موسسه
مطالعات تاريخ معاصر ايران (نشريه الکترونيکي زنان) WWW.IICHS.ORG
شماره ۳۱، مشاهير زنان
مشاهير زنان
اشرفالسلطنه
آسيه آل احمد
عزت ملک خانم ملقب به اشرفالسلطنه دختر امامقلي ميرزا عمادالدوله و نوه محمدعلي ميرزا دولتشاه بود.1 او حدود سال 1280هـ ق 2 در کرمانشاه متولد شد.3 در سال 1287هق بنا به توصيه مهدعليا مادر ناصرالدين شاه به عقد محمدحسن خان صنيعالدوله (اعتمادالسلطنه بعدي) پيشخدمت شاه درآمد.4 شاه در سفرنامه عتبات ماجراي اين وصلت را چنين مينويسد: «روز دوشنبه دهم شوال محمدحسنخان مرخص شد، براي عروسي خودش به چاپاري کرمانشاهان برود...» و در ادامه روز چهارشنبه 26شوال مينويسد «... محمدحسنخان که به چاپاري از يعقوبيه براي عروسي خودش به کرمانشاهان آمده بود به حضور آمد».5 عزت ملک خانم پس از ازدواج به تهران آمد و به خاطر موقعيت محمدحسن خان صنيعالدوله در مرکز علم، اخبار و سياست روز قرار گرفت. فرانسه را نزد همسرش آموخت و فن عکاسي را از برادرش شاهزاده محمد ميرزا فرا گرفت و به خوبي از آن استفاده کرد تا جايي که به عنوان اولين زن عکاس ايراني معرفي ميشود. 6 او همچنين به تاريخ و طب علاقه داشت. سلطان احمد ميرزا يمنالدوله برادرزادهاش، او را چنين توصيف ميکند: «چون اولاد نداشت عمر خود را بيشتر به مطالعه کتب ميگذرانيد. در هنرهاي زنانه و کارهاي خانه از طباخي، خياطي، قنادي و کاموادوزي و ديگر بافندگيها استاد و مخصوصاً صاحب سليقه و تصرف بود زبان فرانسه را قدري نزد شوهرش آموخته بود. به شعر ميل نداشت. به ساز و آواز مطلقاً مايل نبود. ولي شطرنج و نرد را خوب بازي ميکرد. عکسهاي قشنگ برميداشت».7 متاسفانه در جستجوها هيچ عکسي از آثار وي پيدا نشد. از کارهاي ارزشمند اين شاهزاده خانم تحرير کتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه بود که به مدت پانزده سال روزشمار تهيه شده است. اعتمادالسلطنه به علت نزديکي با شاه هر روز پس از بازگشت از دربار خاطرات خود را مينوشت، هر از گاهي به علت خستگي و يا بيماري، اشرفالسلطنه آنچه که شوياش ميگفت تحرير ميکرد. به غير از اين موارد، پاکنويس نوشتههاي روزانه اعتمادالسلطنه برعهده وي بود. اعتمادالسلطنه مينويسد: «[دوشنبه 5 شعبان 1300هـ.ق]... اين کتابچه را به اينجا ختم نموده به خانم عيالم سپردم که ان شاءالله مثل کتابچههاي هر سال که مينوشت در اين ايام تابستان و بيکاري و تنهايي بنويسد...» 8 اين دستنوشتهها پس از فوت اشرفالسلطنه وقف کتابخانه آستان قدس رضوي شد. برخي از محققين بعيد ميدانند که صاحب اين دستخط خوش و شکسته نستعليق همسر اعتمادالسلطنه باشد که سن بسيار زيادي هم نداشته است. 9 عزت ملک خانم در روز چهارشنبه 9 ربيعالاول 1306ملقب به اشرفالسلطنه شد: «از طرف بندگان همايون به عيال من لقب اشرفالسلطنه مرحمت شد». 