موسسه
مطالعات تاريخ معاصر ايران (رجال) WWW.IICHS.ORG
عبدالوهاب اقبال
بهاره فزوني Fozooni@www.iichs.org شهردار، نماينده مجلس، استاندار، نايبالتوليه، مليگرا، متولد 1285ش، فرزند حاج ابوتراب اقبال التوليه و برادر دکتر منوچهر اقبال. مدتي به شهرداري مشهد رسيد. در دوره شانزدهم و هفدهم قانونگذاري از کاشمر وکيل شد. مدتي هم استاندار کرمان شد. بعد از استانداري به نيابت توليت آستانه حضرت معصومه (س) رسيد. 1
عبدالوهاب اقبال فرزند ابوتراب اقبال التوليه در سال 1285ش/1324ق. در مشهد به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات متعارف مانند پدر به کار ملکداري و اجارهداري مشغول شد. 2 عبدالوهاب در تمام عمر خود از بزرگترين مالکان و زمينداران جنوب خراسان محسوب ميشد و اراضي وسيع او زبانزد آگاهان به امور بود.
عبدالوهاب اقبال (اقبالالتوليه) دوبار ازدواج کرد و حاصل اين ازدواجها پنج فرزند دختر و پسر بود. اقبال، منصور و شهلا از همسر اول و کورش و حميرا هم حاصل دومين ازدواج او محسوب ميشدند. گفته شده است که عبدالوهاب صوفي مسلک و از ارادتمندان فرقه گناباديه بود. 3 در جنگ جهاني دوم توسط متفقين دستگير و نامش جزو زندانيان اراک و رشت ضبط گرديد. 4
در سال 1328 در دوره شانزدهم قانونگذاري با کسب 9639 رأي از مجموع 12000 رأي از کاشمر به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب گرديد، و در همين سال با کسب 1221 رأي در مجلس مؤسسان دوم حضور يافت. 5
در اولين اجلاس مجلس دوره شانزدهم که از سوم اسفند 1328 تا سوم اسفند 1329 طول کشيد، عبدالوهاب اقبال در ترکيب هيئت رئيسه مجلس جاي گرفت. در اين دوره يکساله عبدالوهاب اقبال به اتفاق خسرو قشقايي، محمدعلي مسعودي، احمد دهقان، شيخ مهديخان صدرزاده، دکتر احمد سيد امامي و غلامرضا فولادوند در سمت منشيان مجلس انجام وظيفه ميکردند.
از جمله اقدامات عبدالوهاب اقبال براي شهر کاشمر براساس اسناد موجود تلاش او جهت تجهيز بيمارستان و بهداري آن شهر و رفع نواقص و مشکلات مبتلا به آن بود. همچنين پس از ترور سپهبد رزمآرا به دست خليل طهماسبي، عبدالوهاب اقبال در زمره نمايندگاني قرار گرفت که مقتول را خائن به کشور ارزيابي کرده و مهدورالدمش خواندند وخواستار برائت و آزادي خليل طهماسبي شدند.
عبدالوهاب اقبال در تمام دوران نخستوزيري دکتر مصدق شهردار مشهد بود. از جمله مهمترين کساني که عبدالوهاب اقبال در دوران شهرداري مشهد سعي به نگهداري روابطه دوستانه با او داشت، اميرحسين خان خزيمه علم بود، که در آن زمان نماينده قائنات و بيرجند در مجلسشوراي ملي بود و از متنفذان درجه اول خراسان محسوب ميشد. گويا در همان اوايل انتصاب عبدالوهاب اقبال به شهرداري مشهد، گروه فدائيان اسلام او را به بيديني يا پيروي نکردن از دين اسلام متهم کرده و به نوعي او را تهديد به مرگ نموده بودند. اما او بلافاصله طي نامهاي که در نشريات آن روزگار (24 مرداد 1330) به چاپ رسانيد، اعلام داشت که «ايشان از پيروان حقيقي مذهب مقدس اسلام و فدايي آن هستند». 6
عبدالوهاب اقبال در اواخر سال 1334 بنا به دعوت دولت امريکا براي مدت سه ماه به آن کشور عزيمت نموده و پيرامون فعاليت عمراني و اجتماعي مردم آمريکا مطالعات ارزندهاي کرد. 7
استانداري کرمان نيز از سمتهاي ديگر عبدالوهاب اقبال بود که در دهه 1340 دريافت داشت، به نظر ميرسد طي ماههاي پاياني سال 1339 و در دوران کوتاه نخستوزيري جعفرشريف امامي که دوستي نزديکي ميان او و اقبال برقرار بود، اين سمت به او داده شده باشد.
عبدالوهاب اقبال عليرغم تقاضاي غيرمستقيم و از طريق دوستي با شريف امامي خواهان کسب مقام سناتوري در کرمان بود، اما شريف امامي نتوانست و يا نخواست! اقبال درحدود ماههاي آبان و آذر 1340 از سوي گروهي از مخالفان در کرمان مورد حمله قرار گرفت و مضروب شد، و در اعتراض به اين واقعه قصد عدم عزيمت به محل مأموريت خود را داشت که مقامات دولتي نگذاشتند.
عبدالوهاب اقبال از اواسط 1340ش متولي آستان مقدس قم شد و اين مقام را تا اواخر عمر بر عهده داشت؛ گفتهها حاکي از آن است که در طي سالهاي مديريت آن آستانه شريف، مبالغ زيادي اختلاس کرد و در نقل و انتقال و فروش غيرقانوني اراضي آن دست داشت. از آخرين سمتهاي او اميرالحاج زائران ايراني در عربستان در سال 1338بود.
عبدالوهاب اقبال در واپسين ماههاي عمر رژيم پهلوي درگذشت، مدتي قبل از مرگ بخشي از بدنش دچار بيحسي و فلج شده بود. 8
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. باقر عاقلي، شرح حال رجال سياسي و نظام معاصر ايران (تهران: نشر گفتار، نشر علم، 1380)، ج1، ص160.
2. منوچهر نظري، رجال پارلماني ايران (از مشروطه تا انقلاب اسلامي) (تهران: فرهنگ معاصر، 1390)، ص 126.
3. مظفر شاهدي، زندگاني سياسي خاندان اقبال (تهران: موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1388)، ص104.
4. حضرت آيتالعظمي سيد شهابالدين مرعشي نجفي (تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسي اسناد تاريخي، 1388)، ص 234.
5. منوچهر نظري، ص 126.
6. مظفر شاهدي، ص110-107.
7. ع. رضائي (عبيد)، خدمتگزاران خراسان ([بيجا]: سازمان تعاوني همگاني، [1350])، ص 7.
8. مظفر شاهدي، ص 112-116. |
چاپ |