موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران  (مصاحبه)           WWW.IICHS.ORG

نگاهي به سير تاريخي ممنوعيت حجاب

دکتر موسي حقاني

 

              کشف حجاب براي آزادي بود، اما آزادي از قيد دستورات اسلام و اينکه زن بنده شهوتراني دوران مدرن شود. اين عين بندگي است؛ يعني او را از بندگي خداوند، که عين آزادگي است، خارج کردند و به بندگي کمپاني‌ها و شرکت‌هاي غربي درآوردند.
              بخشنامه ممنوعيت حجاب براي رسيدن به تصويب رضاشاه، در تاريخ 27 آذر 1314 از طرف رئيس‌الوزرا به دربار فرستاده شد تا در آغاز دي‌ماه فرمان اجراي غيررسمي قانون «کشف حجاب» به تمام ولايات ايران ارسال شود. رضاشاه در 17 دي سال 1314 طي جشن فارغ‌التحصيلي دختران بي‌حجاب در دانشسراي مقدماتي رسماً بر «کشف حجاب» تأکيد کرد.
              ممنوعيت حجاب پيامدهاى منفى و زيان‌بار فراواني داشت؛ ازجمله آنها مي‌توان به رواج معاشرتهاى آزاد دختران و پسران و زنان و مردان اشاره کرد که مفاسد جبران‏ناپذيرى را در پى داشت. در واقع «کشف حجاب» مفاسد را گسترده‏تر و علنى‏تر ساخت و به گونه‏اى، زشتى آن را از بين برد و شکلى عادى به آن داد.
              ماجراي ممنوعيت حجاب به قدري زشت و زننده بود که هيچ زن محجبه‌اي در کوچه و خيابان امنيت نداشت. پاسبانها و مأموران حکومتي هر زن باحجابي را که در معابر مي‌ديدند تعقيب مي‌کردند و گاه تا داخل خانه مي‌رفتند تا چادر و روسري را از سر او بکشند. عده‌اي از زنان مضروب شدند، بعضي بچه‌هايشان سقط شدند و عده بسياري خانه‌نشين شدند.
               ارعابي که رضاخان با قلدري و ديکتاتوري و پشت‌گرمي به استعمارگران، در دل مردم ايجاد کرده بود جاي هيچ قيام و فريادي را نگذاشته بود و دستگاه حکومتي او هر نداي ظلم‌ستيزي را به بدترين شکلي در گلو خفه مي‌کرد. قيام مسجد گوهرشاد، اعتراض مرحوم شيخ محمدتقي بافقي و هجرت تعدادي از روحانيان ازجمله اين اعتراضها بود.
               در گفت‌وگو با دکتر موسي حقاني، نويسنده و پژوهشگر تاريخ، ابعاد ممنوعيت حجاب را بررسي کرده‌ايم. نگاهي به وضعيت زنان در فرداي 17 دي يکي از محورهاي اين گفت‌وگو بود.
 
