موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران  (تاريخ شفاهي)           WWW.IICHS.ORG

گفت وگوي مظفر شاهدي با دکتر باقر عاقلي درباره: اشغال ايران در جنگ جهانی دوم

 

ـ درباره دکتر عاقلی:

دکتر باقر عاقلي فرزند حجت الاسلام شيخ محمد فقيه در سال 1308 ش در شهر قزوين متولد شد. تحصيلات دوران ابتدايي و متوسطه خود را در اين شهر گذراند و براي ادامه تحصيل و اخذ گواهي ششم متوسطه وارد مدرسه دارالفنون شد و در سال 1327 ش ديپلم گرفت. در سال 1331 ش از دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته علوم سياسي و قضايي فارغ التحصيل شد. سپس براي ادامه تحصيل وارد مدرسه علوم اداري شد و در سال 1334 به درجه فوق ليسانس نائل گرديد و در سال 1338 در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از رساله دکتراي خود دفاع کرد.

 

دکتر عاقلي از سال 1328 وارد عرصه مطبوعات و روزنامه نگاري شد و در بسياري از مجلات، نشريات و روزنامه‌هاي آن روزگار نظير صداي مردم، سپيد و سياه، خواندنيها، تهران مصور و ... مقاله و مطلب مي‌نوشت. ايشان همکاري خود با نشريات و روزنامه‌هاي مختلف را تا سالهاي بعد ادامه داد و هنوز هم هر از چندگاه مقالاتي از ايشان در روزنامه‌ها و نشريات کشور چاپ و منتشر مي‌شود. شمار مقالات وارد شده ايشان در نشريات و روزنامه‌ها به بيش از2000 مورد مي‌رسد. دکتر عاقلي از سال 1340 چند سالي در مدرسه عالي بازرگاني، حقوق اداري و تبليغات بازرگاني تدريس مي‌کرد. تاکنون بیش از 25 عنوان کتاب در عرصه تاريخ معاصر ايران از ايشان چاپ و منتشر شده است. عناوين برخي از مهمترين کتب ايشان عبارت است از: نخست وزيران ايران، روزشمار تاريخ ايران در دو جلد، شرح حال رجال سياسي و نظامي ايران در سه جلد، رضاشاه و قشون متحدالشکل، داور و عدليه، ميرزا احمد خان قوام السلطنه، فروغي و شهريور 1320، زندگينامه تيمورتاش، زندگينامه نصرت الدوله فيروز، زندگي و خاطرات محمد ساعد مراغه‌اي، زندگي و خاطرات دکتر احمد متين دفتري و ...

 

با تشکر از حضرتعالي که قبول زحمت فرموده و در اين گفت وگو شرکت کرديد، به عنوان اولين سؤال بفرماييد، قبل از اشغال ايران در جنگ جهانی دوم رضاشاه چه رويکردي نسبت به جنگ و طرفين متخاصم داشت؟

جنگ جهاني دوم در تابستان 1318 شمسي آغاز شد ابتدا توسط آلمان با حمله به لهستان آغاز گرديد در آن هنگام عده‌اي آلماني که در رشته‌هاي مختلف تخصص داشتند در ايران مشغول کار بودند. عده آنها در حدود هفتصد نفر بود و در ماههاي اول جنگ نيروي آلماني به سرعت پيشرفت کردند و خيلي از کشورهاي اروپايي را به تصرف خود درآوردند مانند فرانسه ، بلژيک، لهستان، سوئد، نروژ، هلند و چند کشور ديگر. رضاشاه آلمانها رابرنده جنگ مي‌دانست از این رو در آبان ماه 1318 جم (نخست‌وزير) را به وزارت دربار برد و آقاي احمد متين دفتري را با سابقه سه سال وزارت عدليه به نخست‌وزيري رسانيد. متين دفتري از طرفداران آلمان بود و زبان آلماني مي‌دانست و با دولت مزبور روابط بسيار نزديکي داشت. وقتي جنگ بين آلمانها و روسيه شروع شد آلمان به سرعت در روسيه پيشرفت کرد به طوري که به نزديک قفقاز رسيد و بيم آن بود که سریعاً به ايران برسد. از طرفي انگليس و امريکا طي نامه‌‌هاي متعددي از ايران خواستار اخراج آلمانها شدند و ايران خواسته آنها را انجام نداد. سرانجام در شهريور 1320 قواي انگليس از جنوب و قواي روس از شمال و غرب ايران را مورد تجاوز قرار دادند به طوري که در چند ساعت نيروي دريايي ايران منهدم شد و شمال ايران نيز توسط روسها به تصرف درآمد، شهرهاي تبریز، رضائيه، اردبيل و غيره بمباران‌ و متصرف شدند. در آن تاريخ ارتش ايران ظاهر 18 لشکر در اختيار داشت دو لشکر و دو تيپ در تهران مستقر بودند که از هر لحاظ کامل بودند ولي ساير لشکر‌ها تکميل نشده بودند.  

