مهدي جنگروي
اشرف پهلوي در روز چهارم آبان ماه سال 1298 هجري شمسي در محله سنگلج تهران، پنج ساعت پس از تولد برادرش محمدرضا به دنيا آمد. پدرش رضاخان هنگام تولد او و برادرش هنوز در گمنامي به سر ميبرد و در لشكر قزاق درجه سرهنگي داشت. مادرش تاجالملوك آيرملو يكي از مهاجران روسيه به شمار ميآمد، كه بعد از انقلاب بلشويكي همراه خانوادهاش به آذربايجان ايران نقل مكان كرده بود.
اشرف پهلوي در سن هفده سالگي به عقد عليمحمد قوام پسر ابراهيم خان قوامالملك شيرازي درآمد. ازدواج اشرف با علي قوام در فضايي آكنده از رنگ و بوي سياسي، بدون پيشزمينههاي عاطفي و اخلاقي لازم براي پيوند زناشويي، به اشرف پهلوي تحميل شد. او از خاطره اين ازدواج به تلخي ياد كرده و ميگويد : « در حالي كه پيراهن سفيد به تن داشتم، در مراسم عروسي مشتركي كه براي من و شمس برپا شده بود، تن به ازدواج دادم. اما اگر پيراهن سياه پوشيده بودم، مناسبتر بود.» ازدواج اشرف پهلوي با عليمحمد قوام بيش از شش سال دوام نياورد و در سال 1322 رسماً به طلاق انجاميد. حاصل اين ازدواج شهرام است كه نام خانوادگي پهلوينيا را براي خود برگزيده است.
در پي سفر اشرف پهلوي به مصر وآشنايي او با احمد شفيق، مقدمات ازدواج آنها فراهم آمد. احمد شفيق يك تاجر مصري بود. او پسر شفيق پاشا رئيس دفتر خديو عباس حلمي بود، كه بعد از انتخاب ملك فؤاد به سلطنت، از مصر تبعيد و مقيم اروپا شد. ازدواج اشرف پهلوي با احمد شفيق در سال 1322 صورت گرفت. اما اين ازدواج نيز از آسيب زوال در امان نماند و آنها در سال 1329، يعني نه سال پيش از طلاق رسمي با توافق دوجانبه از هم جدا شدند. احمد شفيق در سال 1355 بر اثر بيماري سرطان درگذشت و فرزندان او شهريار و آزاده، نام خانوادگي شفيق را برگزيدند.
سومين شوهر اشرف پهلوي، مهدي بوشهري است. پدرش جواد بوشهري از خانوادههاي با نفوذ بوشهر به شمار ميآمد. مهدي بوشهري سفير سيار و رئيس هيئت مديره فستيوالهاي هنري بود. وي در اواخر عمر رژيم محمدرضا پهلوي، سازمان گسترش سينمايي را تأسيس كرد و چند فيلم سينمايي مشترك با شركت هنرپيشگان معروف جهان، در ايران تهيه كرد.
در دوران سلطنت پهلوي هيچ زني به اندازه اشرف در سياست داخلي و خارجي نقشآفرين نبود. او نقش اصلي را در كودتاي 28 مرداد 1332 بازي كرد. وي در سياستهاي بينالمللي ايران هم دخالت داشت. به مسافرتهاي خارجي متعددي ميرفت و از طرف برادرش، مذاكراتي را با دولتهاي متخاصم ايران انجام ميداد. براي نمونه، اشرف در سالهاي بعد يكي از چهرههاي مهم در برقراري رابطه ايران با جمهوري خلق چين بود. او همچنين از سالهاي دهه 1950 يكي از اعضاي اصلي هيئت نمايندگي ايران در سازمان ملل محسوب ميشد.
يكي از نخستين نقشههاي او اين بود كه با استفاده از مطبوعات بتواند پايگاهي سياسي براي محمدرضا پهلوي تدارك ببيند و براي اين منظور با يافتن يك سردبير مشتاق و با كمك مالي دربار، روزنامه اطلاعات را ارگان دربار ساخت.
اشرف پهلوي در رأس هرم تصميمگيريهاي سياسي در كشور قرار داشت و در زندگي خصوصي برادرش دخالت ميكرد و تا آنجا پيش ميرفت كه ميان شاه و ملكهاش آتش نفاق ميانداخت و همچنين در مورد تصميمگيريها خط اصلي را ميداد و عقيدهاش را به برادرش تحميل ميكرد و قدرتش به حدّي بود كه محمدرضا پهلوي نميتوانست در مقابل وي مقاومت كند. 1
روزگاري به اشرف «اردك سياه رضاشاه» ميگفتند. اما بعدها يكي از روزنامهنويسان فرانسوي به او لقب « پلنگ سياه» داده بود. لقبي كه از شنيدنش خرسند ميشد. اشرف در خاطرات خود اعتراف كرده است كه از اين عنوان خوشش آمده و آن را متناسب با خلقيات خود ميداند. ” البرتو بليجي“ يكي از روزنامهنگاراني كه شرحي درباره زندگي اشرف نوشته، به وي لقب «امالفساد» داده است. اين لقب خشم اشرف را به دنبال داشت و به نظر وي از او جز يك بيمار جنسي با تمايلات ساديسمي، هيچ نكته مثبت ديگري ترسيم نشده است. 2
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. پهلوي، اشرف. چهرههايي در آيينه (متن كامل خاطرات اشرف پهلوي). تهران، اميرمستعان، 1380.
2. جمشيدي لاريجاني، اسمعيل. دوقلوي ميرپنج. تهران، مهارت، 1376.