جزيره قشم صدف خليج فارس
مختار حديدي
قشم نام جزيره و نام شهر بندري جزيرهاي است در آبهاي خليج فارس
در نزديك دهانه تنگه هرمز در فاصله حدود 22 كيلومتري بندرعباس.
درازاي جزيره قشم حدود 115 كيلومتر و پهنايش در پهنترين حدود 35
كيلومتر و در باريكترين جا، دماغه باسيدو حدود 10 كيلومتر است، مسافت
تمامي جزيره 1628 كيلومتر است.
از زمان ورود انسان به جزيره قشم و اقامت مردم در آن آگاهي روشن
و معتبري دردست نداريم، بنابر افسانهاي كه از قول مورخي يوناني
به نام آگاتار خيدوس، تاريخنگار و جغرافيدان قرن دوم پيش از ميلاد،
در نوشتهاي به سال 113 قبل ازميلاد نقل ميكنند:
نخستين كسي كه به جزيرهاي در خليج فارس (برخي آن را همين
جزيره قشم كنونيدانستهاند) پا نهاد مردي بود اريتراس يا اريتره
نام، از دامداران بزرگ و ثروتمندان ايران در دوره ماد. روزي
اريتره در پي رمه ماديانهايش كه در مراتع سواحل درياي فارس چرا
ميكردند و از وحشت حمله شيران درنده به آب زده و به اين جزيره
رفته بودند، با قايقي خود را به جزيره ميرساند، آب و هواي خوش و
مطبوع زمستانه جزيره گواراي طبع او ميافتد و آنجا را براي زيستن
خود و خاندان و طايفهاش برميگزيند. از اين رو، طايفهاش را به
جزيره فرا ميخواند و در آن جا دژ و بارو و خانه ميسازد. اريتره اين
جزيره و جزاير ديگر را به تدريج آباد و مسكوني ميكند و سالها بر
سراسر آبهاي خليج فارس و درياي عمان و درياي سرخ حكم ميراند و
درهمين جزيره هم ميميرد. از اين روست كه درياي پيرامون جزيره
را به نام “اريتره“ ناميدهاند.
پس از فتح جزاير خليج فارس به دست سپاهيان صدر اسلام و آشنايي
قبايل عرب با اين جزاير، رفته رفته پاي قبيلهها و طايفههاي عرب
به جزاير اين دريا، ازجمله قشم، گشوده شد. جزيره قشم،
بنابر نوشته مسعودي در مروج الذهب، بهدست عمرو بن عاص گشوده شد.
در اوايل قرن 10 هجري جزيره قشم حدود 400 سال عرصه تاخت و تاز و
جنگ وستيز ميان ايرانيان، صاحبان اصلي جزيره، و بيگانگاني مانند
پرتغاليان، انگليسيان و عربها بوده و بارها دست به دست گشته و هر
از چند گاهي بيرق يكي از آنها بر فرازآسمان جزيره افراشته بوده
است.
در سال 1622م / 1031ق، به فرمان شاه عباس اول، امام قليخان
سپهسالار فارس، گروهي از سپاهيان فارس را به قصد حمله به نيروهاي
پرتغالي مستقر در جزاير قشمو هرمز به آبهاي خليج فارس گسيل داشت.
پس از رانده شدن پرتغاليان از جزاير وآبهاي خليج فارس، به تدريج
هلنديهاو انگليسيها به خليج فارس آمدند وجايگزين آنها شدند.
انگليسيها بيش از سه قرن در خليج فارس حضور داشتند و دربرخي از
بنادر و جزاير آن پايگاههايي براي حفظ منافع تجاري و نظامي خود
ساخته بودند و از آبراه خليج فارس براي ناوگان كشتيهاي بازرگاني
خود بهره ميگرفتند.
مجموعهاي از آثار تاريخي از معماري دورههاي گذشته به صورت
پراكنده در جزيره بازمانده است از مهمترين اين آثار ميتوان شماري
بنا از جمله بناي صخرهاي (درون صخره يك تالار و دو اتاق در درون
سنگ كندهاند)، آثار ويرانه دو قلعه بزرگ تاريخي (قلعه قشم و قلعه
لافت)، سد، بركه، بقعه و مسجد نام برد.
در جزيره شماري مزار به طور پراكنده ديده ميشود برخي از اين
مزارها گورگاه وبرخي ديگر قدمگاه هستند. در چند آبادي جزيره مانند
قشم، باسيدو و پيپشت زيارتگاههايي منسوب به “خدر“ (=خضر) و الياس
قرار دارند كه مردم اين زيارتگاهها را قدمگاه اين قديسان ميپندارند.
جزيره نشينان خضر و الياس را موكل و نگهبان درياها و پشتيبان
صيادان و ملاحان وجاشوان ميانگارند. به پنداشت مردم جزيره نشين
خضر زنده جاودانه است و درهمه جا و همه حال پيوسته حضور دارد.
هنگامي كه دريا خشم ميگيرد و آبها به تلاطم در ميآيند و بيم
شكستن و غرق كشتيها و مرگ كشتيبانان و ماهيگيران در دريا ميرود،
زنان مرداني كه به دريا رفتهاند، در زير چارطاقي اين قدمگاهها گرد
ميآيند و دست به دعا و نيايش فرازميآورند و خضر و الياس را به
ياري مردانشان فرا ميخوانند. هنگامي كه دريا از صيادان روي بر ميگرداند
و صيادان با تورهاي تهي از ماهي به خشكي بازميگردند، زنان به
زيارت خضر به قدمگاه خضر، يا “پاخضر“ ميروند و از او براي بركت
تورهاي ماهيگيران دعا ميكنند و با نذر و نياز استمداد ميجويند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: جزيره قشم: صدف ناشكافته خليج فارس / علي بلوكباشي
|