 

لطفاً درباره تصميم شوراي عالي جنگ مبني بر مرخص کردن سربازان که به نوعي اعلام آتش بس و تسليم در برابر متفقين بود، توضيحاتي بفرماييد.

روز هشتم شهريور شوراي عالی جنگ در باشگاه افسران تشکيل گرديد. اين شورا عبارت بود از: سرلشکر ضرغامي رئيس ستاد ارتش، سرلشکر بوذرجمهري فرمانده لشکر اول تهران، سرلشکر نقدي فرمانده لشکر دوم تهران، سرلشکر نخجوان وزير جنگ، سرلشکر يزدان‌پناه فرمانده دانشکده افسران، سرتيپ علي رياضي، سرتيپ خسرواني فرمانده نيروي هوايي، سرتيپ رزم آرا، سرتيپ رياضي، سپهبد امير احمدي فرمانده حکومت نظامي تهران و چند افسر ديگر. اين شورا تصميم گرفت کليه سربازان را ترخيص و به جاي آنها سرباز با 35 تومان حقوق استخدام کنند. تمام سربازان مرخص شدند و با پاي پياده به سوي شهرهاي خود رفتند. رضا شاه از اين تصميم عصباني شد و افسران شرکت کننده را براي بعد از ظهر روز نهم شهريور به سعدآباد دعوت کرد و به عده‌اي از افسران که طرفدار آزادي سربازان شده بودند حمله نموده و با شمشير سر لشکر نخجوان وزير جنگ و سرتيپ رياضي را به شدت مضروب نمود.

 

چرا در طول دوران جنگ جهاني دوم ايران پل پيروزي لقب گرفت؟

بايد عرض کنم وقتي جنگ آلمان و روسيه شروع شد و در اوايل جنگ پيشرفت آلمان در خاک روسيه زياد بود. انگليس و امريکا تصميم گرفتند به روسيه کمک کنند تنها راهي که وجود داشت و مي‌توانستند اسلحه به روسها برسانند ايران بود و از اين نظر به ايران حمله کردند و همين امر باعث شکست آلمانها شد.

 

جنابعالي نقش محمدعلي فروغي را در خلع رضا شاه از سلطنت تا چه اندازه مهم مي‌دانيد؟

در مورد خلع رضا شاه بايد عرض کنم سبب آن فروغي ذکاء الملک بود بنده با بعضي از افراد اين خانواده نزديک بودم مخصوصاً آشنایي با مهندس فروغي و سه تن از فرزندان اسدي مرحوم داشتم. آنها مي‌گفتند انگليسها تصميم داشتند، رضا شاه پس از استعفا، ايران بماند ولي فروغي معتقد بود او اگر در تهران باشد در تمام کارها مداخله مي‌کند و نمي گذارد حکومت کار خود را بکند. براي بردن رضا شاه به خارج از ايران از روز نهم شهريور حمله انگليس در راديو‌هاي لندن و دهلي شروع شد تا سرانجام او را با خفت و خواري به خارج تبعید نمودند. مخفي نماند که قواي ايران هرگز نمي‌توانست در مقابل روسيه و امريکا و انگلستان استقامت کند. در روزهاي اول و دوم حمله انگليس نيروي دريایي به کل از بين رفت. در تبريز و در رضائیه بمبارانهاي متوالي  روسها عده زيادي از سربازان را نابود کرد. تنها لشکري که توانست مقاومت کند و جلوي حمله انگليسها را بگيرد لشکر کرمانشاه بود. فرماندهي اين لشکر به عهده سرلشکر مقدم قرار داشت و جمعاً 48 ساعت با انگليس جنگيد.

