موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران             WWW.IICHS.ORG


 

» ايران در گذرگاه تاريخ

 

مظفر شاهدي

 

يافته‌هاي علم باستانشناسي پيشينه حيات انساني در فلات ايران را به چندين هزار سال قبل مي‌رساند. با اين حال، حداقل از هزاره پنجم قبل از ميلاد بدين سو قرائن و شواهد روشنتري از زندگي و معيشت انسان ايراني در تپه گيان نهاوند، تپه سيلک کاشان، چشمه علي شهر ري و تپه حصار دامغان در دست داريم.

 

اقوام آريايي که به نوعي سرزمين ايران را وارد عصر تاريخي قابل استنادتري مي‌کنند از اواخر هزاره دوم قبل از ميلاد، به تدريج از نواحي شمالي، وارد فلات ايران شدند. اين روند تا سده‌ها ادامه يافت. فقط از سال 607 قبل از ميلاد بود که اقوام آريايي پس از غلبه بر ساکنان بومي ايران و پيروزي بر حکومت آشور، نخستين امپراطوري قدرتمند آريايي‌ها (مادها) را در بخشهاي وسيعي از مناطق مرکزي و غربي فلات ايران بنيان نهادند و به عنوان يک قدرت جهاني در عرصه تاريخ ظاهر شدند. امپراطوري مادها در سال 549 قبل از ميلاد توسط يک خاندان ديگر آريايي (پارسي) به زير کشيده شد و بدين ترتيب امپراطوري عظيم هخامنشيان به دست کوروش بنيان نهاده شد.

 

مادها شهر هگمتانه (اکباتان، همدان کنوني) را به عنوان پايتخت برگزيده بودند. هخامنشيان تختگاه اصلي خود را در شهر شوش قرار دادند. در اين دوره، هخامنشيان امپراطوري بس عظيم و سراسر گسترش‌يابنده‌اي را در فلات ايران و فراتر از آن بنيان نهادند که از شرق تا رود سند و از شمال غرب تا اروپا و از سوي غرب و جنوب غربي تا نواحي مرکزي آفريقا (منتهي‌اليه جنوبي کشورهاي مصر و ليبي کنوني) امتداد يافت. امپراطوري هخامنشيان در عرصه‌هاي گوناگون سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و غيره گامهاي استوار و بايد گفت بي‌نظيري برداشت. با مرگ داريوش سوم (330 قبل از ميلاد)، که با تسخير بسياري از نقاط ايران به دست اسکندر مقدوني توأم بود، امپراطوري هخامنشيان به پايان راه خود رسيد.

 

اسکندر مقدوني با آتش زدن تخت جمشيد؛ يکي از زيباترين، عظيم‌ترين و پرشکوه‌ترين سازه‌هايي که تا آن زمان به دست بشر بنا شده بود، براي هميشه نزد مردم ايران زمين بدآوازه شد. اسکندر و جانشينان او که به سلوکيان معروف شدند تا سال 250 قبل از ميلاد در ايران حکمراني کردند.

 

اشکانيان (پارتها)، جانشينان سلوکيان، که طايفه ديگري از اقوام آريايي بودند، پس از حدود 475 سال سلطنت پر فراز و نشيب و احياي دوباره نام و آوازه امپراطوري ايران، در سال 224 ميلادي ناگزير جاي خود را به امپراطوري ساسانيان دادند.

 

امپراطوري ساسانيان، که آخرين مرحله شکوه، عظمت و اقتدار ايرانيان در دنياي باستاني بود، با حمله سپاهيان اسلام و فتح بسياري از نقاط ايران، و با مرگ يزدگرد سوم (آخرين پادشاه ساساني) در سال 653 ميلادي به پايان راه خود رسيد. بدين ترتيب جامعه ايراني با دنياي باستاني وداع کرد و وارد عصر اسلامي شد. تا حدود دو سده، ايران توسط حکام و کارگزاران سياسي خلفاي اسلامي اداره مي‌شد و در واقع بخشي از سرزمينهاي شرقي جهان اسلام را تشکيل مي‌داد. از اوايل سده سوم هجري قمري به تدريج حکومتهاي محلي متعددي در بخشهاي مختلف ايران شکل گرفتند که ماهيت اسلامي، بعضاً شيعي، داشتند و در راه تجديد حيات مستقل سياسي گامهاي مهمي برداشتند.

 

پس از اين برهه که موسوم به دوره حکومتهاي متقارن بود، به ترتيب سلسله‌هاي غزنويان، سلجوقيان و خوارزمشاهيان در بخشهاي وسيعي از سرزمين ايران حکمراني کردند. حمله مغول به ايران ويرانيهاي بي‌ سابقه‌اي در پي داشت و طي آن صدها هزار تن کشته شدند و شهرها و مناطق آباد فراواني دچار يغما، غارت و ويراني شد. به دنبال آن دوره جديدي از حکمراني ايلخانان مغول و سپس برهه‌اي از چندپاره‌گيهاي سياسي ـ نظامي در ايران آغاز شد و دهه‌ها ادامه يافت.

