ايدئولوژي ظلالسلطاني
جلال فرهمند
farahmand@www.iichs.org
اگر براي هر سلسله
ايراني نقطه اوجي درنظر بگيريم همانا براي سلسله قاجاريه دوره سلطنت
ناصرالدين شاه نقطه اوج آن است.
هر چند كه دوره طولاني سلطنت وي از لحاظ
محتوايي چندان چنگي به دل نميزند ولي حوادث و وقايع پيراموني اين زمان
حساسيت آن را افزايش داده است. تحولات جهاني و رقابت قدرتهاي بزرگ
بينالمللي از قبيل روس و انگليس و تا حدي فرانسه كه تأثير مهمي در
داخل ايران داشت از جمله آن بود كه هر لحظه موجب تغيير تصميمات داخلي
را فراهم ميكرد و استقلال ايران را در خطر ميانداخت. از ديگر مسائلي
كه سلطنت پنجاه ساله ناصرالدين شاه را جلوه خاصي ميدهد آشنايي هر چه
بيشتر ايرانيان با تمدن مغرب زمين است كه پيامد آن پيدا شدن لغات و
واژههاي جديدي چون آزادي، قانون و حكومت مشروطه و غيره بود. و اين امر
امكان نداشت، مگر با تلاش ايرانيان مقيم اروپا و تحصيلكردگان ايراني و
ترجمه برخي متون غربي و ورود روزنامههاي اروپايي به تهران.
اين ايرانيان روشنفكر كه اشاعهدهندگان
قانون و آزادي جديد مغرب زمين در ايران بودند با گرتهبرداري از اين
واژهها به شكلي خام و ناپخته به ترويج و تبليغ اين افكار در داخل
ميپرداختند. مسلماً هاضمه فكري حكومت مطلقه فردي چند هزار ساله
ايراني و حكام آن، اين افكار جديد را كه تضعيفكننده حكومت فردي بود
جذب نميكرد و برنميتافت. چون حمله مستقيم اين افكار متوجه شخص شاه و
دربار وي بود، ناصرالدين شاه اين را خوب ميفهميد. هر چند شاه اهل ذوق
و هنر و مطالعه بود ولي فرهنگ ايلاتي و عشيرهاي بر همه اينها
ميچربيد.
سال 1308ق همزمان با تبليغات گسترده
سيدجمالالدين در ايران، ملكم خان سفير سابق ايران و انگليس نيز كه با
لغو امتياز لاتاري، منافعش به خطر افتاده بود با انتشار روزنامه قانون،
به حكومت بي قانون ايران ميتاخت.
ملكم خان كه فرد زيركي بود، تمدن غرب را از
بسياري ديگر از روشنفكران ايراني بهتر ميفهميد هر چند عملكرد سياسي و
اقتصاديش با اعتقاداتش زمين تا آسمان فاصله داشت ولي يكي از عمده
افرادي بود كه ايرانيان را با تمدن غرب آشنا كرد.
شاه نيز براي حفظ ظاهر و شايد به دليل سه
سفر پياپيش به غرب و ديدن فاصله كشورش با آنان اندكي به فكر افتاده بود
كه اين فاصله را با دستوراتي شاهانه كم كند و ظاهر امر را آبرومندانه
نمايد. از جمله اين امور به خيال افتادن شاه براي تشكيل شورا يا مجلس
اجراي احكام دولتي بود كه كار هيئت وزيران را انجام ميداد و اين امر
به اوايل 1308 قمري مربوط ميشود. و شايد به قول اعتمادالسلطنه وزير
انطباعات ناصرالدين شاه، اين امور به دليل تحركات جمالي و ملكمي
(جمالالدين اسدآبادي و ملكم خان) و خنثي كردن فعاليتهاي سياسي آنان
باشد.
