موسسه
مطالعات تاريخ معاصر ايران WWW.IICHS.ORG
در اين تجليل، کتاب آسماني مسلمانان ــ قرآن ــ تنها نيست، بلکه قرنها قبل کتب مختلف ديني يهوديان هم با ذکري خوش از وي ياد کردهاند. به عنوان نمونه ميتوان به کتاب اشعياي نبي ــ که جزيي از عهد عتيق است ــ اشاره کرد که در آنجا در باب 45و باب 44گفته شده: خداوند به مسيح خويش يعني به کوروش که دست راست او را گرفتم تا به حضور وي امتها را مغلوب سازم چنين ميگويد که من پيش روي تو خواهم خراميد و جاهاي ناهموار را هموار خواهم ساخت و درهاي برنجين را شکسته پشت بندهاي آهنين را خواهم بريد و گنجهاي ظلمت و خزاين مخفي را به تو خواهم بخشيد... من او را به عدالت برانگيختم و تمامي راههايش را راست خواهم ساخت. او شهر مرا بنا کرده و اسيران مرا آزاد خواهد نمود اما نه براي قيمت و نه براي هديه... و درباره کوروش ميگويد او شبان من است و تمامي مسرت مرا به اتمام خواهد رسانيد... و در «کتاب عزرا » در همان عهد عتيق، باب اول ميگويد: ... و در سال اول کوروش پادشاه فارس تا کلام خداوند به زبان ارميا کامل شود، خداوند روح کوروش پادشاه فارس را برانگيخت تا در تمامي ممالک خود فرماني نافذ کرد و آن را مرقوم داشت و گفت... خداي آسمانها جميع ممالک زمين را به من داده... و کوروش پادشاه ظروف خانه خداوند را که نبوکدنصر آنها را از اورشليم آورده و در خانه خدايان خود گذاشته بود بيرون آورد و کوروش پادشاه فارس آنها را از دست متردات خزانهدار خود بيرون آورد و به شيشبصر رئيس يهوديان شمرد... تمامي ظروف طلا و نقره پنجهزار و چهارصد بود و شيشبصر همه آنها را با اسيراني که از بابل به اورشليم ميرفتند برد. و اين نيست بجز اينکه به هنگام فتح بابل کوروش علاوه بر آزادي بسياري از مردم محصور در اين شهر بر يهوديان اسير به دست بابليان هم ترحم کرد و با بذل و بخشش و هداياي فراوان آنان را به سوي سرزمينشان که از آن رانده شده بودند فرستاد. در روزگار معاصر که متاسفانه ــ به قول امروزيها ــ همه چيز مورد استفاده ابزاري قرار ميگيرد خوشنامي کوروش هم براي اعتبار بخشيدن به برخي آدمهاي ديکتاتور مورد سوءاستفاده قرار گرفت. در روزگار آغاز سلطنت پهلويها با رسيدگي به آثار باستاني و از زير خاک کشيده شده بسياري آثار قديمه دستآويزي جديد به دست حاکمان جديد افتاد. شاه جديد که از سلفش چيزي نداشت با پيوند دادن خود به گذشته نامعلومش و پديد آوردن شجرهاي مجهول خود را خلف آن شاهان گذشته که در زمان خود داراي شکوه و جلال و عظمتي وصف ناشدني بودند کرد. دومين پهلوي که هم پول و هم زمان و هم نيروي فعالۀ بيشتري داشت براي ايجاد مشروعيت سبکي جديد برگزيد. خود را جانشين همه شاهان گذشته دانست و لقب شاهنشاه را برازنده خود ديد. در تدارک جشني بزرگ افتاد که اين شاهنشاهي را جاودانه نمايد. در اين ميان کوروش بزرگترين تاوان را داد. چه وي سرآغاز کننده شاهنشاهي ايران بود و نامآورترين آنان. پس هر کسي خود را جانشين به حق وي خواند. شاه هم در سرآغاز جشنهاي 2500ساله ــ 20مهر 1350ــ در پاسارگاد، گور کوروش ــ خود را وارث بلافصل وي خواند و خطاب به او و در حقيقت خطاب به همه دنيا گفت: کوروش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه هخامنشي، شاه ايران زمين، از جانب من، شاهنشاه ايران، و از جانب ملت من، بر تو درود باد!...کوروش! ما امروز در برابر آرامگاه ابدي تو گرد آمدهايم تا به تو بگوييم: آسوده بخواب، زيرا که ما بيداريم، و براي نگاهباني ميراث پرافتخار تو همواره بيدار خواهيم بود. سوگند ياد ميکنيم که آن پرچمي را که تو دو هزار و پانصد سال پيش برافراشتي، همچنان افراشته و در اهتزاز نگاه خواهيم داشت. سوگند ياد ميکنيم که بزرگي و سربلندي اين سرزمين را به عنوان وديعهاي مقدس که گذشتگان ما به ما سپردهاند با اردهاي پولادين حفظ خواهيم کرد، و اين کشور را سربلندتر و پيروزتر از هميشه به آيندگان خويش خواهيم سپرد....کوروش! شاه بزرگ، شاه شاهان، آزادمرد آزاد مردان و قهرمان تاريخ ايران و جهان، آسوده بخواب، زيرا که ما بيداريم و همواره بيدار خواهيم بود. ترجيعبند اين سخنان همان "کوروش بخواب که ما بيداريم" بود که بعدها به صورت جوکي دهان به دهان مردمان کوچه و بازار ميگشت. و ظاهراً شاه به اين سخنان خود عمل نکرد و خود را به خواب زد! و هفت سال بعد تاوان اين خوابزدگي خود را ديد. اما متاسفانه اتفاقي که بعدها افتاد و اين استفاده ابزاري ايجاد کرد اين بود که عدهاي با اشتباه فهمي خود شاه پهلوي و اعمالش را به گذشتگان منسوب کردند و تا سالها به تاريخ گذشته و باستاني ايراني که گناهي نداشت به عنوان اذناب شاه مينگريستند! و حتي کار چنان خطرناک گشت که در اوايل انقلاب عدهاي ندانسته با لودر و بولدزر و بيل و کلنگ به عنوان تخريب مظاهر شاهنشاهي به سوي تخت جمشيد حرکت کردند که ريشه شاهنشاهي را برکنند که خوشبختانه با کارداني مسئولان آن روز جلوي اين کار عجيب گرفته شد. و اين کار مصداق ضرب المثل معروف " گنه کرد در بلخ آهنگري" بود. در اين شماره تعدادي از تصاوير آرامگاه کوروش در پاسارگارد در دوره قاجار و پهلوي انتخاب شده که عمده آن مربوط به همان سرآغاز جشنهاي شاهنشاهي کذايي است.
[4102- 3ع] [4101- 3ع] [4119- 3ع] [4100- 3ع] [4120- 3ع] [4727- 3ع] [4128- 3ع] [4103- 3ع] [4108- 3ع] [4114- 3ع] [4124- 3ع] [612- 121پ] [4127- 3ع] [4123- 3ع] [4126- 3ع] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ منابع: 1. پهلوي، محمدرضا. مجموعه تاليفات، نطقها، پيامها، مصاحبهها و بيانات اعليحضرت همايون محمدرضاشاه پهلوي آريامهر شاهنشاه ايران. تهران، وزارت دربار، بيتا. ج7. 2. تحليلي از: فلسفه جشنهاي شاهنشاهي ايران. تهران، بينا، بيتا. 3. گزارشهاي باستان شناسي. تهران، بينا، 1329.ج1.
|
چاپ |