ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » زندگي سياسي امير محمدابراهيم خان علم (شوکت‌الملک دوم) ـ طي سالهاي 1331ـ1343ق

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

زندگي سياسي امير محمدابراهيم خان علم (شوکت‌الملک دوم) ـ طي سالهاي 1331ـ1343ق  

مظفر شاهدي

 

فراخواني حکام قاينات و سيستان به تهران در سال 1330ق/ 1911م منجر به خلع اميرعلي‌اکبر خان (حشمت‌الملک) از حکمراني سيستان شد. به دنبال عزل حشمت‌الملک، حکومت مرکزي و عناصر خارجي (به ويژه انگلستان) تشخيص دادند شوکت‌الملک را به حکومت قاينات و سيستان منصوب کنند. محمدعلي منصف در اين‌باره مي‌نويسد:

  

چه قبل از حکومت امير ]شوکت‌الملک[ و چه اوايل حکومت او منطقه قاينات و حتي قسمتي از نقاط جنوبي خراسان به علت شرارت بلوچهاي سرحدي فوق‌العاده ناامن بود و اشرار بلوچ دست به قتل و غارت آباديها و کاروانهاي تجارتي مي‌زدند. در ضمن همين تجاوزات بود که مقدار زيادي از کالاي تجارتي تجار هندي نيز به يغما رفت و اين حوادث موجب نارضايتي و اعتراض دولت انگليس گرديد ... سفارت انگليس براي حفظ امنيت اتباع خود و امتعه آنها به دولت ايران فشار آورد که امنيت منطقه را حفظ نمايد. دولت مرکزي که بر اثر حکومت چند ساله از 1323 تا 1331ق/ 1905ـ1911م به لياقت و کارداني اميرمحمد ابراهيمخان شوکت‌الملک آگاهي و اطمينان يافته بود موقع مراجعت از تهران او را با انتصاب به حکومت قاينات و سيستان مأمور کردند ... 1
 
بدين‌ترتيب، تقريباً پس از سه دهه، بار ديگر حوزه حکمراني خاندان علم منسجم و يکپارچه شد.
 
از اين تاريخ تا حدود سال 1343ق/1303ش که تقريباً مصادف با پايان عمر سلسله قاجار در ايران است، اميرمحمد ابراهيم خان علم (شوکت‌الملک) حکمراني ايالات قاينات و سيستان را به عهده داشت که در چند سال آخر حکمراني‌اش ايالت بلوچستان نيز به حوزه قدرت وي ضميمه شده بود. به اين‌ترتيب در طي اين دوره سيزده ساله سراسر قلمروهاي شرقي کشور، از شمال قاينات تا خليج‌فارس در يد قدرت شوکت‌الملک قرار گرفت. تنها وقفه‌اي که در طي اين مدت در حکمراني وي به وجود آمد فاصله سال 1334/ 1915م تا سال 1335ق/ 1916م بود که بنابه دلايلي از حکومت اين ايالات عزل و برادرزاده‌اش اميرمعصوم خان حسام‌الدوله به جاي وي به حکومت قاينات و سيستان منصوب شد.
 
دوره سيزده ساله حکمراني شوکت‌الملک در قاينات و سيستان و بعد هم بلوچستان، شاهد تحولات مهمي در تاريخ ايران و جهان است. چنان که تقريباً مقارن فراخواني شوکت‌الملک به تهران وي شاهد اولتيماتوم روسيه به ايران و همراهي ضمني انگلستان با آن کشور، و اخراج هيئت مورگان شوستر، مستشار مالي آمريکايي، از ايران است.
 