 

متعاقب آن، حمله تيمور به ايران با کشتارها و مصائب زايدالوصفي همراه شد، و جامعه ايراني دوره جانکاه و طاقت‌فرساي ديگري را تجربه کرد. اين روند تا اوايل دهه نخست 900 هجري قمري ادامه داشت.

 

با تأسيس سلسله صفويان (905 هجري قمري) توسط شاه اسماعيل صفوي، که در مدت زماني نه چندان طولاني، بار ديگر حوزه سياسي ـ تمدني و سرزميني ايران را يکپارچه کرده و تشيع را مذهب رسمي کشور اعلام کرد، عصر جديدي در حيات سياسي، مذهبي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي ايران آغاز شد. صفويان تا سال 1134 هجري قمري در ايران حکومت کردند. در اين برهه تقريباً 230 ساله بار ديگر هويت ملي، فرهنگي و مذهبي ايران زمين و جامعه ايراني تجديد حيات يافت. ميان پردۀ فتنه افاغنه، در سال 1148 هجري قمري به دست نادرشاه افشار، يکي از بزرگترين نوابغ نظامي ايران و جهان، که پايه‌گذار سلسله مستعجل افشاريه گرديد، برچيده شد.

 

پس از مرگ نادر شاه (1160 هجري قمري) بار ديگر جامعه ايراني گرفتار شدايد و مشکلات سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي شد و اين اوضاع متلاطم و آشفته تا هنگام سيطره نهايي آقامحمدخان قاجار بر رقباي داخلي و تثبيت مرزهاي جغرافيايي ـ سياسي ايران، که با تاجگذاري او در سال 1211 هجري قمري همزمان بود، تداوم يافت.

 

با آغاز سلسله قاجار، جامعه ايراني به طور جدي با پديده جديدي به نام جهان غرب و تمدن نويني که در زمينه‌هاي گوناگون علمي، تکنولوژيکي، فلسفي، سياسي و فرهنگي آن را همراهي و پشتيباني مي‌کرد، رو به رو شد. هر چند قاجارها بخشهاي قابل توجهي از قلمروهاي ايران را از دست دادند، با اين حال در تجديد حيات و يکپارچگي سياسي ـ استراتژيکي و جغرافيايي ايران زمين (در عصر جديد) نقش قابل توجهي ايفا کردند.

 

با پيروزي انقلاب مشروطيت در سال 1324ق / 1285ش/ 1906م، جامعه ايراني دوره جديدي از حيات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي خود را آغاز کرد. با اين حال، به دلايل عديده داخلي و خارجي مشروطيت ايران خيلي زود دچار انحراف و شکست شد و اصول مصرح در قانون اساسي و متمم آن، هيچ‌گاه به طور جدي مورد عنايت اولياي امور دولت و حاکميتهاي وقت قرار نگرفت.

 

با آغاز سلطنت پهلوي (1304ش/ 1925م) برهه ديگري از نقض و ناديده گرفته شدن اصول قانون اساسي و دستاوردهاي نظام مشروطه حکومت در ايران شکل گرفت، که هيچ‌گاه پاياني نداشت. پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1357ش/ 1979م، بر عمر تقريباً 72 ساله مشروطيت سلطنتي پايان داد. انقلاب اسلامي که بر بنيان احکام، آموزه‌ها و شعائر اسلامي ـ شيعي و با بهره‌مندي از تجارب سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي دوران مشروطيت شکل گرفته بود، طي حدود 33 سالي که از حيات آن سپري مي‌شود، افق جديد و در عين حال بدون سابقه‌اي پيش روي جامعه ايراني گشوده است.

 

نظام جمهوري اسلامي مقاطع بسيار دشوار و سرنوشت‌سازي از حيات خود را با موفقيت پشت سر نهاده است و به رغم مشکلات گوناگون و تهديدات عديده و بالقوه‌اي که وجود دارد، همچنان به حيات اميدبخش خود ادامه مي‌دهد. جنگ تحميلي هشت ساله عراق عليه ايران را مي‌توان يکي از برهه‌هاي بسيار درخشان، تحسين‌برانگيز و سرنوشت‌ساز در حيات جامعه ايراني (در تمام طول تاريخ چند هزار ساله آن) ثبت نمود که طي آن مردم ايران زمين در برابر اراده، اتحاد و همکاري نظامي ـ سياسي تبهکارانه بسياري از کشورهاي جهان صف‌آرايي کرده و پيروز نهايي ميدان نبرد شدند.

 

 

 


چاپچاپ
www.iichs.org