 □جناب آقاي حقاني موضوع «کشف حجاب» پس از هفتاد و چند سال هنوز جاي بحث دارد. نمي‌توان گفت که تنها با دستور رضاشاه کشف حجاب اجرا شد؛ داستان ممنوعيت حجاب از کجا آغاز شد؟
نمي‌توان گفت که رضاخان آغازکننده اين پديده در کشور بود، از زماني که با غربي‌ها روبه‌رو شديم، آن هم رويارويي گسترده فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و نظامي، الگوي زيست غربي‌ها رفته‌رفته در کشور ما مطرح شد. ايراني‌ها در پي ارتباط با وابستگان بازرگاني و تجار با نوع زيست بانوان غربي آشنا شدند.
موضوع بعدي برنامه‌ريزي جدي براي ساختارشکني اجتماعي و فرهنگي در کشورهاي اسلامي مانند ايران بود. در ايران، زنان و بانوان مسلمان يکي از اهداف تهاجم فرهنگي بودند. وقتي زن در پوشش حجاب قرار دارد، در فضاي خاصي به سر مي‌برد که آن فضا با تهاجم فرهنگي و برنامه غربي‌ها براي اجرا در کشورهاي اسلامي، سازگار نيست. زن با حجاب پاسدار حريم خانواده است، اما وقتي به خروج از حجاب تشويق مي‌شود، به دليل نوع زيست کشورهاي غربي، خودبه‌خود يک تکان جدي و ساختارشکنانه بر فرهنگ حاکم بر جامعه ايران و نوع سلوک زنان وارد مي‌گردد.
اگر زن از حريم حجاب خارج شود، پيامدهاي اجتماعي و اخلاقي خواهد داشت؛ زيرا نوع زندگي نيمي از افراد جامعه مورد تهاجم در ايران را دچار تغيير و تحول مي‌کند. وقتي چادر کنار مي‌رود، بي‌حجابي و بدحجابي جانشين آن مي‌شود، استفاده از لوازم آرايشي و نوع پوشاک جديد متناسب با وضعيت جديد، ابتدايي‌ترين اتفاقاتي است که رخ مي‌دهد.
استعمار وقتي وارد کشورهاي اسلامي شد متوجه گرديد نيمي از جمعيت اين کشورها، يعني زنان، با پوشش حجاب در جامعه حضور مي‌يابند و وظايف خود را انجام مي‌دهند. همين مسئله مانع رسوخ فرهنگ غربي در جوامع اسلامي مي‌شد؛ زيرا زماني که مادر خانواده، که سهم اصلي را در تربيت فرزندان خانواده دارد، و مقيد به حجاب و قواعد اسلامي و ديني باشد، اين روحيه را به فرزندان خود منتقل مي‌کند و اين فرصت چنداني براي نفوذ مجال تفکر غربي باقي نمي‌گذارد. اين‌گونه بود که غرب تصميم گرفت اين سنگر را فتح کند و از بين ببرد و بنابراين به برنامه‌ريزي گسترده براي مبارزه با حجاب دست زد.
 
تأثير فرقه‌هاي نوظهور در عصر ناصرالدين ‌شاه قاجار را در اين مسئله چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟
فرقه‌هاي نوظهور در کشف حجاب تأثير داشتند؛ زيرا هدف اصلي آنها ساختارشکني فرهنگي، ديني و اجتماعي در ايران بود. يکي از اين فرقه‌هاي ضاله، بابيت بود. هنگامي که علي‌محمد باب، رهبر اين فرقه، در قلعه چهريق در زندان به سر مي‌برد، پيروان و طرفداران او در دشت «بدشت» نزديک شاهرود جمع شدند. آنها قرار بود در دشت «بدشت» به نوعي ساختارشکني اساسي و جدي دست زنند؛ ازهمين‌رو زني به نام قره العين در اين اجتماع بابيان، براي نخستين‌بار در بين مردان با لباس نامناسب و بدون حجاب حضور يافت.اين اقدام قره العين باعث پيدايش شکاف در بين طرفداران باب شد. بعضي از افرادي که دچار تبليغات مسموم و فريفته شده بودند، با اين وضعيت آگاه شدند و از اين فرقه جدا گرديدند، اما عده‌اي ديگر به تداوم فعاليت تمايل بيشتري پيدا ‌کردند.پس از اين اتفاق بود که در کشور ما تهاجم به حجاب به شکل‌هاي گوناگون بيشتر شد.
 
روشنفکران و نويسندگان نيز در اين ميان مؤثر بودند؟
روشنفکراني مثل آخوندزاده به حجاب حمله کردند در آثار آنها مسئله حجاب مطرح شد. آنان درصدد غربي کردن جامعه ايران بودند. در عصر ناصرالدين ‌شاه و مشروطه بقاياي بابيان اوليه در دو گروه «ازلي» و «بهايي» فعاليت خود را ادامه دادند. اينها نيز در زمينه حجاب‌ستيزي فعاليتهاي گسترده‌اي کردند که از ميان آنها مي‌توان به خانواده دولت‌آبادي اشاره کرد. در اين خانواده، که از گروه ازلي بودند، پدر با قوت از کسوت روحانيت بيرون ‌آمد و دختر هم با قوت از کسوت حجاب، و اين را با صراحت اعلام کردند.
نام صديقه دولت‌آبادي را در اين زمينه فراوان شنيده‌ايم. او در تکاپوها براي کشف حجاب با بيان اينکه زنان بايد باسواد گردند و با مظاهر دنياي جديد آشنا شوند و نيز مشارکت بيشتري در اجتماع داشته باشند، بدون حجاب وارد اجتماع شد.اما هدف اصلي در همه اين‌گونه اقدامها، ترويج و گسترش فرهنگ برهنگي در جامعه ايران بود تا ساختارشکني در جامعه روي دهد.
 
