پوشاک زنان
لباس زنان در عهد مغول
زينب دهقان حسامپور
مقدمه
مطالعات مربوط به زنان در اين سالها، بسيار رشد يافته است و شامل شاخههاي بسياري شده است. اين بحث اجتماعي در پيوند با بحث پوشاک ميتواند موضوع جالبي جهت يک کار پژوهشي گردد.
دوره مغول، ورود يک عنصر جديد به ايران است. عنصري که از لحاظ فرهنگي، اجتماعي و مذهبي با ايرانيان متفاوت است. اين عنصر بيگانه در برخورد با عنصر ايراني دچار تغييراتي در برخي از مظاهر مختص خود شده است و تأثيراتي از خود برجا گذاشته است. از جمله اين مظاهر لباس آن هم لباس زنان، موضوع اين مقاله است.
در اين مقاله برآنيم تا تحول پوشاک زنان مغول از سرزمين خودشان قبل از تشکيل امپراتوري تا سرزميني متمدن بعد از تشکيل امپراتوري و تأثيرات متقابل اين دو گروه را بر يکديگر بررسي کنيم. براي اين کار استفاده از مينياتورها و نقاشيهاي مربوط به آن دوران و اشعار شاعران نيز منبع خوبي ميباشد.
لباس زنان مغول در دوران کوچنشيني
در جامعه ايلي قرون 12 و 13 م . بنابر نحوه زندگي ساده و همگام با اقتصاد شباني و به دليل چالاکي در تحرک و کوچنشيني، لباس زنان بسيار ساده و در نزد همه طبقات يکنواخت و يک شکل بوده است و با لباس مردان چندان تفاوتي نداشته است. به طوري که تشخيص آن دو از يکديگر حتي در فاصلههاي نسبتاً نزديک مشکل بوده است. 1 اين جامه بلند بوده و از پارچه بوگران و يا بالداکن (بغدادي) دوخته ميشد. از بالا به پايين باز ميشده و بر روي سينه بر روي هم قرار داشته است. از طرف چپ با يک بند و طرف راست از طريق 3 بند بسته ميشده است. پوستين آنان هم به همين شکل بوده و پشم پوستين رو به بيرون قرار داشته است و در پايين قسمت پشت، چاک داشته که قد آن تا زانو ميرسيد. 2
لباس زنان مغول در دوره چنگيز
در دوران چنگيزخان طرح پوشاک کامل شد. از پارچه، لباس کيسه مانندي ميدوختند و زنان در زير اين لباس شلوار بلند ميپوشيدند. آنان اين لباس را بر روي شانه راست گره ميزدند و در سمت چپ کاملاً آزاد بود. لباسهاي پوستي بزرگان هم به همين شکل بود. 3
طرز پوشاک زنان شوهردار از نوع لباس دختران متمايز بود که اين تمايز بيشتر در داشتن کلاه بود و زنان نميتوانستند بدون بر سَر گذاشتن کلاه در ملأعام ظاهر شوند. زنان شوهردار در روي پيراهن خود، لباسي شبيه کيمونو ميپوشيدند که بسيار گشاد بود، جلوي آن تا پايين باز و آستينها بسيار گشاد بود و تا نوک پا ميرسيد. 4 زنان شوهردار بر روي سَر چيزي از حصير يا پوست درخت بافته شده داشتند که به اندازه 2 آرنج بوده و بخش پاياني آن به شکل مربع است. در بالاي آن ميله نازکي قرار دارد که از طلا، نقره و يا چوب است وگاهي به جاي آن پَر مرغ ميگذاشتند. اين حصير بافته از دستمال نازکي که از سَر بر روي شانهها ميافتد، محافظت ميکند. 5 اين طرز آرايش سر را به مغولي بوقتاق (boqtaq) ميگويند، که بعدها تا حدي تغيير شکل يافت و شبيه تاج گرديد.
طرز پوشش در تمدنهاي ديگر بر شکل پوشش مغولي بي تأثير نبوده است. براي مثال داشتن دستمال در جيب از زمان تماس با تمدنهاي ديگر در ميان مغولان متداول شد. 6
پوشش زنان در ايران در عهد مغول
در دوره ايلخاني و تيموري، پوشش ايراني تحت تأثير نقاشيها و هنر چين (دوره سونگ و يوآن) تحول يافت. يکي از اين تحولات، نوعي دوخت بود که دوخت مغولانه نام داشت. اين نوع دوخت ابتدا مختص شاهزادگان و درباريان طراحي شده بود ولي کم کم ميان مردمان رواج يافت. خياطان به تدريج دوخت لباس با قالب تن افراد را در ايران رواج دادند 7 و حتي کلماتي مانند قيچي، الگو و اتو از جمله لغاتي است که از آن دوران معمول گرديد. 8 در ادامه به معرفي پوششهاي مختلف زنان در ايران در عهد مغول تا پيش از روي کار آمدن صفويان ميپردازيم.