سال 1333ق/ 1914م که مصادف با سومين سال حکمراني شوکت‌الملک در قاينات و سيستان است، جنگ جهاني اول آغاز مي‌شود و تقريباً از همان اوايل جنگ، ايران از سوي نيروهاي متفقين به اشغال در مي‌آيد بدون اين که به اعلان بي‌طرفي ايران در جنگ توجهي شده باشد. در سال 1336ق/ 1917م از طرف انگلستان پليس جنوب در ايران راه‌اندازي مي‌شود. در سال 1336ق/ 1917م جهان شاهد يکي از بزرگ‌ترين انقلابات قرن، يعني انقلاب روسيه است. اين حادثه در مقياسي وسيع در تحولات تاريخ معاصر ايران مؤثر بود و در آنچه مربوط به نقش کشورهاي خارجي در ايران مي‌شد، حساسيتهاي زيادي در جهت‌گيري‌هاي آتي انگلستان در ايران برجاي نهاد و نقش حکامي نظير شوکت‌الملک را به عنوان پادزهري در مقابل نفوذ و گسترش بلشويسم به طرف قلمروهاي جنوب شرقي و شرق ايران حساس‌تر و مهم‌تر کرد.
 
سال 1337ق/ 1918م مصادف با شکست نهايي متحدين به رهبري آلمان و پايان يافتن جنگ اول جهاني است. سال 1338ق/ 1919م براي ايران برهه‌اي حساس و بالاخص براي دولتمردان کشور و در رأس آنها نخست‌وزير وقت، سالي ننگين و شوم مي‌نمايد. در اين سال انگلستان با همکاري وثوق‌الدوله، نخست‌وزير وقت ايران، تلاش ناموفقي را انجام داد تا قرارداد معروف 1919م/ 1338ق را با ايران امضا نمايد. در سال 1339ق/1299ش کودتاي معروف سوم اسفند با پشتيباني انگلستان و سرکردگي ظاهري رضاخان ميرپنج در ايران اتفاق افتاد و بدين‌ترتيب آخرين تلاشهاي مشروطه خواهان در واپسين روزهاي قرن سيزدهم هجري شمسي به خاموشي گراييد. با ظهور رضاخان دوره‌اي از ديکتاتوري بنيان نهاده شد و از اين پس و به‌ويژه پس از صعود نهايي رضاخان به تخت سلطنت «به عنوان رضا شاه پهلوي» نقشهاي حکام و عواملي نظير شوکت‌الملک سرنوشت ديگري يافت. در سال 1340ق/ 1300ش از سويي شاهد انعقاد قرارداد مودّت و دوستي بين ايران و روسيه شوروي هستيم که اين قرارداد نمي‌توانست از نظر دولتمردان انگليسي ناديده انگاشته شود. هرچند اين کشور به دنبال «ايجاد روابط با حکومت انقلابي روسيه و انقضاء معاهده تجاري ... هيچ عذر و بهانه‌اي براي ممانعت از تماس ايران با روسيه نمي‌يابد». اما اين امر پيش از آنکه حاکي از رضايت اين کشور باشد ناشي از شرايط خاص سياسي بود. بنابراين «انگلستان مجبور مي‌شود تا در کنار اجراي نقشه کودتايي که بهعنوان راه‌حل نهايي درنظر گرفته است تن به پذيرش ارتباط مودت‌آميز ايران و روسيه شوروي بدهد».2 از سوي ديگر شاهد وقوع جنبشها و قيامهاي مسلحانه چندي در سراسر ايالات شمالي کشور هستيم. هر چند جنبش خياباني و ميرزاکوچک خان جنگلي پيش از اين تاريخ شعله‌ور شده بود، اما مهم‌ترين جنبش سال 1300ش/ 1340ق قيام کلنل محمدتقي خان پسيان در خراسان بود که به دليل مجاورت خراسان با حوزه حکمراني اميرشوکت‌الملک علم، وي به ميزان وسيعي با اين قيام مرتبط شد. از اين زمان تا پايان قطعي حکمراني شوکت‌الملک در قاينات و سيستان و بلوچستان در سال 1303ش/ 1343ق بهتدريج پايه‌هاي صعود رضاخان به سلطنت در حال استحکام بود و در اين فاصله حکومت مرکزي با کمک سردار سپه به خودسري اغلب خوانين محلي، سران ايلات و عشاير و همچنين جنبشهاي مختلف پايان داد. از اين زمان به بعد رضاخان با بهره‌گيري از حرکتهاي سياسي نظير جمهوري‌خواهي سعي داشت تا به دستور و پشتيباني انگلستان، تاريخ ايران را به مسيري جديد سوق دهد. از زمان صعود رضاشاه به تخت سلطنت، شوکت‌الملک نيز به تبع تحولاتي که به پشتيباني دولت انگلستان در ايران در حال شکل‌گيري بود نقشهاي حساس‌تر و وسيع‌تر از حوزه حکمراني چند ايالت را به عهده گرفت.
 
