شير
ژيان بر دريد گاو شكم گنده را
ماجراي
اختلاف محمدتقي ميرزا ركنالدوله برادر صلبي ناصرالدين شاه والي فارس،
با شوريدة شاعر نابيناي شيرازي از حوادث جالب عصر قاجار است داستان از
آنجا شروع شد كه ركنالدوبه كه پس از سالها فرمانداري خراسان، ثروت
سرشاري اندوخته بود در اواخر سال 1309هـ .ق با تقديم پنجاه هزار تومان
پيشكشي به اعليحضرت همايوني، والي فارس شد، ولي در اثر اختلاف با
متنفذين محلي و بروز اغتشاش در شيراز يك سال بيشتر دوام نياورد.
ركنالدوله مجدداً در سال 1311هـ .ق. يكصد و پنجاه هزار تومان به شاه
تقديم كرد و با فرمان اعليحضرت به سمت والي فارس و بنادر بحر عمان
روانة شيراز شد.
اين بار شوريده شيرازي ملقب به فصيحالملك، در مجالس مختلف شروع به
انتقاد از والي نمود و حتي اشعاري در هجو او سرود. چاپلوسان موضوع را به
شاهزاده خبر دادند و ركنالدوله حكم به قطع مقرري شوريده داد. شاعر هم كه
حربهاي جز قلم و افكار شاعرانه نداشت، اين بار قصيدهاي طولاني در هجو
والي به رشته نظم كشيد كه به سرعت، به سر زبانها افتاد و همه جا نقل مجلس
شد.
ركنالدوله پس از شنيدن ابياتي چند از آن قصيده، تصميم به تنبيه بدني
شوريده گرفت. يكي دو نفر از خيرخواهان، شوريده را از تصميم ركنالدوله
آگاه ساختند و شاعر نابينا شبانه از شيراز خارج شد و به تهران گريخت.
شوريده در تهران به ميرزا علياصغرخان امينالسلطان صدراعظم متوسل شد.
اما صدراعظم هم مقتضي نميتوانست كه به خاطر يك شاعر نابينا برادر شاه را
كه ظرف دو سال نزديك به دويست هزار تومان پرداخته بود ناراضي كند ولي به
وي قول داد كه اگر شاهزاده ديگري، مردانگي كند (!!) و مبلغ بيشتري به
اعليحضرت پيشكش كند، شاه والي فارس را بركنار خواهد ساخت. چندي بعد در
شهر شايع شد كه شاه ظلالسلطان و ركنالدوله را از تمام مشاغلشان بركنار
ساخته است. شوريده كه در تهران به فراق زن و فرزند مبتلا بود، از اين خبر
آنچنان خوشحال شد كه فوراً قصيدهاي طولاني در هجو ركنالدوله سرود و آن
را در يكي از مجالس ادبي خواند. دو بيت اول آن قصيده چنين بود:
شير ژيان بر دريد گاو شكم گنده را خواست كه از لاش او قليه دهد بنده را
دندة ركني شكست، تاب و توانش برفت سنگ مكافات دهر، خرد كند دنده را
اما ركنالدوله قبل از دريافت فرمان، متوسل به خانم فاطمه انيسالدوله
سوگلي شاه شد و البته مبلغ تازهاي هم توسط ايشان براي اعليحضرت فرستاد.
انيسالدوله عريضهاي به اين شرح به شاه نوشت:
“ نفرمودهايد. آدمش مطالبه ميكند. دستخط در عريضه مزين التفات فرمائيد.
باري شنيدم كه حكومت شيراز را باز تغيير دادهايد. والله خيلي عجيب است
كه بيچاره ركنالدوله هفت ماه است رفته، با آن همه خسارت. اگر براي پيشكش
است از خود شاهزاده بگيريد و خودش باشد. اينطور كه پدر رعيت بيچاره
درميآيد. رعيت همينطور تمام شدهاند. عريضه را به دست كسي ندهيد.
محرمان ملاحظه فرموده پس بدهيد خواجه بياورد.“
دستخط ناصرالدين شاه در صدر عريضه به اين شرح است:
“ ركنالدوله حاكم است. جواب عريضهاش را هم با تلگراف داديم. ديگر جواب
ندارد كه داده شود.“
ركنالدوله تا سال 1314 فرمانفرماي فارس بود و در سال 1315 والي خراسان
شد.
منبع : لطيفههاي سياسي ، اثر محمود حكيمي
|