موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران  (نشريه الکترونيکي زنان)           WWW.IICHS.ORG

شماره ۱۴

 

مکتوبات

 

معصومه يا «کمينه هيچ مدان» در مکتوبي به روزنامه حبل المتين (سال هشتم، شماره 19،28 شوال 1318 ق) که تحت عنوان "ريخته قلم يکي از عوارت ايران " منتشر شده است نگاه تيزبين زن ايراني در هر دوره را به تصوير مي کشد. او مکتوب خود را با شادي از افتتاح مدارس جديد آغاز مي کند و از دولتمردان مي‌خواهد که صلاحيت مؤسس مدرسه را در ابتدا بررسي کنند و پس از تأييد صلاحيت اخلاقي اين اجازه صادر شود. معصومه هيچ مدان در اين مکتوب راه استقلال اقتصادي را در چون يک کارشناس در آگاهي و ترويج علم مي داند. سپس پرده از چهره ديگر جامعه برمي دارد و در خصوص اعتياد جوانان قدم به قدم جلو مي رود و با ذکاوت تمام خواهان حل اين معضل اجتماعي است. او در انتهاي نامه خود خواننده را به اندرون خانه ي خود برده و از اعتياد شوهر صاحب منصبش سخن مي گويد.

 

 

مکتوب

ريخته قلم يکي از عوارت ايران

قابل توجه وزير دربار اعظم

 

الحمدالله از روز جلوس ميمنت مانوس اعليحضرت شاهنشاه عدالت گستر رعيت پرور در تمهيد و تدبير ترقيات مليه مساعي جميله به کار مي رود. افتتاح مدارس جديده دلهاي مرده ايران پرستان را زنده نموده دقتي که بر اولياي دولت لازم است همانا ملاحظه حال مؤسسين و مدرسين مدارس است که مردمان متهم که مورث اعتراض علما و رميدگي ملت است درين عمل مشروع مقدس شرکت ننمايند و به اين اسم و بهانه اين عمل مقدس مشروع را مردود علماي اعلام و مطرود خاص و عام واقع نگردانند و در نفس الامر هم اطفال عزيز ساده ما به لوث بي ديانتي ملوث نگردند. اين مسئله را امروز خيلي بايد مداقه نمود و وزارت علوم را لازم است که اجازه افتتاح مدارس را بعد از تحقيق حال مؤسسين و مدرسين بدهند ... .

 

يوم ورود موکب فيروزي کوکب اقدس شهرياري تمام دلها مسرور و شادان بود و همه وجد کنان شهر را آذين بسته و چراغانها نموده به عزم استقبال به دروازه اسبدواني مي رفتند. کمينه هم در کالسکه نشسته با دل شاد سيرکنان مي رفتم و تماشا مي کردم. يک طرف تمام اطفال مدارس جديده با نظام و لباسهاي يکرنگ هردسته را به يک لباس و يک نوعي خاص به صف سلام با کمال ادب و انتظام ايستاده بودند چنان حال رقتم دست داد که بي اختيار گريستم و از خداوند خواستگار ازدياد عمر و عزت اين پادشاه عدالت گستر شدم که ان شاءالله در ظل حمايت ايشان لواي اسلام بلند شود و ايرانيان هم صاحب نام و ادب و صنعت و علم بشوند تا اين قدر محتاج به اجانب نباشيم.

 

از خيابان الماسيه گذشته کم کم به دروازه اسبدواني رسيده بيست نفر جوانهاي رشيد را ديدم با لباسهاي يکرنگ و کلاههاي پوست زرد که تاحال در لشکريان ايران جوانان به اين هيئت نديده بودم از جانب ديگر بعض جوانان ايراني که مبتلا ي به ترياک شده بودند به حالتي ديدم که رقت دست داد. به حقوق ولينعمت کل قسم است که چنان دلم شکسته شد که ديگر ميل به تماشا نداشتم که چرا ايران که جوانهاي به اين رشادت دارد پرستار و دلسوز نداشته باشد که غالب اين شيران رستم پيکر گرفتار به سم افعي ترياک شوند ... و اندک اندک مثل درخت بي ريشه از پاي درافتند.  

 

... نويسنده مکتوب بعد از ذکر اين مشاهدات خود، به مصائب معتادان مي پردازد و عاجزانه از شاه و صدراعظم مي خواهد تا تدمير و تمهيدي براي اين معضل اجتماعي که خود دردي براي دولت و کشور است پيدا کنند : «اگر دولت بر جوانان ملت رحم نمي فرمايد ثواب است که بر ما زنان فلک زده و عصمت تمام ايرانيان رحم فرمايد».  

 

 

 

 


www.iichs.org