ابراهيم حديدي
با اصلاحات عباس ميرزا نايبالسلطنه و ميرزا ابوالقاسم خان قائممقام فرهاني (صدراعظم) جهت ترويج فنون و صنايع جديد و همچنين تأسيس مدرسه درالفنون به وسيله ميرزاتقي خان اميركبير، كشور به مرحله جديدي گام نهاد و موجب آشنايي عدهاي با پيشرفتهاي علمي و فرهنگي و شيوه زندگي مردم در غرب شد. از سوي ديگر بازگشت دانشجويان و تحصيلكردههاي ايراني از اروپا و روشنگري آزاديخواهان، اصلاحطلبان و روشنفكران كه از عقبماندگي همه جانبه ايران آگاه بودند در ايجاد افكار اصلاحطلبي و مشروطهخواهي در كشور تأثير بسزايي داشته است.
با به سلطنت رسيدن مظفرالدين شاه قاجار (1313-1324) كه شخصي بيمار و ناآگاه از وضع دنيا بود و روي كار آمدن نخستوزيران مستبد و ضد اصلاحات همچون علياصغر امينالسلطان (اتابك) و عبدالمجيد ميرزا عينالدوله و استقراض از كشورهاي انگليس و روسيه و گرو گذاردن منابع طبيعي و درآمدهاي مالياتي كشور نزد آنها، باعث نابودي اقتصاد كشور و فقر و فلاكت مردم و نفوذ بيشتر دولتهاي مزبور در ايران گرديد. همچنين در پي انتشار عكس مسيو ژوزف نوز بلژيكي (رئيس گمرك ايران) با لباس روحانيت در يك محفل بالماسكه، تجار و بازرگانان كه وضعيت كشور و سياستهاي نوز را مانع رشد و فعاليتهاي خود ميديدند دست به مخالفت با وي زدند و اخراج او از كشور، عزل احمد علاءالدوله از حكومت تهران و ايجاد عدالتخانه را درخواست نمودند. بي اعتنايي عبدالمجيد ميرزا عينالدوله (صدراعظم) به اين موضوع؛ مخالفت مردم، روحانيون و تجار تهران به رهبري آيات عظام طباطبايي و بهبهاني را بيشتر نمود و خواهان تدوين قانون اساسي و تشكيل مجلس قانونگذاري شدند.
اين كشمكش منجر به تحصن در مسجد شاه و سپس در حضرت عبدالعظيم گرديد. خشونت بي حد عينالدوله و دستگيري روشنفكران و آزاديخواهان سبب مهاجرت علما به قم و تحصن تجار و طلاب در سفارت انگليس در تهران گرديد. نهايتاً مظفرالدين شاه به نظر مردم و اصلاحطلبان گردن نهاد، عينالدوله را عزل و ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله را به جاي وي به صدارت برگزيد و فرمان تأسيس مجلس شوراي ملي در 14 جماديالثاني 1324 را صادر و در 14 ذيالقعده همان سال قانون اساسي مشروطه ايران به امضاي شاه و محمدعلي ميرزا وليعهد رسيد.
مظفرالدين شاه پس از چند روز درگذشت و فرزندش محمدعلي شاه به سلطنت رسيد (1327-1324) وي مخالفت خود با مشروطه را علني كرد و اصابت نارنجك دستي به اتومبيل خود در 25 محرم 1326 را از ناحيه مجلس دانست و در 23 جماديالاولي 1326 مجلس را به توپ بست و دست به توقيف آزاديخواهان و وكلاي مجلس زد. به اين ترتيب دوران مشروطيت اول به پايان رسيد و استبداد صغير شروع شد. سيدمحمد طباطبايي و سيدعبدالله بهبهاني از علماي طرفدار مشروطه تبعيد شدند و عدهاي از ناطقين، وعاظ و روزنامهنويسان از جمله سيدجمالالدين واعظ اصفهاني، ميرزانصرالله ملكالمتكلمين و ميرزا جهانگيرخان صوراسرافيل و ...به قتل رسيدند و گروهي نيز ناچار به مهاجرت شدند. در اين هنگام قيام تبريز به رهبري ستارخان و باقرخان در حمايت از مشروطه شروع شد. محمدعلي شاه براي سركوبي قيام سپاهي به فرماندهي عينالدوله به تبريز فرستاد و جنگ ده ماه طول كشيد. عينالدوله به كمك خوانين محلي طرفدار دولت شهر را محاصره كرد و باعث قحطي شديد در شهر شد. با طولاني شدن جنگ در تبريز، قيام به اصفهان، رشت و مشهد كشيده شد. در گيلان آزاديخواهان رشت را تصرف كردند و خانهاي بختياري حكومت اصفهان را به دست گرفتند و در نقاط ديگر نيز بسياري از شهرها به دست مشروطهخواهان افتاد. در نهايت قواي مجاهدين و مشروطهخواه از گيلان و مازندران به رهبري عبدالحسين سردار محي و محمدولي خان تنكابني ، و از اصفهان نيروهاي بختياري به فرماندهي عليقلي خان سردار اسعد بختياري به تهران حمله كردند. پس از سقوط پايتخت محمدشاه از سلطنت خلع و به سفارت روسيه پناهنده شد و سپس از آنجا به خارج از كشور تبعيد گرديد و فرزند وي احمدشاه در سن 12 سالگي به سلطنت رسيد.
بدين ترتيب مجدداً حكومت مشروطه روي كار آمد و مجلس شوراي ملي برقرار گرديد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و مآخذ:
1. دايرهالمعارف دانش بشر، مترجمان عبدالحسين آذرنگ... [ديگران]. تهران، فرهنگ نشر نو، 1380.
2. مهدي بامداد، شرح حال رجال ايران، تهران، زوار، 1350. ج 2.