 □شاعران و نويسندگان در مسئله کشف حجاب چه سهمي داشتند؟
جريان روشنفکري در عصر قاجار و به‌ويژه پس از انقلاب مشروطه فرصت بيشتري يافتند تا در زمينه تغيير ساختار فرهنگي، اجتماعي و سياسي در کشور تلاش کنند. در دوره مشروطه هجوم گسترده عليه موضوعهاي ديني در بعضي از نشريات آغاز گرديد. در اين ميان به حجاب نيز حمله شد. افرادي که در سلک اسلام نبودند، مانند مادام يپرم، همسر يپرم‌خان ارمني، هم با همکاري صديقه دولت‌آبادي براي حجاب‌زدايي در ايران فعاليت کردند.تمام ساختارشکن‌ها بر سر مسئله حجاب‌زدايي از بانوان اتفاق نظر داشتند و پيروان فرقه ضاله بابيه، ازليه، بهائيه و بعضي از روشنفکراني که اصلاً اعتقادي به هيچ مسلکي نداشتند در اين زمينه فعاليت مي‌کردند.
علي‌اکبر سياسي، در مقام نويسنده‌اي که روزنامه «ايران جوان» را منتشر مي‌کرد و کانون ايران جوان را راه‌اندازي کرده بود، آشکارا به زنان چادري حمله و اهانت مي‌کرد. عارف قزويني، ميرزاده عشقي و… هم عليه چادر و حجاب شعر سروده‌اند. بدين ترتيب و متأسفانه جوي عليه حجاب در کشور شکل گرفت و عده‌اي دانسته و عده‌اي ديگر ندانسته و تحت‌تأثير هوا و هوس وارد اين عرصه مي‌شدند.
در واقع برنامه از پيش‌ تعيين ‌شده‌اي براي نابودي حجاب در ايران، به‌منزله اقدام اوليه و آغازين براي سقوط خانواده و برهنگي زنان، طراحي شده بود که روشنفکران، شاعران و نويسندگان هم به پيشبرد آن کمک مي‌کردند. البته علي‌اکبر سياسي، آگاهانه و با برنامه در اين زمينه فعاليت مي‌کرد. بعدها حزب ايران جوان متعلق به علي‌اکبر سياسي با کانون ايران نو تيمورتاش ائتلاف کرد و در نتيجه ادغام آنها باشگاه ايران راه‌اندازي ‌شد. باشگاه ايران طي سالهاي 1306ـ1307 تأسيس شد که سالها پيش از تصويب و اجراي قانون ممنوعيت حجاب بود.
در اين باشگاه زنان بعضي از اعضا و نيز سران حکومتي بدون حجاب حضور پيدا مي‌کردند و تا صبح با مردها به عياشي، رقص و پايکوبي و باده‌نوشي مشغول مي‌شدند. اينها مقدماتي است که از صدر قاجار آغاز شد، با مشروطه سرعت گرفت و با ورود به دوره رضاخان، که با مشت آهنين و ديکتاتوري قدرت گرفته بود بحث کشف حجاب با شدت بيشتري مطرح شد.
 