 

تبعات سوء ناشي از اشغال کشور توسط متفقين براي مردم ايران چه بود؟

وقتي قواي روس و انگليس و امريکا وارد خاک ايران شدند در تهران و ساير شهرهاي ايران براي خود محل استقرار گرفتند؛ خيلي از ادارات و سربازخانه‌ها و بيمارستانها در اختيار آنها قرار گرفت و قوت لا يموت آنها از شهرهاي ايران تهيه شد دو ماه بيشتر طول نکشيد که ايران دچار کمبود مواد غذايي شد. گراني، سرسام آور شد. نان و مواد غذايي را با کوپن در اختيار مردم قرار مي‌دادند. سالهاي 1321 و 1322 عده زيادي از مردم در اثر فقر مردند و همه روزه در خيابانهاي شهرها عده‌ای از بيماري جان مي‌دادند. تا پايان جنگ اين وضع در ايران استقرار داشت.   

 

لطفاً درباره دلايل و عواملي که موجبات اشغال ايران توسط متفقين در جنگ جهاني دوم را فراهم آوردند، ديدگاههاي خود را بيان بفرماييد.

فکر اشغال ايران از آغاز جنگ بين المللي دوم در مغز دو آتش‌افروز جنگ به وجود آمد، ولي در آن هنگام ضرورت چنداني براي اجراي اين فکر وجود نداشت. حمله ناگهاني و برق‌آساي قواي آلمان هيتلري به روسيه براي دولت انگلستان از يک طرف و دولت اتحاد جماهير شوروي از طرف ديگر اين فکر را تقويت نمود، به خصوص که دولت انگلستان و دولت آمريکا پس از ملاقات و مذاکره روزولت و چرچيل در اقيانوس اطلس و امضای منشور آتلانتيک و انعقاد يک پيمان مصمم شدند براي کمکهاي تسليحاتي به شوروي ايران را اشغال نمايند. در همان ايام استالين فهرستي از فوري‌ترين نيازهاي شوروي را براي روزولت و چرچيل فرستاد و نمايندگاني بين واشنگتن، لندن و مسکو رفت و آمد کردند. بدون شک رساندن کمک به شوروي هم براي آن کشور و هم براي انگلستان جنبه حياتي داشت و بايستي اين کمک در اسرع وقت انجام می‌گرفت.

 

براي رساندن کمک به شوروي چند طريق وجود داشت: يکي از راه اقيانوس منجمد شمالي که در اين راه خطر يخبندان ممکن بود در انجام برنامه‌هاي کمک رساني وقفه ايجاد کند و ديگري راه خاور دور از طريق ولادي وستک و مورمانس بود. اين راه داراي يک مسافت طولاني يازده هزار کيلومتري بود و از طرفي دولت ژاپن هم اجازه عبور جنگ‌افزار از اين طريق را نمي‌داد، زيرا خود عضو محور بود.

 

راه ديگر راه بغازبسفر و داردانل بود ولي دولت ترکيه اين راه را مسدود نموده بود. کوتاهترين و امنترين راه از طريق ايران بود که خط آهن نهصد کیلومتري آن خليج فارس را به درياي خزر مي‌پيوست. دولتهاي انگليس و شوروي قبلآً در اين زمينه گفت و گو کرده بودند. هريمن نماينده دولت آمريکا که براي مذاکره به مسکو سفر کرده بود همين راه را پيشنهاد کرده و اضافه نموده بود که بايد براي تکميل و توسعه اين خط طرحهايي نيز ارائه نمود و از همين جاست که انديشه حمله نظامي به ايران يک تصميم قطعي بين کشورهاي انگلستان و شوروي در آمد.