حفظ امنيت در ايالات سيستان و قاينات از اولويتهاي اوليه حکومت مرکزي ايران و انگلستان بود. بنابراين شوکت‌الملک، حکمران مورد توافق طرفهاي ذي‌نفع، اولين برنامه‌اش به وجود آوردن محيطي امن در اين ايالات بود تا تسکيني بر خرابيهاي سالهاي پيشين باشد.
 
حشمت‌الملک که در اين هنگام در سيستان بسر مي‌برد، اندکي بعد از ورود برادرش شوکت‌الملک به حوزه حکمراني خود در سيستان و قاينات، به قاينات عزيمت کرد و آخرين سالهاي عمرش را در بيرجند سپري نمود بدون اين که در مسائل سياسي منطقه دخالتي داشته باشد. عمده‌ترين مشغوليت او در اين دوره پرداختن به امور کشاورزي و اداره املاک زراعيش بود که ميزان قابل توجهي از اراضي اين ايالات را شامل مي‌شد. حشمت‌الملک، پس از طي يک بيماري طولاني در شهر بيرجند در سال 1333ق/ 1914م درگذشت و در شهر مقدس مشهد در مقبره خانوادگي خاندان علم به خاک سپرده شد. با مرگ وي عمر يکي از مهم‌ترين و جنجالي‌ترين حکمرانان خاندان علم بسر آمد و از اين پس شوکت‌الملک با خيالي آسوده‌تر به حل و فصل امور مربوط به حوزه حکمراني‌اش مشغول شد.
 
اولين اقدام شوکت‌الملک در حوزه جديد حکمراني‌اش منحل ساختن قشون محلي سيستان بود. اين قشون در زمان حيات برادرش حشمت‌الملک و تحت فرماندهي وي ايجاد شده بود. بنابراين درجه وفاداري اين قشون نسبت به حاکم جديد (شوکت‌الملک) سخت مورد ترديد بود. از اين رو شوکت‌الملک بدون اين که مستقيماً انحلال اين قشون را اعلام کند از پرداخت مواجب عقب افتاده آنها ممانعت به عمل آورد و حکومت مرکزي را متقاعد ساخت تا از پرداخت حقوق آنها خودداري ورزد و حتي در صورت امکان آن را منحل سازد. گزارش کنسول انگلستان در اين‌باره حاکي از آن بود که «روز 17 دسامبر ]7 محرم 1331/م1912[ قريب 100 نفر سرباز خواسته‌اند در کونسولخانه تحصن اختيار نمايند. شکايت اينها اين بود که حقوقشان عقب افتاده و دولت ايران تلگرافاً امر صادر نموده و بسياري از آنها را بدون حقوق اخراج نموده و حقوق سايرين را تخفيف داده است». کنسول در ادامه گزارش خود به دخالت تلويحي دولت انگلستان براي نگهداري بخشي از اين نيروها که مفيد تشخيص داده است، اشاره مي‌کند و مي‌افزايد «در ميان عساکري که اخراج شده‌اند پنجاه شتر سوار براي حفظ راه کوه ملک سياه بودند. سفارت در اين باب به دولت ايران اظهاراتي نمود که اين پنجاه نفر را اخراج ننمايند و قرار حقوق عقب‌افتاده آنها را بدهند.»3
 
