|
1- تذكرهالسلاطين آن گماشته سفارت هلند،... 2- ضربالمثل بر قوزك پايش لعنت
آن گماشتة سفارت
هلند، آن قزاق بالابلند، آن زمان كه شيرخواره بود به همراه مادر از
آلاشت به تهران عزيمت همي كرد، درطويلهاي رها شد، در آن برودت و بوران
كوهستان.
چنين است كردار اين چرخ پير
ستاند ز فرزند پستان شير
ليك بدان سبب كه بچه اگر آب دماغ خويش
بخورد سير شود بر بقا مداومت نمود و عزرائيل را عذر همي خواست.
باري، نخستين “مهد
كودك“ طفل “طويله“ بود و اين در ضمير ناخودآگاهش مضبوط بماند، تا آن
زمان كه به سلطنت رسيد “مجلس شورا“ را طويله خواند، و نيز همين مجلس
بود كه راي بر خلع احمدشاه و سلطنت وي داده بود كه گفتهاند: ميراث
شغال به گرگ همي رسد.
اما از ميان مجلسيان
چند تن مخالف بودند، از جمله آقاسيدحسن مدرس كه هماره گفتي: اينجا
اردستان نيست كه باج به شغال دهيم؛ كه آخرالامر جان بر سر اين سخن
نهاد.
در باب
بزرگي و گدايي رضا، از آن رو كه از “طويلت“ به “سلطنت” رسيد بزرگيش به
نواب ميماند و گداييش به عباس دوس.
نقل است سال دمپختكي كه
قطحي عظيمي درافتاده بود و سلطان احمد، خود، غلة مخلوق احتكار
ميفرمود؛ رضا، قزاق همي بود و در ماتيشگاخانه (1) پست ميداد، با تني
چند از رفقاي شرتي شپكي، عرق سگي در خندق بلا ميريختند،(2) (و اين
مرحلت را “شيرگيري“ ميگفتند) زان پس سوار بر بطري ميشدند (و اين
مرحلت را “شغال مست“ ميگفتند كه آخر مستي بود)، پست رها كرده لولة
مويين در تغار ماست بقال فرود برده تا مزة ايشان باشد. و در چال يل يلي
ميخواندند به لهجة چاله ميدان و در دستگاه هشلهف:
به خونت اومدم دوغم ندادي
به دنبال سرم ماس ميفرستي
القصه اردشيرجي
نامي بود از زرسالاران پارسي هندوستان، انجليسيالاصل و جاسوس اندر
جاسوس، پدر اندر پدر، عليه ما عليه؛ (3) در پير بازار رشت رضاخان را
كشف نمود كشف نمودني، بدانسان كه كريستف كلمب امريكا را و مندليف جدول
تناوبي عناصر را.
نقل است اردشيرجي شبهاي
بسيار، كل كل كرد تا مخ رضا ماكسيم را بزد (4) و در كاسة ژنرال
آيرونسايد گذاشت. از آنجا كه موي عزرائيل بر تن رضا بود آيرونسايد وي را پسنديد ليك استاروسلسكي و قزاقانش كه برآمدگان روس بودند در فاصلةحكومت تزار و انقلاب اكتبر در نوسان بودند، و دو دسته شدند. گروهي شعار ميدادند: رضا بايد ديده شود
بلكه پسنديده شود
ليك جماعتي ديگر از قزاقان كه شلتاق
ميكردند (خطاب به اردشير جي و آيرونسايد) چنين شعار ميدادند:
اين چي چي بود آورديد
گندشو درآورديد
فيالجمله در اندك
زماني بر دست همين رضاخان منگلوسي و به استظهار سربازان انتيلي جنس
سرويس انجليس، استاروسلسكي را رماندند و قزاقان بپراكندند. فيالجمله
رضا آن قزاق دو برجه، فرمانده قزاقان شد براي شب كودتاي سياه. نقل است يك سال پيش از كودتا همسرش تاجالملوك بار داشت و رضا را اعتقادي تمام بود به نوزاد پسر. اينجا و آنجا برايش دعا همي كردند
دعا كنين پسر باشه
مثل باباش كچل باشه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
|
|
|