرکت يک ملت به خاطر پيروزى است.
 
در ترور رزم‏آرا موضوع بر همين منوال بوده است. به همين جهت، ترور رزم‏آرا موفق است، اما ترور علاء و شمس‏آبادى موفق نيست. علّت موفقيت‏آميز ترور رزم‏آرا اين بود که قبل از آن ترور هژير انجام گرفته بود. نمايندگان مردم به مجلس رفته‏اند و نيروهاى مردم در مورد ملى شدن نفت وحدت کلمه پيدا کرده‏اند. در حقيقت، اين گلوله نماد قيام ملتى است براى ايجاد يک نهضت و پيروزى آن. به همين جهت است که ده درصد از سهام شرکت بريتيش پتروليوم در تمام بورسهاى دنيا تنزل مى‏کند؛ چون اسم اين را نمى‏شود گذاشت ترور. اين اعدام انقلابى و مظهر قيام ملّى است که در قالب گلولة خليل طهماسبى تبلور پيدا مى‏کند. واقعا چقدر بى‏انصافى است که ما بياييم اين را با هزار من سِريشُم بچسبانيم به محافظ رزم‏آرا؛ بعد هم بگوييم که خود خليل طهماسبى هم نمى‏دانست؛ فکر مى‏کرد با گلوله خودش کشته شده است. اين واقعا به يک شوخى شبيه است! گلوله را شليک کرده، خودش هم نمى‏دانسته، تکبير گفته، مسئوليتش را هم پذيرفته، بعد هم گروهى فدائيان اسلام مسئوليتش را پذيرفته‏اند. آن وقت، بعد از 46 سال بياييم بنويسيم که رزم‏آرا با گلولة طهماسبى کشته نشده است.
 
چرا بخواهيم حرکتهاى مذهبى را زير سؤال ببريم؟ چون انقلاب، انقلاب اسلامى است؛ اين در طول تاريخ به اثبات رسيده است؛ در جريان تنباکو، در جريان نهضت نفت، در جريان جنگ ما با روسها، هميشه، در خط مقدّم جبهه، جناح مذهبى بوده است. چون هويت ملّى، از هويت مذهبى ما جدا نيست.
 
به هر جهت، مى‏بينيم که کابينة علاء روى کار مى‏آيد. به نظر من، در کابينة علاء آنهايى که از اين وحدت وحشت داشتند و مرگ رزم‏آرا را با بازتابهاى ملّى و جهانيش ديدند، مشغول تفرقه افکندن شدند. مرحوم نواب صفوى گفت که سردار فاخر حکمت از من با واسطه‏هايى تقاضاى ملاقات کرده بود که نظر مرا بعد از کابينة علاء، بخواهد. در مورد جانشين رزم‏آرا من نظرم روى سيد محمود نريمان بود؛ واحدى نظرش دکتر مصدق بود. مرحوم سيد عبدالحسين واحدى مى‏گفت که من شب عيد مخفيانه به خانة آيت‏اللّه کاشانى رفتم و از آيت‏اللّه کاشانى خواستم توصيه کند فدائيان اسلام و تمام کسانى را که در رابطه با مرگ رزم‏آرا دستگير شده بودند به توسط کابينة علاء که روى کار آمده بود، آزاد بشوند. مرحوم آيت‏اللّه کاشانى گفت: قول بدهيد کانديداى جبهة ملّى، آقاى باقرکاظمى ــ که بعدها وزير امورخارجه دکتر مصدق شد ــ روى کار بيايد، قطعا همه آزاد مى‏شوند. مرحوم واحدى مى‏گفت: گفتم: چرا دکتر مصدق نخست‏وزير نشود؟ مرحوم نوّاب نظرش سيد محمود نريمان بود؛ خودش مى‏گفت. امّا متأسفانه در پنجم فروردين سال 1330 پسر مرحوم آيت‏اللّه کاشانى آمد زندان قصر ــ زندان موقت شهربانى ــ تمام نزديکان آيت‏اللّه کاشانى مثل مرحوم سيد حقيقى محرر و اعضاى جبهة ملّى، نظير شاه‏حسينى، را از زندان آزاد کرد و فدائيان اسلام در زندان ماندند. مشخص شد که خط جدا شده است، اينها بايد بمانند. اينها قربانى اين سازش شده‏اند. جبهة ملّى بالاخره در آن مقطع با دربار روى علاء به توافق رسيده بود.
 
در اوايل فروردين سال 1330، نواب صفوى اعلاميه‏اى مى‏دهد تحت اين عنوان: «هوالعزيز. حسين علاء، زمامدارى يک ملّت مسلمان در خور لياقت تو نيست». نواب صفوى در شرح خاطراتش مى‏گويد: صبح از اختفا آمدم بيرون، عبايم را به سرم کشيده بودم. گفتم کجا بروم؟ رفتم منزل کريم‏آبادى، مدير روزنامة اصناف که شنبه‏ها منتشر مى‏شد. همان هفته‏اى که رزم‏آرا کشته شده بود، اين هفته‏نامه يک عکس از سيد حسين امامى و خليل طهماسبى انداخته بود؛ دست نواب صفوى هم بالاى سر اين دو نفر بود. زير عکس، نوشته شده بود: اين دو مرد تربيت شده اين مرد حق‏اند. تاريخ هفته‏نامه شنبه بيستم اسفند سال 1329 است. کريم‏آبادى بعدها عضو جبهة ملّى شد.
 
نواب صفوى مى‏گويد: رفتم خانة کريم‏آبادى، تلفن کردم به دربار. به نظرم هيراد، رئيس دفتر شاه، گوشى را برداشت. گفتم: کجاست شاه؟ هيراد گفت: اعليحضرت را مى‏فرماييد. شما کى هستيد؟ گفتم: من نواب صفوى هستم. گفتم که شاه کجاست؟ گفت: ايشان به شمال رفته‏اند. به هيراد گفتم: در موقعى که مملکت در بحران است، شاه چطور به شمال رفته است؟ هيراد گفت: ايشان مقام غيرمسئول هستند. گفتم: مقام غيرمسئول چرا در کارها دخالت مى‏کند؟ خبر اين تلفن، همان روزها، در روزنامه‏ها منتشر شد. مطالب زيادى نوشته شد. متأسفانه از فروردين سال 1330، ميان دربار و جبهة ملّى توافقى به عمل آمد. دکتر شايگان، بعد از انقلاب، از قول دکتر مصدق مى‏گويد: دکتر مصدق به ما مى‏گفت: ما براى ملّى کردن نفت، نياز به هماهنگى با شخص شاه داريم. امّا بايد ديد، بعدها، اين هماهنگى به چه قيمتى تمام شد.



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org