در اين زمان سياست استعماري انگلستان در ايالات سيستان و قاينات تجهيز و آموزش قشون محلي بود. انگلستان با اجراي اين سياست قصد داشت تا با پديد آوردن يک قشون محلي و آموزش دادن آنها توسط افسران انگليسي و آشنا ساختن آنها با اسلحههاي مدرن آن روز بتواند منافع سياسي، نظامي، و اقتصادي خود را در منطقه قاينات و سيستان تأمين کند. به‌ويژه اين که انگلستان به وفاداري شوکت‌الملک در رأس اين قشون تجهيز شده کاملاً اميدوار بود. بنابراين شوکت‌الملک قادر بود از يکسو تنشهاي موجود بين حکومت اين مناطق و حکومت مرکزي را که از دوره‌هاي پيشين باقي مانده بود از ميان بردارد و از سوي ديگر طرفدار سياست انگلستان در اينمنطقه باشد.
 
انگلستان براي اين که ذهنيت دولتمردان حکومت مرکزي را براي تأسيس اين قشون آماده کند، همواره به ايران فشار مي‌آورد که براي حفظ امنيت اين منطقه چاره‌انديشي کند. از جمله سفارت انگلستان در تهران «براي حفظ امنيت اتباع خود و امتعه آنها به دولت ايران فشار مي‌آورد که امنيت منطقه ]قاينات و سيستان[ را حفظ نمايد». در راستاي همين درخواست بود که دولت ايران پس از مراجعت شوکت‌الملک از تهران او را مأمور کرد تا «براساس نظام جديد آن زمان مبادرت به تشکيل قشوني کند و منطقه را از ناامني برهاند».4
 
شوکت‌الملک توانست با کمک مالي و نظامي انگلستان و با دستورالعمل حکومت مرکزي، يک ارتش محلي که به شيوه‌اي مدرن تجهيز شده و آموزش ديده بود، ايجاد کند. بدين‌ترتيب وي قادر شد با کمک اين ارتش محلي تا حدود زيادي از ناامنيهاي منطقه بکاهد و به شرارتهاي سارقان و دزدان بلوچ و افغاني پايان دهد. مضافاً اين که در اين زمان دوران موسوم به صلح مسلح (1900ـ1914م) به سرعت در حال سپري شدن بود و هر آن بيم آغاز جنگ ميان انگلستان با کشورهاي رقيب مي‌رفت. بنابراين انگلستان بر اين بود تا با ايجاد نظم و امنيت در مناطق تحت نفوذ خود و همچنين تجهيز دوستان و طرفداران اين کشور در شرايط وقوع جنگ، از تسهيلات ايجاد شده به نفع خود بهره ببرد. چنان که اين امر کاملاً صورت واقع به خود گرفت و در طي جنگ اول جهاني ايالات تحت حکمراني خاندان علم منطقه‌اي امن و در عين حال پراهميت براي فعاليت نيروهاي انگليسي و متحدانش شد. اسدالله علم، فرزند شوکت‌الملک، بعدها در بازگويي خاطرات پدرش تأييد مي‌کند که وي در اين منطقه قشون مجهزي را ترتيب داده بود که حتي از ارتش حکومت مرکزي ايران قوي‌تر مي‌نمود و اين قشون فقط از شوکت‌الملک فرمان مي‌برد و مواجب‌شان را نيز مستقيماً او مي‌پرداخت.5
 
دولت روسيه برخلاف انگلستان از انتصاب شوکت‌الملک به حکومت قاينات و سيستان راضي به نظر نمي‌رسيد. در واقع در همين زمان روسيه در تلاشي ناموفق در نظر داشت شوکت‌الملک را به طرفداري از خود متقاعد سازد. خود شوکت‌الملک بهطور ضمني به اين قضيه اشاره مي‌کند: «... قبل از جنگ اول از طريق رشت به روسيه رفتم و از سن‌پطرزبورگ از طريق عشق‌آباد به خراسان برگشتم. تو ]اسدالله علم[ نمي‌داني با آن که به من احترام مي‌شد چه بر من گذشت ...»6
 