جبه: قباي بسيار گشاد با آستينهايي به همان شکل و بلند که قسمت بالاتنه آن از شانه چپ به طور مورب به زير بغل راست ميرود و با بندي به زير سينه بسته ميشده است. تمام بدن از گردن تا نوک پا را دربر ميگرفت و يا شايد نوعي روپوش، مانتو يا شنل سراسري که آستين قبا از شکاف آن ديده ميشد. 9
قبا : يکي از اصليترين لباسهاي زنان در اين دوره است، که به آن در شعر حافظ نيز اشاره شده است. مانند اين بيت :
«سرو بالاي من آنگه که درآيد به سماع چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد»
قبا به دو شکل بوده است: يکي قباي بلند، آستين کوتاه که جلوي آن باز و گرداگرد يقه پوست دوخته ميشده و گاهي بر روي شانه نيز زردوزي و قلابدوزي ميکردند. اين قباها با آستين کوتاه چون کت بلند يا ارخالق خودنمايي ميکرد. 10 گاه اين نوع داراي آستين بلند نيز بوده است. 11
|
قباهاي بلند بانوان (طرح از کلارا آبکار از پوشاک زنان، ص 160)
|
|
ديگري قباي سه ربعي، آستين کوتاه، جلو بسته و با شکافي در جلو دامن با يقه افقي که اغلب پوستدوزي ميشده است. اين قباها گاهي جلو باز نيز بوده که با دکمه بسته ميشده است و يقه آن سه گوش تا به وسط سينه ميرسيده است. 12
|
قباهاي سه ربعي بانوان (طرح از کلارا آبکار از پوشاک زنان، ص159)
|
جنس اين پوشش بيشتر از پارچه اطلس بوده است. 13
«قلندران حقيقت به نيم جو نخرند قباي اطلس آنکس که از هنر عاريست»
پيراهن: پيراهن زير با يقه گرد ساده که نزديکترين تنپوش به بدن بوده است. و پارچه اين پيراهن از پارچه گلدار و يا ساده تيره و يا رنگي بوده است. 14
|
طرح دو نوع پيراهن بانوان (طرح از کلارا آبکار از پوشاک زنان، ص 161)
|
|
پيراهنها از جنس حرير با نقشهاي زيبا بوده است که معمولاً جلوي آن از يقه تا کمر باز بوده است. دو طرف يقه باز، برگرداني دارد که بر روي آن نقوش زردوزي شده است و يا دامن آن در جلو پيليدار بوده و کمربند باريکي زينتبخش آن بوده است. اين پيراهنها با آستينهاي نسبتاً تنگ و گاهي بسيار بلند زير قباهاي آستين کوتاه و بلند پوشيده ميشده است. 15
پيراهن ديگري نيز بوده که جلوي آن بسته ميشده و يقه گرد داشته و بر دور يقه، به پهناي در حدود 4 انگشت، پارچهاي از رنگ ديگر ميدوختهاند. گاهي اين پيراهن داراي يقهاي بيضي شکل بوده و از کمر به پائين چين داشته است. 16
|
قسمتي از نقاشي مربوط به قرن 8 و 9 هجري. به پيراهن کمر چيندار دقت کنيد. (از پوشاک زنان، ص 162)
|
«پيراهني که آيد از او بوي يوسفم ترسم برادارن غيورش قبا کنند»
مرقع : يا مرقعه، نوعي دلق يا خرقه بوده با وصلههاي ناجور که اهل فقر به تن ميکردند. اين لباس پروصله را نيز زنان ميپوشيدند. 17
«در آستين مرقع پياله پنهان کن که همچو چشم صراحي زمانه خونريز است»
من اين دلق مرقع را بخواهم سوختن روزي
که پير مي فروشانش به جامي برنميگيرد
برقع : پارچهاي است که چهره را از نقطه مبدأ بيني ميپوشاند و از اطراف و روي پيشاني به سربند متصل ميشود. از يک قطعه پارچه به شکل چهره انسان درست ميشده و تا روي زانوها آويزان ميشده است. 18 اين پوشش براي هنگامي که زنان از خانه خارج ميشدند، مورد استفاده قرار ميگرفت و ابن بطوطه استفاده از آن را براي زنان در شيراز متذکر ميشود. 19
تو گر خواهي که جاويدان جهان يکسر بيارايي
صبا را گو که بردارد زماني برقع از رويت
مقنعه : در اين دوران مقنعه از پوششهاي اصلي به شمار ميآمد. مقنعهها به شکلهاي گوناگون مورد استفاده قرار ميگرفت. به مقنعه زن در تصوير شماره 4 دقت کنيد. زن درباري روي مقنعه تاجي بر سَر دارد 20 و زنان روستايي نواري به دور آن ميبستند. 21
روسري يا لچک: در آن دوران، انواع روسري کوچک و بزرگ با نوار يا تاجي همراه بود. 22 ملکه روسريي بر سر دارد که تا پايين گردن را ميپوشاند. نوار دور سرش يادگار و نشانهاي از پوششهاي سر در عهد باستان است و آنچه روي سر به صورت مثلث رها شده است، تازگي دارد. 23
|
مقنعه و تاج (طرح از تاريخچه پوشش سر در ايران، ص 94)
|
البته در طرحهاي ديگر قبل از آن، سنبوسهاي (مثلث) روي سر زن قرار ميگرفته که ميتواند پشت سر هم قرار بگيرد. 24
|
پوشش سر ملکه تيموري 894 هـ .