به هر صورت، كلافه شدن شاه به اخراج كت
بسته جمالالدين و ممنوع شدن ورود روزنامه قانون به ايران منجر شد. و
شاه چنان در اين امر شدت به خرج داد كه حتي اموال سيد غارت شد و يا حتي
ديدن يك شماره از روزنامه قانون نزد وزير انطباعات موجب مؤاخذه وي
ميشد. اين اوضاع درهم و برهم فرصت مناسبي براي درباريان متفتن و رقيب
براي انتقامجويي فراهم كرد. كامران ميرزاي نايبالسلطنه به جرم اينكه
برخي شبنامه در كاخ سلطنتي انداختهاند بسياري از رقيبان و مخالفان را
به جرم بابيگري يا جمالي يا ملكمي كه مُد آن روزگار براي دستگيري
افراد بود به سياهچال انداخت. امينالسلطان رئيسالوزراء نيز كه اين
عمليات را بر ضد خود ميدانست، تفتيين نايبالسلطنه و تضعيف وي را نزد
شاه ميكرد. نايبالسلطنه با ساده لوحي براي اينكه عظمت توطئه را
بنماياند تعداد بابيان تهران حدود صد و بيست هزار نفري را شصت هزار نفر
بابي مسلح عنوان كرد! كه موجب استهزاي كنت دومونت فرت رئيس نظميه شد.
ظلالسلطان كه از اين شلوغي طرفي نبسته بود
و سرش از اين نمد بي كلاه مانده بود تحريك به دخالت شد. وي براي اينكه
مقابل رقيبش يعني كامران ميرزا كمبودي احساس نكند نامهاي سرتا پا
چاپلوسانه به شاه بابا مينويسد و ايدئولوژي اصيل سلطنت را به پدرش
گوشزد ميكند. يعني مينويسد قانون خود ناصرالدين شاه است! وطن نام شاه
است! و مخالفين چون سگ سرشان بايد جدا گردد! و به ما چه كه چون فردريك
يا شارلماني غربي حكومت كنيم، الگوي ما ايراني است و سلطان محمود غزنوي
و اردشير و... است.
شاه بابا نيز از اين نامه استقبال ميكند و
اندكي دل ظلالسلطان از بابت نظر
مثبت پدر التيام مييابد. نامه را با هم
ميخوانيم:
قربان خاك پاي جواهرآساي اقدس همايونت شوم،
نعمتهاي وجود مبارك به درجهايست كه اين غلام
از بيان تشكر او عاجز است سلامت ذات مقدس و اقتدار و قدرت وجود مبارك
را مسلّمي است كه نعمت خدادادي است كه خداوند به ما غلامان مرحمت
فرموده كه هيچ احمق و بي عقلي منكر اين مطلب نميتواند بشود كه همه چيز
غلامان از مرحمت همايوني بوده و هست و خواهد بود و خدا نخواسته به اندك
بي توجهي خاطرمبارك صاحب هيچ چيز نخواهيم بود. در اين مسئله ميتواند
غلام كرورها كتاب تصنيف و تأليف كند با دلايل صحيحه كه از آفتاب
روشنتر باشد، ولي چون وجود مبارك محيط و بسيط ما هستند به اين مطالب
اكتفا به همان علم همايوني مينمايد و سر مطلب و عرايض خود ميرود.