 

متفقين براي فراهم آوردن مقدمات حمله به ايران به چه دستاويزهايي متوسل شدند؟

براي پياده کردن اين فکر مقدماتي لازم بود، از اين رو از اوايل تير ماه 1320 بهانه جویيهايي آغاز شد. روز نهم تير ماه خبرگزاريهاي آزاد فرانسه خبري منتشر ساختند مبتني بر اينکه، دولت شوروي به ايران با سوءظن نگريسته و اين کشور را مرکزي براي حمله به شوروي مي‌‌داند. در همين روز سفير تازه شوروي به نام اندره اسميرنوف با تعليمات جديدي وارد تهران شد و با نخست وزير و وکيل وزارت امور خارجه ملاقات و از اقدام ايران در مورد اعلام بي طرفي در جنگ آلمان و شوروي اظهار تشکر و امتنان نمود و بلافاصله خبرگزاري تاس خبر خبرگزاري فرانسه آزاد را مبتني بر تيره بودن روابط ايران و شوروي تکذيب کرد، مع‌الوصف بعضي از جرايد خارجي روش و رفتار رضاشاه را در ايران مورد انتقاد قرار مي‌دادند. در ملاقاتي که در همان روزها بين علي منصور نخست وزير و سرريدر بولارد وزير مختار انگلستان صورت گرفت، بولارد اشغال نظامي ايران را تکذيب کرد و بي طرفي ايران را محترم شمرد. روز بيست و هشت تير ماه بولارد وزير مختار انگليس و اسميرنوف سفير شوروي تذکاريه مشترک به دولت ايران تسليم نمودند و از حضور اتباع آلماني در ايران ابراز نگراني کردند. همزمان با تسليم اين تذکاريه سفير ايران در مسکو و وزير مختار ايران در لندن به وزارت امور خارجه آن کشور احضار و تأکيد کردند که اتباع آلماني مقيم ايران هر چه زودتر بايد اخراج شوند. دولت ايران به تذکاريه دولتين پاسخ داد و متذکر شد رفتار اتباع بيگانه در ايران تحت مراقبت کامل است و هيچ گونه اقدامي از طرف آنها عليه همسايگان ما انجام نخواهد گرفت. ولي دولت انگلستان در قبال اين گفت و گوها به ژنرال ويول فرماندهي نظامي هندوستان دستور داد براي حمله به ايران نيروهاي نظامي خود را به عراق منتقل کند و او نيز ظرف يک هفته برنامه کار خود را انجام داد و لشکر نهم هندي را براي تجاوز به ايران، به بصره گسيل نمود.

 

لطفاً بيان فرماييد دو کشور روسيه شوروي و انگلستان براي حمله به ايران چه مقدار استعداد نظامي و تسلحياتي فراهم آورده بودند؟

با توجه به قواي انگليس و مقايسه آن با نيروي شوروي ملاحظه مي‌شود ديدگاه اين دو کشور براي حمله به ايران کاملآً متفاوت بود. روسها بر آن بودند که براي درهم شکستن فوري و قطعي هرگونه مقاومتي يک نيروي گسترده سنگين به کار گيرند. ارتش سرخ براي مقابله با نيروي ايران که عبارت بودند از: لشکر سوم آذربايجان، لشکر چهارم آذربايجان، لشکر نهم خراسان، لشکر 15 اردبيل، لشکر 12 گرگان و لشکر دهم گيلان که مجموعاً طبق برآورد روسها بالغ بر 37 هزار نفر بودند، نيرويي معادل 120 هزار سرباز و هزار تانک سنگين در مرز متمرکز ساخته بودند. در حالي که قواي انگليس براي مقابله با نيروي دريايي جنوب، لشکر ششم خوزستان، لشکر 12 کرمانشاه، لشکر 5 کردستان که احتياطاً در خوزستان آرايش جنگي يافته بود و طبق محاسبه انگليسها بالغ بر 30 هزارنفر بودند به اضافه 16 تانک، فقط 19000 سرباز و 50 تانک سبک به کار گرفته بودند. تعداد هواپيماهاي بمب افکن شوروي که نيروي زميني را تقويت مي‌کرد پنج برابر نيروي هوايي دولت انگليس بود، ولي آنچه مسلم است پيش بيني هر دو کشور درباره قواي نظامي ايران غير از آن بود که در عمل مشاهده کردند و شايد روسها با يک پنجم  قواي تدارک ديده مي‌توانستند به مواضع خود دسترسي پيدا کنند.