در صحبت‌هاي خود به موضوع هدف قرار دادن دين اشاره کرديد، چرا در آن دوران دين‌زدايي محور قرار گرفته بود؟ چه چيزي از دين‌زدايي عايد استعمار مي‌شد؟
وقتي دين را مطرح مي‌کنيم، جنبه وحياني بودن آن مطرح است. وقتي يک طريقت و مسلکي مبتني بر وحي و دستورات الهي باشد، براي انسان قواعد و چهارچوبي را قرار مي‌دهد که انسان بايد براساس آنها زندگي کند. در دين، پاک، نجس، حلال، حرام، امر به معروف و نهي از منکر و… مطرح است و باعث مي‌شود استعمار غرب به اهداف خود نرسند.
ازهمين‌رو استعمار غرب براي نابودي اين مانع دو روش را سرلوحه کار خود در ايران قرار داد: 1٫ روش نسخ 2٫ مسخ. در روش نسخ اعلام مي‌کند که دين اساساً نسخ شد و عصر دين‌داري به پايان رسيد و بشر به دين نيازي ندارد. در آن زمان آنها اين موضوع را در قالبهاي گوناگوني مطرح مي‌گردند.
سران دو فرقه ضاله بابيت و بهائيت پس‌از طرح آيين خود گفتند که دين اسلام نسخ شده و دوره اسلام به سر رسيده است. سپس چهارچوبها را نيز به هم زدند، حدود محارم را از ميان برداشتند، پاک، نجس، حلال و حرام را ناديده گرفتند و مرزبنديها را به هم ريختند.سياست نسخ از اساس دين اسلام را منکر، و مدعي روش و دين جديدي مي‌شود که به هيچ روي جنبه وحياني و الهي ندارد. اما در سياست بعدي، يعني مسخ، وارونه جلوه دادن تعاليم ديني مدنظر است که در قالب مسائل خرافي يا با اظهار اينکه بايد روايتي امروزي و مدرن از دين اسلام داشته باشيم، مفاهيم آن را مسخ مي‌کنند و در اين ميان حجاب را نيز کنار مي‌زنند.
وجود دين وحياني در هر جامعه‌اي مي‌تواند مانعي بر سر راه سلطه‌گري و ازهم‌گسيختگي جامعه باشد. در اروپا از طريق پروتستانتيسم، صلابت دين کاتوليک را گرفتند. براساس روايتي، پروتستان نسخه يهودي‌شده مسيحيت است. اين آيين جديد راه را براي بسياري از اقدامات و تحرکات فراهم کرد.
آنها به دنبال اجراي همين طرح در ايران بودند؛ آخوندزاده، که اعتقادي به دين نداشت، مي‌گفت: بايد به پروتستانتيسم اسلامي دست بزنيم. بعدها افراد ديگري نيز اين چنين موضوع‌هايي را مطرح کردند که هدفي جز رنگ کردن احکام، شعائر و منويات دين نداشتند و از سر نوعي وادادگي و دلبستگي به غرب اين مسئله را بيان مي‌نمودند. دين يگانه سنگري است که سد راه استعمار در ورود به کشورهاي اسلامي است. در غربي شدن جوامع نيز فقط ظواهر مطرح است و قرار نيست کشورها در قلمرو علم و تکنولوژي پيشرفت کنند، بلکه بايد هميشه وابسته باقي بمانند.
 