آنچه اين غلام قوه دارد در دو چيز بايد صرف
كند. اولاً در تحصيل دعاگويي و رفاهيّت عامه خلق خدا كه اسباب طول عمر
و بقاي سلطنت و اقتدار وجود مبارك است و جذب قلوب نمايد كه مايه
دعاگويي وجود مقدس است. دوم به قدري كه ممكن است و پيشرفت دارد
صرفهجويي براي وجود مبارك نمايد و در آبادي مملكت بكوشد. غير از اين
دو فقره حق مطلب و عرضي ندارد. اگرچه ميدانم هزار مثل اين غلام صد شب
بنشينم هزار نوع تدابير و خيال بكنم باز در پيش علم و اطلاع و سليقه
وجود مبارك از قبيل زيره به كرمان بردن است. شرط دولتخواهي اين است گاه
گاهي چيزي به عقل ناقصمان برسد عرض كنم قبله عالم ارواحنا فداه جانشين
(شارلمان) (و فردريك كبير) نيستند جانشين جمشيد و كيخسرو و اردشير و
سلطان محمود غزنوي و شاه خلدآشيان هستند. مطابق اسلافشان در مملكتشان
رفتار بفرمايند. قانون يعني چه؟ قانون اوامر مقدسه شاهنشاه ارواحنا
فداه است. وطن يعني چه؟ وطن نام شخص قبله عالم ارواحنا فداه است. مذهب
ماها هزار سال پيش از اين حكما و عقلاي ما گفتهاند الناس علي دين ملوكهم هر كس غير از اين سه عقيده داشته باشد و غير از اين سه بگويد بايد
با بازوي فولادي سلطنتي سرش را مثل سر سگ بريد مردمان مملكت ايران قابل
مرحمت نيستند.
در اصفهان همچو مشهور است كه جمعي از طايفه
ضاله خبيثه بابيه از بخت بلند همايوني و قوت شريعت و توجه امام عصر عجل
الله فرجه به چنگ افتادهاند اين كرده كرده بدي دشمن دين ما و ولينعمت
ما هستند اينها را بفرمايند بعد از تحقيق كامل سياست سختي بكنند كه
اسباب ترس و جلوگيري چندي از آنها بشود و آنهايي هم كه بي تقصير هستند
چون با اينها محشور بودهاند و به اين اسم گرفتهاند به قدر قوه خودشان
هم جرم و هم تنبيه بسيار بسيار سختي كه كمتر از سياست نباشد از آنها
بكنند و بالمره اخراج بلد نمايند. دور نيست كه خيال بفرمائيد كه غلام
ما چه قدر بي رحم و بي مروّت است به حق خداوند نه بي رحم و نه بي مروّت
است. از براي سلامتي وجود مبارك و خوشنودي امام عصر صلوه الله عليه
اذيت اينها بهترين عبادتها است. اما يك مسئله را هم خود غلام عرض
ميكنم در اين مقامات و در اين هنگامهها چون خيلي خود غلام ديده است
هر كس با هر كس اعراض ديرينه داردند با النسبه خيلي به ظاهر صحيحي او
را هم دخيل تهمت و شريك فساق قرار ميدهند، تحقيق كامل البته لازم است
بعد از تحقيق كامل كه براي خودشان انكار باقي نماند و غرض شخصي در ميان
نباشد هر نوع سياست و تنبيه از آنها شود و الله باعث طول عمر وجود
مبارك و نظم مملكت است. امر امر جهان مطاع همايون است.
[غلام بي مقدار مسعود قاجار]
[پشت سند، جواب ناصرالدين شاه به ظلالسلطان]
ظلالسلطان؛ تفصيل گرفتاري بعضي اشخاص در طهران
تفصيلي دارد كه اگر بنويسم به قدر شاهنامه ميشود. حالا بابي دو جور
شده است يك جورش ملكمي و مفرنگ تبعه ملكم هستند يك قسم هم كه بابي
هستند و بودند چون هر دو اينها اصل و بيخ و مايه از بي ديني و قرمساقي
و پدرسوختگي وضع شده است با هم پيوستهاند و اسرار هم را به هم ديگر
ميگويند خيلي از اينها گرفتار شدند و استنطاقها شد خيلي با مزه بود.
حالا هم در حبس هستند البته حكمي كه لازم است در حقشان خواهد شد شما هم
مواظب باشيد اگر در اصفهان و ولايات شما همچه اشخاص باشند معلوم كرده
به عرض برسانند تا حكمش بشود. 308[1]
[پشت سند: مهر مسعود]
[2-1/112040- ق]
|