10 اعتمادالسلطنه علاقه بسيار به همسر خود داشت و بي هيچ هراسي اين عشق را در خاطرات خود نمايان ميکرد. در سفر سوم ناصرالدين شاه به فرنگ اعتمادالسلطنه از همراهان بود و از خداحافظي با اشرفالسلطنه مينويسد: «ان شاءالله فرنگ ميروم. صبح با مادر پيرم وداع کردم. بعد با اهل خانه که نوزده سال تمام است مزاوجت نمودهايم با نهايت غم و غصه که جگر سنگ آب ميشد وداع کردم. با وجودي که من از اين زن اولاد ندارم طوري همديگر را دوست ميداريم که کمتر کسي در عالم اين طور محبت دارد. خودم هم به واسطه محبت به اين زن طالب اولاد نيستم. اگرچه اعتقاد به بعضي عقايد ندارم».11 اشرفالسلطنه در حرم و دربار نفوذ داشت. خواهرش سرورالسلطنه همسر ناصرالدين شاه 12 و برادرش ابراهيم ميرزا مشکوةالدوله پيشخدمت شاه بود13. انيسالدوله همسر محبوب ناصرالدين شاه از دوستان نزديک اشرفالسلطنه محسوب ميشد و در دستهبنديهاي اهل حرم در گروه انيسالدوله قرار ميگرفت. دکتر فووريه از او با صفات «خودخواه، جاهطلب، توطئهساز و زن هوي و هوسي» ياد ميکند. به نقل از وي پس از فوت مشيرالدوله براي گرفتن وزارت عدليه، اعتمادالسلطنه زن توطئهساز خود اشرفالسلطنه را پيش خانم انيسالدوله سوگلي ناصرالدين شاه فرستاد تا او شاه را به واگذاري وزارت عدليه به اعتمادالسلطنه وا دارد. همچنين خاطرهاي از دزدي خانه اعتمادالسلطنه در صاحبقرانيه مينويسد: «صدمهاي که دزدان به خانم اشرفالسلطنه زن هوي هوسي اعتمادالسلطنه زده بودند بسيار غمانگيز بود زيرا که دزدان بي انصاف تمام لباسهاي فاخر خانم را که در کار تهيه پذيرايي انيسالدوله بود برده بودند و خانم از اين جهت بسيار تأثر داشت...» در ادامه ماجراي پذيرايي اشرفالسلطنه از انيسالدوله را چنين حکايت ميکند: «انيسالدوله خيلي زودتراز موقع صرف ناهار رسيد و با اين عمل ميخواست بفهماند که به اين دعوت کمال علاقه را دارد».14 اشرفالسلطنه از زناني بود که در نزد شاه بسيار جسور بود. يکي از شاهزادگان از جسارتش نسبت به ناصرالدين شاه حکايت ميکند : زنان ناصرالدين شاه هر وقت که ميخواستند در ايام محرم از اندرون براي روضهخواني و ديدن تعزيه به تکيه دولت بروند براي اينکه کسي آنها را نبيند معمول چنين بود که تجيري از نارنجستان حياط کاخ گلستان تا دم در تکيه دولت کوچه مانند ميکشيدند و زنان حرمسرا با مهمانان و بستگان خود از آنجا عبور ميکردند. در يکي از اين روزهاي محرم که چنين عملي صورت ميگرفت اشرفالسلطنه هم همراه ساير زنان حرمسراي از آنجا عبور ميکرد و شاه هم مانند هميشه اوقات براي ديدن زنان در آنجا حضور داشت به محض اينکه اشرفالسلطنه را ديد بطوري که او نفهمد و ملتفت نشود چهارقد او را از سرش برداشت و پرتاب کرد و چون اين عمل شاه آن هم در حضور زنها به او خيلي برخورد او هم فوراً مقابله به مثل کرده با دست خود زد به کلاه شاه و کلاه در چند قدمي شاه به زمين افتاد. ناصرالدين شاه چون سرش مو نداشت و خيلي مقيد بود که بي موئي سر خود را بپوشاند به او نيز به واسطه اين حرکت خلاف انتظار در حضور انبوه زنان و خواجهها زياده از حد برخورد و خيلي متغير شد و با عصائي که در دست داشت چند بار او را زد و تنبيه او را به همين اندازه کافي دانست و ديگر متعرض او نگرديد. 15 اين تنها باري نيست که حکايتي از سرکشي او در برابر شاه ميخوانيم، در سال 1308ق نائبالسلطنه بر سر ماجرايي اعتمادالسلطنه را احضار کرد، اين احضار به گونهاي بود که باعث وحشت اعتمادالسلطنه شد و او به بيروني منزل انيسالدوله پناه برد و از طريق انيسالدوله به شاه خبر داد. «شاه با کمال عجله از سر شام برخاسته بودند اطاق انيسالدوله رفته بودند و به اهل خانه [اشرفالسلطنه] فرموده بودند خودت بردار کاغذ بنويس که چرا ميخواهي حرف به دهان مردم بيندازي و خودت را رسوا کني مگر تو چه کردي که ترسيدي. البته خانه نايبالسلطنه برو اهل خانه [اشرفالسلطنه] هم عرض کرده بود من نميتوانم کاغذ بنويسم آقا محمدخان ابلاغ فرمايشات شما را نمايد ...».16 در سال 1313هـ.