سنبوسه (مثلث ) سال 800 هـ . (طرح از تاريخچه پوشش سر در ایران، ص 95)
|
چادر : در اواخر دوره ايلخانان چادر يکي از پوششهاي مهم محسوب ميشد. 25 ولي در اواسط قرن 9، زنان در بیرون خانه چادر سفید بر سر داشتند، اما در خانه بدون هیچگونه سرپوشی حرکت میکردند. و گاهي موها را روي سر جمع ميکردند و گل و سنجاق زينتي به آن ميزدند، ولي در اواخر آن قرن پوشش سر زنان به صورت کلاه سادهاي درآمد. 26
|
نقاشي بانوان در چارقد و نوار توري (از پوشاک زنان، ص 163)
|
|
به طور کلي، سرپوش بانوان، از عرقچين، چارقد، لچک، نوار، يک نوع روسري توري يا پارچهاي به شکل مخصوص تشکيل ميشده است. عرقچين در زير لچک و مستقيماً روي موي سر استفاده ميشد و معمولاً به دو طرف عرقچين، دو سر يک رشته دانههاي قيمتي که از زير چانه ميگذشت، وصل ميکردند. گاه بانوان گيسوان بلند خود را به وسيله توري محافظت ميکردند. 27
کفش : بانوان اين دوره، دو نوع کفش داشتند. نوعي ساق بلند که از گذشته رواج داشته است در تصوير شماره 8 اين طرح مشخص است. نوع ديگر، کفش راحتي و سبک و پنجه کوتاه است، که گاه زائدهاي در پشت سينه پا دارد و دور دهانه کفش را کنگرهدار ميساختند. 28 ابن بطوطه در سفرنامهاش به پوشيدن کفش توسط زنان شيرازي اشاره کرده است. 29
|
طرح کفش ساده زنان (طرح از کلارا آبکار از پوشاک زنان، ص 164)
|
|
زيورآلات : زيورآلات يک زن در اين دوره شامل : گردنبند، گوشواره، موبند، تاج و همچنين رشتهاي از مرواريد که از زير تاج از 2 طرف گوش تا زير گلو ادامه يافته است. 30
|
زيورآلات اواخر ايلخاني (از هشت هزار سال تاريخ پوشاک اقوام ايراني، ص 385)
|
|
|
هيئت عمومی يک بانوی قرن 8 و 9 هجری (طرح از کلارا آبکار از پوشاک زنان، ص 165)
|
|
نتيجه
در اين بررسي به دنبال اين بوديم که تصويري نسبتاً جامع و کامل از پوشاک زنان در اين عهد ارائه دهيم. زنان مغول که در دوره کوچنشيني پوشاک ساده و تقريباً يکساني با مردان داشتند با تشکيل امپراتوري مغول و دستيابي به ثروتهاي بيکران تمدنهايي چون چين و ايران، در مظاهر زندگيشان روي به تجملات آوردند. لباس و ملزومات آن چون زيورآلات يکي از اين تجملات بود.
اگر لباس زن مغولي را در جامعه ايلي قرون 12 و 13 ميلادي با پوشاک زن قرن 15م . / 9هـ . مقايسه کنيم، تفاوت از زمين تا آسمان است. به نظر ميرسد در جامعه اوليه نياز به پوشاک در حدّ پوشاندن بدن بوده است. ولي با ايجاد امپراتوري و بالا رفتن سطح رفاه و زندگي، نه تنها در ميان زنان اشراف مغول بلکه در ميان عامه نيز، طرح و جنس تنوع مييابد.