 

دولت انگليس بر خلاف دولت شوروي براي حمله به ايران آنچنان تدارکي نديده بودند. قوايي که مي‌بايستي به ايران حمله کند تحت فرماندهي ژنرال آرچيباويول فرمانده قواي انگليس در هندوستان بود. وي مستقيماً دستورات خود را توسط ژنرال ادوارد.ب ـ کونيان فرمانده قواي انگليس در عراق صادر مي‌نمود. در لحظات آخر فرماندهي مستقيم حمله به ايران به ژنرال ويليام اسليم فرمانده لشکر دهم هندي واگذار شد و ژنرال جان تيارک فرمانده تيپ نهم زرهي و ژنرال جان آيزل وود فرمانده تيپ دوم زرهي دستياران وي در اين حمله بودند. دولت انگليس قوايي که براي حمله به ايران تدارک ديده بود عبارت بودند از: لشکر دهم هندي، لشکر هشتم هندي، تيپ دوم زرهي هندي، تيپ نهم زرهي، تيپ بيست و يکم هندي، تيپ هجدهم هندي، تيپ بيست و چهارم هندي، تيپ بيست و پنجم هندي و نيروي دريايي. 

 

به نظر حضرتعالي چرا ارتش رضا شاه که آن همه براي تأسیس و تجهيز آن هزينه شده بود، به سرعت از هم فروپاشيد؟

هجوم متفقين به مرزهاي ايران ساعت 4 بامداد روز سوم شهريور آغاز شد. ارتش صد و بيست هزار نفري ايران که با ميلياردها ريال هزينه از ماليات بيوه زن، دهقان زحمتکش، کارگران و کارمندان تأمين شده بود، ظرف 6 روز چون گلوله برفي در مقابل اشعه خورشيد ناگهان ذوب شد و از بين رفت و به دنبال آن فرمانده کل قواي خود را به اسارت و تبعيد به جزيره موريس فرستاد. ارتشي که فقط براي سرکوبي مردم و عشاير و زحمتکشان به وجود آمده بود، سه روز نتوانست حالت دفاعي به خود بگيرد، يا عقب نشيني کرد يا فرار.

 

قواي نظامي انگليس که براي حمله به ايران با قواي کمتري مواجه مي‌شدند و به حساب آنها احتمالاً سي هزار سرباز مسلح ايران در مسير آنها قرار مي‌گرفت از اين ‌رو براي برخورد با قواي ايران 19 هزار سرباز و پنجاه تانک سبک بود. انگليسيها معتقد بودند چون نيروهاي آنها تعليم گرفته و مانور ديده بودند لذا در جنگ چابکي داشتند و هر کدام مي‌توانستند در مقابل چند سرباز ايراني استقامت کنند و تحقيقاً اين تاکتيک نظامي آنها صحيح و حساب شده بود.

 

به اين ترتيب طبعاً برتري دشمن چه از لحاظ نفرات و سلاحهاي متعدد و آمادگي، فرصت مطالعه را از فرماندهان ايراني سلب کرد، به طوري که بعضي امرا و فرماندهان آنچنان دستپاچه و حيران شده بودند که فقط فکر جان خود و خانوادشان بودند. ناگفته نماند قواي ايران نيز آنچنان مجهز نبود. آنچه ارتش ايران فراهم کرده بود همه را در دو لشکر تمرکز داده بود؛ دو لشکر قوي و بزرگ که مي‌توانست چند روز اشغال تهران را تأخير بيندازد. غالب لشکرها فاقد تحرک بودند و اساساً اسم بي مسمايي به نام لشکر بر آنها اطلاق شده بود ولي غالباً نفرات آنها از يک تيپ هم کمتر بود.

 

صفحه 2


چاپچاپ
www.iichs.org