رضاخان، تدريجي و گام به گام سياست کشف حجاب را پيش برد، اين سير تدريجي را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟
رضاشاه براي نابودي تشيع، اسلام و سنتها در کشور ايران، بر سر کار آمد. پاسخ اين پرسش را که چرا رضاخان براي اين کار انتخاب شد، در تعاريفي مي‌توان جست که استعمار از نوع حکومت مطلوب در ايران پس‌ از سقوط محمدعلي‌شاه در دوره احمدشاه داشت. رضاخان از نظر فرهنگي فرد مشهوري نبود و درک فرهنگي بالايي نداشت. او نظامي قلدري بود که در حوزه نظامي‌گري نيز با پشتيباني بعضي از کانون‌هاي پنهان مراتب رشد را طي کرد.
از سال 1293، يعني شش سال پيش از کودتا در ايران، استعمار به اين ديدگاه رسيد که براي اصلاح ايران ــ از منظر آنان ــ بايد ديکتاتوري منور اين کشور روي کار آيد و ما بايد با استفاده از مشت آهنين مسائل ايران را سر و سامان بدهيم. اين عين جمله مجله کاوه (مجله‌اي به زبان فارسي که در برلين از سال 1334تا 1340 ه‌ق منتشر مي‌شد و مؤسس آن حسن تقي‌زاده بود.) است. در دوره قاجار و مشروطه خيلي تلاش کردند ايران را آن‌چنانکه مدنظرشان است شکل دهند. بر اين اساس بايد ساختارها کاملاً دگرگون و غربي مي‌شد، اما در آن دوره موفق نشدند چنين کنند؛ زيرا مخالفت روحانيان و مردم ايران از اين کار جلوگيري کرد. اين‌گونه بود که آنها به فکر اين افتادند که با يک دولت مقتدر نظامي تغييرات مدنظر را در ايران به اجرا درآورند.
در منابع تاريخي آمده است که فردي به نام آشتياني‌زاده، از نمايندگان مجلس، از حبيب‌الله رشيديان، که يکي از چهره‌هاي معروف وابسته به انگليس بود، شنيده بود که پيش از کودتا، اردشير جي، سرجاسوس انگليس در ايران، به عين‌الملک، پدر هويدا، که در دوران پهلوي دوم به مدت سيزده سال نخست‌وزير بود، مراجعه کرد و گفت: براي امر مهمي در ايران به فردي نياز داريم که دو ويژگي داشته باشد: 1٫قزاق باشد؛ 2٫شيعه اثني عشري خالص نباشد. او سه بار موضوع شيعه اثني عشري خالص نبودن را تکرار کرد. اين مطلب نشان مي‌دهد که قرار بود فرد نظامي قلدري بر سر کار بيايد که با مباني تشيع اثني عشري در ايران درگير شود.
رضاخان به‌شدت از ناحيه روشنفکران غرب‌گرا تحت فشار بود تا اصلاحات مدنظر آنها را به اجرا درآورد. هوشياري و هوشمندي موجود در رفتار رضاخان و نيز توصيه ديگران به او، وي را به اين نتيجه رسانده بود که نمي‌شود يک‌باره در ايران به تغييرات مدنظر دست زد، ازهمين‌رو رضاخان يک سياست پلکاني و همراه مماشات را براي انجام دادن کارهاي اصلي و جدي درپيش گرفت. او که نخست فرمانده نظامي کودتا بود، به مقام وزارت جنگ و بعد نخست وزيري دست يافت. سپس کوشيد حکومت قاجاريه را با طرح جمهوريت سرنگون کند، اما موفق نشد.
حالا به زمان نياز داشت تا پادشاه بعدي ايران شود. تمام کوشش رضاخان از سال 1300 تا 1304 اين بود که مخالفان خود را از سر راه بردارد و زمينه را براي رسيدن به تخت سلطنت آماده کند. در سال 1304، که اين اتفاق روي داد، شاه جديد به تدريج روي اصلي خود و کودتا را، که همان نابودي تشيع و اسلام در ايران بود، را به نمايش گذاشت. بدين ترتيب درگيريها از سال 1305 به آهستگي آغاز شد؛ قيام حاج آقا نورالله نجفي اصفهاني در مخالفت با سياستهاي رضاخان در سال 1306 روي داد. ضرب و شتم بافقي هم به دليل اعتراض او به نوع حجاب دختران و همسر رضاشاه در زمان حضور در حرم حضرت معصومه(س) است.
وقتي رضاشاه با چکمه به حرم حضرت معصومه(س) رفت، اين پيام را به مردم داد که ديگر دوره تظاهر او به دين‌داري پايان يافته است.از آن پس، او به تغييراتي صوري با عنوان مدرنيزاسيون دست زد که از ميان آنها مي‌توان به قانون متحدالشکل کردن لباس مردها اشاره کرد که خود زمينه‌هاي کشف حجاب را فراهم کرد.کشف حجاب هم نخست به صورت علني و قانوني اجرا نشد، بلکه با حمايت از زنان بي‌حجاب و اقدامات ساختار شکنانه باشگاهها و کلوبها زمينه اجراي قانوني آن فراهم شد و رضاخان پس از بازگشت از ترکيه در سال 1313 مصمم گرديد بساط حجاب را در ايران جمع کند.
 