ق اعتمادالسلطنه بر اثر سکته در گذشت. پس از فوت او ناصرالدين شاه کتابها و مقداري از سکههاي قديمي او را ضبط کرد ولي هفت سال بعد اشرفالسلطنه در زمان سلطنت مظفرالدين شاه آنها را پس گرفت و وقف کتابخانه آستان قدس کرد. اعتمادالسلطنه در قسمتي از وصيتنامه خود امر کرده بود که اشرفالسلطنه بعد از به پايان رسيدن عدهاش شوهر کند،17 او نيز بنا به وصيت همسر با پسرعمه اش سيد حسين عرب18 معروف به نايبالتوليه عرب در سال 1316هق ازدواج کرد و به مشهد رفت. 19 اشرفالسلطنه علاوه بر کتب و نوشتههاي اعتمادالسلطنه قريه ميامي20 ملک شخصي خود را وقف آستان قدس کرد. عزت ملک اشرفالسلطنه در سال 1333هق در 53 سالگي فوت کرد و در دارالسياده حرم امام رضا (ع) دفن شد.21
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه. تهران، اميرکبير، 2536. ص نه. محمدعلي دولتشاه فرزند ارشد فتحعلي شاه قاجار بود. 2. يادداشتهاي روزانه اعتمادالسلطنه، به کوشش دکتر سيفالله وحيدنيا. تهران، آبي، 1385. ص 9. اشرفالسلطنه در سن 53 سالگي و در سال 1333هق فوت شده است. 3. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه. همانجا. 4. مهدي بامداد، شرح حال رجال ايران در قرن 12و13و14هجري. تهران، زوار، 1371. ج 3. ص341. 5. ناصرالدين شاه قاجار، سفرنامه عتبات (سال 1287هق). به کوشش ايرج افشار، تهران، فردوسي، عطار، 1363. ص 161و 172. 6. در مقدمه روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه سلطان احمد ميرزا يمنالدوله از عکاسي اشرفالسلطنه مينويسد ولي در کتاب تاريخ عکاسي و ... از او به عنوان اولين زن عکاس ايراني نام برده شده است. يحيي ذکاء، تاريخ عکاسي و عکاسان پيشگام در ايران. تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1376. ص 178. 7. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، همانجا. 8. يادداشتهاي روزانه اعتمادالسلطنه، ص52. 9. همان، ص 9. 10. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 603. 11. همان، ص632. 12. جرج پرسي چرچيل، فرهنگ رجال قاجار. غلامحسين ميرزا صالح. تهران، زرين، 1369. ص127. 13. شرح حال رجال ايران در قرن 12و13و14هجري، ج 2. ص 72. 14. دکتر فووريه، سه سال در دربار ايران خاطرات دکتر فووريه پزشک ويژه ناصرالدين شاه قاجار. به کوشش عباس اقبال، تهران، دنياي کتاب، 1368. ص 264و 337. 15. شرح حال رجال ايران در قرن 12و13و 14هجري، ج 3. ص341-342. 16. روزنامه خاطرات عينالسلطنه (قهرمان ميرزا سالور)، بهکوشش مسعود سالور، ايرج افشار. تهران، اساطير، 1374. ج 1. ص 924-925. 17. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 749. 18. پسر سيد سعيد آل ثابت که کليددار حرم حضرت عباس (ع) بود. 19. کريم سليماني، القاب رجال دوره قاجاريه. تهران، ني، 1379. ص 192. 20. با شهرستان ميامي کنوني اشتباه نشود. 21. مشاهير مدفون در حرم رضوي، زير نظر غلامرضا جلالي. مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي، 1387. ج 4. ص356-359. |
چاپ |