خرج سناي را كه
تواند شمار كرد
محمدعلي گويا (1)
مختار حديدي
|
وقتي نيروهاي پليس
رژيم در زمان نخستوزيري دكتر اميني به دانشجويان اعتصابي دانشگاه تهران
حمله كردند و دانشكده فني و معماري را به هم ريختند و عدهاي از
دانشجويان را هم زخمي كردند، از شعر معروف “خاقاني“ استقبال كردم و ابيات
زير را سرودم: |
“هاي اي دل عبرت بين، از ديده نظر كن هان
ايوان مداين را، آيينة عبرت دان“
يك ره، ز ره “اول“، شو “شاهرضا“ اندر
بر سر در آن بنگر، اشكي دو سه هم بفشان
دندانة هر “نيزه“ بندي دهت نو، نو
ز آنها كه ز كه كف دادند، يكباره سر و دندان
زان رزم دليرانه، اوضاع دگرگون شد
سر جوخه بشد سرگرد. سرباز بشد ستوان
كه البته منظور از “ره اول“ خيابان بيست متري اول واقع در روبهروي
دانشگاه تهران بود. “دندانة هر نيزه“ نيز به نردههاي دانشگاه تهران
اشاره داشت، كه به شكل نيزه ساخته شده بود.
“خاقاني“ همچنين سروده است:
“گويي كه نگون كرده است، اين سقف منقش را
حكم فلك گردان، يا حكم فلكت گردان“
كه من سرودم:
“گويي كه نگون كردهست، اين خانة دانش را
فرمان عليمردان، يا مرد “علي“ فرمان !
كه اشاره به دكتر “علي اميني“ نخستوزير وقت بود!
و در پايان هر چه فكر كردم بهتر و مناسبتر از بيت آخر شعر خاقاني را
نديدم، آن را در انتهاي شعر خود عيناً نقل كردم:
“از خون رخ طفلان، سرخاب رخ افزايند
اين ديو سپيد ابرو، و آن مام سيه پستان “
با توجه به انيكه تمام شهرت دكتر علي اميني در آن زمان به ابروهاي پرپشت
او بود، مخاطب شعر معلوم ميشد كه كيست! و وقتي هويت ديو سپيد ابرو مشخص
ميشد، پيدا بود كه “مام سيه پستان“ نيز چه كسي است!
ماموراني قبل از چاپ، روزنامه ها را ميديدند و اجازه چاپش را ميدادند
كه اين روش به رغم بديهايش، محاسني هم داشت! از جمله اينكه پس از صدور
اجازه، ديگر به نويسنده و يا شاعر كاري نداشتند و از اين رو، آنان تا ميتوانستند
مطالب تند و بدون سانسور مينوشتند، كه اگر 50 درصد آن هم سانسور ميشد
50 درصد ديگرش باقي ميماند و غنيمت بود!
دو بار روزنامه ”توفيق“ به خاطر شعرهاي من توقيف شد،كه پس از مدتي جر و
بحث و سر وكله زدن با ماموران سانسور، اجازه انتشار يافت.
شعر اول، موقعي بود كه دانشگاه تهران تصميم گرفت از هر دانشجو، 180 تومان
شهريه بگيرد، كه اين تصميم به اعتراض و اعتصاب دانشجويان انجاميد و من
اين شعر را سرودم:
گفت با اوستاد، شاگردي كه مرا جان در آستين باشد
همه گوشند، آن چه فرمايي ره اهل نجات ايــــن باشــد
ليك بي پولم و تو آگاهي علم و ثروت كجا قرين باشد؟
گفت “الفقر فخري“ از آغاز آن كه ما را رسول دين باشد
پس معافم بكن ز شهريه تا نه همچون مني غمين باشد
پاسخش داد اوستاد، چنين كه به حق پاسخي متين باشد
گفت: قسطي بده تو شهريه علم با قسط همنشين باشـــد
كه “اولوالعلم قائماً بالقسط“ معنيش فيالحقيقه اين باشـد
كه اشاره به آية شريفة قرآن مجيد “صاحبان علم بر پاية قسط استوار باشند“
و يا به عبارت ديگر “خدا علم را خرد خرد به علما ميدهد.“ بود و برداشت
غلط مسئولان دانشگاه و سوء استفاده آنان از آيه شريفه را ميرساند!
حوالي سالهاي 1342 و 1343 يكي از بزرگترين سوء استفادههاي مالي تاريخ
كشور در مورد ساختمان مجلس سابق سنا روي داد و طي آن، 28 ميليون تومان از
بودجة 75 ميليون توماني احداث ساختمان مجلس، حيف و ميل شد! براي اين
واقعه با استقبال از شعر معروف “فضل خداي را كه تواند شمار كرد“ شعر زير
را ساختم:
خرج سناي را كه تواند شمار كرد يا كيست آنكه فكر يكي از هزار كرد
گويي ز پاي تا به سرش آجر طلاست يا جاي خاك، درة الماس كار كرد
هر آفتابه را ز اروپا خريد و بعد يك مستشار آمد و آن را سوار كرد
هر گيره را خريد به صد ليره از فرنگ همچون مگس نشسته و صد را هزاركرد
هر كس شنيد قصة اين دزدي كلان گفتا مهندسش به خدا “شاهكار“ كرد
بعد از اين شعر به روزنامه توفيق اطلاع دادند كه ديگر نبايد شعر مرا چاپ
كنند، كه چون اين موضوع به ساير روزنامهها خبر داده نشده بود براي بر هم
زدن نقشة آنها و نوعي دهن كجي به تصميم ممنوعالقلم شدن من، شعري را كه
سروده بودم به كمك برادران توفيق در روزنامه كيهان چاپ شد. مطلع شعر چنين
بود:
قلم را نسازيد از من جدا بدين يار ديرينه خو كردهام
كه با پاي اين پيك انديشه پوي سوي كشور عشق، رو كردهام...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. محمدعلي گويا در يك خانواده فرهنگي به دنيا آمد پدرش غلامعلي گويا
شاعر بود و رياست ادارات فرهنگ كرمانشاه و اراك را برعهده داشت. محمدعلي
گويا قبل از كودتاي 28 مرداد 1332 شعرهاي جدي و طنز ميسرود. در سال
1337، با وساطت دكتر “همايون حكمتي“، يكي از نويسندگان روزنامة “توفيق“،
با نام مستعار شتر مرغ همكاريش را با اين روزنامه آغاز كرد وي در روزنامة
توفيق با اسامي “بلبل گويا” ، “شير گويا“، “طوطي گويا“، “گوياي اسرار“، “لال“،
“خاموش“، “زبان دراز“، “مهندسالشعرا“، “خط كش“، “بي زبان“، “م. گويا“،
“م. گ “ و “م. گ. قصهگوي كاكا“؛ اغلب شعرهاي روز سياسي توفيق را ميسرود
با انتشار مجلة گل آقا همكاريش را با اين مجله آغاز كرد.
ماخذ: سالنامه گل آقا 1373
|