از اين ميان همانطور که در ابتدا اشاره کرديم، روشهاي مغولي تا حدي بر پوشاک ايراني اثر گذاشت و در همان حال پوشاک ايراني نيز با تغييراتي که با مذاق مغولان خوش آيد، به دربار آنان راه يافت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. شيرين بياني، زن در ايران عصر مغول، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1352، ص 67.
2. پلان کارپن، سفرنامه، ترجمه وليالله شادان، فرهنگسراي يساولي، تهران، 1363 ، ص 34 .
3. برتولد اشپولر، تاريخ مغول در ايران، ترجمه محمود ميرآفتاب، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1351، ص 442 و 443 .
4. شيرين بياني، زن در ايران عصر مغول، ص 68 .
5. پلان کارپن، سفرنامه، ص 34 .
6. برتولد اشپولر، تاريخ مغول در ايران، ص 443 .
7. مهرآسا غيبي، هشت هزار سال تاريخ پوشاک اقوام ايراني، انتشارات هيرمند، تهران، 1378، ص 353 .
8 . همانجا.
9. همان، ص 371 .
10. همان، ص 370 .
11. جليل ضياءپور، پوشاک زنان ايران از کهنترين زمان تا آغاز شاهنشاهي پهلوي، انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، تهران، 1345، ص 159 .
12. همان، ص 158 و 159 .
13. راینهارت پیتران دزي، فرهنگ البسه مسلمانان، ترجمه حسينعلي هروي، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1345، ص 333 .
14. مهرآسا غيبي، هشت هزار سال تاريخ پوشاک اقوام ايراني، ص 368 .
15. همان، ص 369 .
16. جليل ضياءپور، پوشاک زنان ايران از کهنترين زمان تا آغاز شاهنشاهي پهلوي، ص 160 .
17. راینهارت پیتران دزي، فرهنگ البسه مسلمانان، ص 180و 181 .
18. همان، ص 62-66 .
19. ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمه محمدعلي موحد، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1337، ص 194 .
20. سهيلا شهشهاني، تاريخچه پوشش سر در ايران، انتشارات مدبر، تهران، 1374، ص 94 .
21. مهرآسا غيبي، هشت هزار سال تاريخ پوشاک اقوام ايراني، ص 377 .
22. همان، ص 376 .
23. شهشهاني، تاريخچه پوشش سر در ايران، ص 95 .
24. همان، ص 94 .
25. مهرآسا غيبي، هشت هزار سال تاريخ پوشاک اقوام ايراني، ص 373 .
26. شهشهاني، تاريخچه پوشش سر در ايران، ص 97 .
27. جلیل ضياءپور، پوشاک زنان ايران از کهنترين زمان تا آغاز شاهنشاهي پهلوي، ص 161و 164 .
28. همان، ص 164 .
29. ابن بطوطه، سفرنامه، ص 194 .
30. مهرآسا غيبي، هشت هزار سال تاريخ پوشاک اقوام ايراني، ص 379 .
منابع :
ابن بطوطه. سفرنامه. ترجمه محمدعلي موحد. بنگاه ترجمه و نشر کتاب. تهران. 1337 .
اشپولر، برتولد. تاريخ مغول در ايران. ترجمه محمود ميرآفتاب. بنگاه ترجمه و نشر کتاب. تهران. 1351 .
بياني، شيرين. زن در ايران عصر مغول. انتشارات دانشگاه تهران. تهران. 1352 .
حافظ. ديوان اشعار. از روي تصحيح علامه محمد قزويني. انتشارات پيام عدالت. تهران. 1381 .
دزي، راینهارت پیتران. فرهنگ البسه مسلمانان. ترجمه حسينعلي هروي. انتشارات دانشگاه تهران. تهران. 1345 .
شهشهاني، سهيلا. تاريخچه پوشش سر در ايران. انتشارات مدبر. تهران. 1374 .
ضياءپور، جليل. پوشاک زنان ايران از کهنترين زمان تا آغاز شاهنشاهي پهلوي. انتشارات وزارت فرهنگ و هنر. تهران. 1345 .
غيبي، مهرآسا. هشت هزار سال تاريخ پوشاک اقوام ايراني. هيرمند. تهران. 1387 .
کارپن، پلان. سفرنامه. ترجمه وليالله شادان. فرهنگسراي يساولي. تهران. 1363 .