دولت روسيه بخصوص نارضايتي خود را از تشکيل قشون محلي که به ياري انگليسي‌ها تأسيس شده بود، اعلام کرد. سرهنگ علي‌نقي وزيري که در آن هنگام در قشون جديد قاينات خدمت مي‌کرد در خاطراتش از برخورد غرض‌آلود کنسول روسيه از تشکيل اين قشون ياد مي‌کند و برخورد او را با شوکت‌الملک بسيار تند و غيردوستانه مي‌داند و مي‌نويسد: «کنسول روس روش تند و مستبدانه‌اي داشت و نسبت به امير و حتي من و ساير مأمورين دولتي با خشونت رفتار مي‌کرد و نظرهاي نامساعد نشان مي‌داد. چنان که مانوري که از قشون تازه تأسيس يافته قاينات به معرض نمايش گزارده شد و مخصوصاً عمليات سواره‌نظام و جماز که موجب تحسين و حيرت همه شد، اين آقاي کنسول از آن انتقادهاي غرض‌آلود به عمل آورد...»7
 
ماروين زونيس که در حوزه تاريخ معاصر ايران تحقيقاتي انجام داده است تأکيد دارد که ارتش خصوصي شوکت‌الملک توسط انگليسيها تشکيل شده و از حمايت‌هاي فني و آموزشي کارشناسان اين کشور برخوردار بوده است. به نظر وي انگلستان اين ارتش را صرفاً براي تأمين منافعش در اين منطقه ايجاد کرده بود. وي درباره چگونگي روابط شوکت‌الملک با انگليسيها و تشکيل قشون محلي وي مي‌گويد: «شوکت‌الملک با بريتانياييها روابط نزديکي داشت. زيرا ازنظر بريتانيا مرزهاي شرقي ايران آخرين خاکريز دفاعي امپراتوري بريتانيا در هند در مقابل نفوذ روسيه بود. گزارش شده است که بريتانياييها سالانه مقداري کمک مالي در اختيار او قرار مي‌دادند تا هزينه ميليشياي خصوصي خود را تأمين کند.»
 
ماروين زونيس ادامه مي‌دهد که هر چند برخي از سران ايلات و عشاير و حکام مناطق ديگر ايران داراي ارتشهاي خصوصي از اين نوع بودند اما «فقط معدودي از اين ميليشياهاي خصوصي در موقعيت استراتژيکي شبيه به نيروهاي شوکت‌الملک قرار داشتند و مي‌توانستند مانند او از حمايت بريتانيا برخوردار شوند.»8
 
از جمله دلايل ديگري که انگلستان را براي تشکيل قشون مدرن در قاينات متقاعد ساخت دسته‌بنديهاي سياسي نظامي جديد در سطح جهاني بود. به ويژه اين که در کمتر از يک سال بعد، جنگ اول جهاني آغاز شد و ايران صحنه نبردهاي طرفين قرار گرفت. بنابراين انگلستان جهت حفظ برتري و تأمين امنيت در اين مناطق به ويژه براي جلوگيري از رسوخ متحدين به اين نواحي به وجود چنين نيرويي نياز داشت.
 
بنابراين ترديدي وجود ندارد که ارتش محلي و مدرن شوکت‌الملک عمدتاً به تجهيزات و آموزش افسران انگليسي متکي بوده و در سازماندهي مقاصد اين کشور در اين منطقه نقش حساس و مهمي برعهده داشته است که از آن جمله تأمين امنيت لازم براي فعاليتهاي اقتصادي ـ تجاري اتباع انگليسي و فعاليتهاي سياسي ـ اطلاعاتي مأموران مخفي و کنسولهاي اين کشور، و احتمالاً جلوگيري از فعاليتهاي آينده کمونيستها در اين مناطق بود.
 