 □رضاشاه در ايران، در حالي قانون کشف حجاب را اجرا مي‌کرد که ايران تنها کشوري بود که به اين اقدام دست مي‌زد و افغانستان و ترکيه با چنين گستره‌اي سياست کشف حجاب را دنبال نکردند. اين قانون مصوبه مجلس بود يا فرمان رضاشاه؟
کشف حجاب دستور رضاشاه بود که به دولت حکم شد و دولت نيز به وزارت کشور ابلاغ کرد تا آن را در سراسر کشور اجرا کند. با اين ‌حال اين اقدام حلقه‌اي از سلسله تحولاتي تلقي مي‌شد که در منطقه رخ ‌داد. با فروپاشي امپراتوري عثماني در ترکيه تحولات گسترده‌اي روي داد و آتاتورک به طور جدي با نهادها و نمادهاي ديني درگير شد. رضاشاه نيز که براي کشف حجاب از پيش انگيزه داشت، پس از بازديد از ترکيه به اجراي آن مصمم‌تر شد و ازهمين‌رو به وزراي خود دستور داد که با زنان و دخترانشان، آن هم بدون ‌حجاب، در جشنهايي حاضر شوند که به مناسبت کشف حجاب در ايران مي‌شد تا اين الگويي شود براي همه کارمندان دولت و طبقات پايين جامعه.
شايان ذکر است که در افغانستان اين مسئله زودتر از ايران اجرا شد و امان‌الله به گونه‌اي جدي به نابود کردن بنيان‌هاي فرهنگي و اجتماعي جامعه خود به منظور غربي شدن دست زد.در ترکيه نيز، اگرچه آتاتورک با نهادهاي ديني در ترکيه به‌شدت مقابله کرد، اجراي ممنوعيت حجاب به شدت ايران نبود.
 
 □اقداماتي که رضاشاه و دولت او بعد از ممنوعيت حجاب انجام دادند، چه بود؟
رضاخان مصمم به ترويج بي‌حجابي در ايران بود، به همين دليل نيروهاي خود را به همه شهرها، روستاها و شهرستان‌ها اعزام کرد و دستور داد که از تردد زنان باحجاب و حتي سوارشدن آنها به اتوبوس، رفتن‌شان به قبرستان و حمام عمومي جلوگيري شود. اين قانون با خشونت در سراسر ايران اجرا شد و نيروهاي امنيه به دوردست‌ترين روستاها رفتند و زنان باحجاب را تعقيب کردند و چادر از سرشان ‌کشيدند. آنها اين چادرها را در يک بلندي به آتش مي‌کشيدند، گويي که فتحي انجام داده بودند

زنان باحجاب در خيابان ضرب و شتم شدند و همسرانشان تحت تعقيب قرار مي‌گرفتند. کارهاي تبليغاتي مانند برپايي جشنهاي کشف حجاب نيز انجام شد. اگر به عکسهاي اين جشنها نگاه کنيد، متوجه خواهيد شد که همه به اجبار در اين جشنها حاضر شده ‌بودند. زنان مظلوم، يقه پالتوهايشان را بالا و کلاهشان را تا پايين سر مي‌کشيدند تا بدين وسيله حجاب خود را رعايت کنند. براي مقابله با اين کار پس از مدتي بخشنامه ‌شد که زنان حق ندارند يقه پالتو را بالا و کلاه را پايين بکشند. در اسناد کشف حجاب به اين موضوع اشاره شده است که براي نماز خواندن به چادر نياز است و براي رفع اين مسئله اجازه پوشيدن چادر براي چند دقيقه نماز داده شده است. افزون براين در اين اسناد سؤال شده است که آيا زنان مي‌توانند با روسري به مجالس ختم بروند، اما در پاسخ اجازه چنين کاري به هيچ روي داده نشده است.

صفحه 2


چاپچاپ
www.iichs.org