در واقع اصلاحاتي که در اين دوره از سوي شوکت‌الملک در ايالات سيستان و قاينات انجام مي‌گرفت غالباً شامل بخشهايي مي‌شد که برآورنده نيازها و تقاضاهاي عناصر خارجي و يا در نهايت پاسخگوي درخواستهاي طبقات متنفذ ساکن اين مناطق بود. اما در وضعيت عامه مردم و رعايا هيچگونه گشايشي احساس نمي‌شد و آنها همچنان در فقر و فلاکت بسر مي‌بردند. اعترافات شخص شوکت‌الملک در سومين سال حکمراني‌اش بر سيستان و قاينات در سال 1333ق/1914م راجع به خرابي اوضاع سيستان شنيدني است:
 
گويا تا به حال موفق نشده باشم که شمه‌اي از خرابيهاي شهر سيستان را جسارت نمايم. اقلاً لازم است جسارت نمايم در تمام شهر سيستان يک خانه قابل سکونت نيست. آبادي شهر منحصر است به منزل سرکار سرتيپ محمدرضاخان در ساير جاها تمام خراب، ارگ خراب، منزل ارگ خراب، ارگ‌نو خراب، حسينيه خراب، مسجد خراب و بالاخره تمام خراب. شرح آباديهايي که داشته و خرابيهايي که دارد زمان شرفيابي مفصلاً جسارت خواهم نمود.9
 
شوکت‌الملک از رکود تجارت در سيستان نيز سخن به ميان مي‌آورد اما دلايل آن را ذکر نمي‌کند فقط يادآور مي‌شود که «حالا در سيستان چيزي پيدا نمي‌شود، بهکلي تجارت خوابيده است».10
 
در واقع به نظر مي‌رسد هدف شوکت‌الملک از ذکر خرابيهاي سيستان يادآوري اثرات مخرب حکمراني برادر و برادرزادگانش در اين ايالت باشد و بدين طريق مي‌خواهد براي خود کسب محبوبيت کند، اما به رغم گزارشات وي درباره وضع نابسامان و ويران سيستان هيچ‌گونه مدرک و يا گزارشي مبني بر اقدام سازنده و اساسي از سوي شوکت‌الملک جهت بهبود اوضاع مردم اين منطقه در دست نداريم. در واقع خود حکومت مرکزي هم در موقعيتي قرار نداشت که بتواند به وضعيت فلاکتبار و نابسامان مردم اين منطقه رسيدگي کند؛ به همين دليل در شرايط ناتواني حکومت مرکزي و عدم اقدام صحيح و سازنده از سوي حاکم اين ايالات فقر و فلاکت از ويژگيهاي بارز مردم اين مناطق بود. عايدات تقريباً ناچيزي هم که در اين مناطق به دست مي‌آمد بخش عمده آن از سوي حاکم و مأموران دولتي ضبط مي‌شد.
 
کشاورزي و تجارت برخي محصولات زراعي از مهم‌ترين اشتغالات اقتصادي مردم اين ايالات بود. به ويژه تجارت برخي از محصولات زراعي نظير زعفران در اين منطقه اهميت داشت، اما تجارت آن در انحصار شوکت‌الملک بود. گزارشي را که کارگزار مالياتي حکومت مرکزي در اين دوره از اين ايالات براي خزانه‌داري کل درباره وضعيت اقتصادي و کشاورزي مردم اين منطقه مي‌فرستد تا حدود زيادي روشنگر وضعيت عمومي زندگي اجتماعي رعاياي اين ايالات است. اين گزارش که در سوم جمادي‌الثاني 1333/1914م ارسال شده است وضعيت اقتصادي عامه مردم را اسفبار توصيف مي‌کند تا جايي که مي‌گويد مردم قادر به پرداخت مالياتهاي عقب‌افتاده خود نيستند، چرا که اندک زميني هم که در اختيارشان قرار دارد به زحمت از عهده معيشت بخور و نمير آنها برمي‌آيد. طبق اين گزارش، در اين ايالات، عمده مالياتدهندگان که در واقع بزرگترين ملاکان اين مناطق نيز بودند شامل پنج نفر مي‌شدند که عبارت بودند از: شوکت‌الملک، حشمت‌الملک مرحوم، اميرمعصوم خان حسام‌الدوله و سرتيپ محمدرضا خان نايب‌الحکومه سيستان، و همچنين مصباح ديوان نايب‌الحکومه قاينات. بنابراين روشن مي‌شود که اکثر رعاياي اين ايالات خود فاقد زمين بودند و غالباً به کارهاي مالداري و دامداري و تجارت محدود مي‌پرداختند. برخي افراد ديگر نيز جهت معيشت خود ناگزير براي چند ماه در سال خانه و کاشانه خود را به قصد کار به نقاط ديگر کشور و حتي افغانستان و روسيه ترک مي‌کردند. بدين‌ترتيب مالياتهايي که در اين زمان از رعاياي اين منطقه اخذ مي‌شد بيشتر ماليات سرانه و خانوار بود تا ماليات بر درآمد. با اين حال به دليل عدم وجود امنيت: «در اين چند سال که بلوچ تمام حشم آنها را برده است اهالي قادر به پرداخت ماليات نيستند و تمام از زور گرسنگي و فلاکت پراکنده شده‌اند و هر کدامي به يک سمت فرار نموده‌اند. اغلب، ترک بلد کرده به خراسان رفته‌اند. در اين صورت هم ماليات سرکله و هم ماليات خانوار آن صفحات بلاوصول مانده است ... سالي در تابستان چندين هزار مرد به طرف عشق‌آباد و مرو و روسيه مي‌روند و همين‌طور اهالي سني مذهب به طرف افغانستان براي عملگي مي‌روند و در اين جا، يک مشت زن و بچه مي‌ماند. به اين طريق مخارج زمستان خود را تهيه نموده مراجعت مي‌نمايند». در برخي موارد کساني که جهت يافتن کار از اين ايالات (سيستان و قائنات) خارج مي‌شدند ديگر به محل زندگي قبلي خود باز نمي‌گشتند. چنان که از گزارش فوق برمي‌آيد به دليل مشکلاتي که با شروع جنگ اول جهاني پديد آمده بود «دو سال است که يک ثلث آنها هم مراجعت نکرده‌اند». در اين زمان پول در کشور بسيار کمياب شده بود و در نتيجه عايدات اين مناطق نيز بسيار کاهش يافته بود. تا قبل از آغاز جنگ اول جهاني سالانه حدود 000/430 تومان از راه فروش اقلامي نظير قالي، گوسفند، پشم، کرک، پنبه، ترياک، روغن، عناب، زرشک، کندر و غيره عايد اين منطقه مي‌شد، اما در زمان جنگ «به واسطه مسدود شدن طرق تجارت شايد ده هزار تومان هم عايد نشده است. علاوه بر آن مبلغ گزافي بانک شاهنشاهي از اهالي طلب داشت، تمام را جمع کرده است و اداره ماليه هم که متجاوز از 72 هزار تومان از بابت ماليات جمع‌آوري کرده است. و به اين جهت بهطوري قحطي و کسادي شده است که در بين تمام تجار بيرجند ممکن نيست يک روزه صد تومان فراهم نمود ...»11
 
بنابراين با آغاز جنگ جهاني اول و ورود نيروهاي متفقين و در رأس آنها انگليسيها به قاينات و سيستان آسيبهاي جبران‌ناپذير و مهلکي بر مردم اين منطقه وارد شد، بدون اين که حکمران اين ايالات راه حلي عملي و کارساز براي از بين بردن اين معضلات پيدا کند.
 



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org