موسسه
مطالعات تاريخ معاصر ايران (مقالات) WWW.IICHS.ORG
کارنامه بريگاد قزاق در ايران
مظفر شاهدي از جمله مهمترين ابزارهاي اعمال قدرت سياسي و نيز نظامي روسيه تزاري در ايران نيروي قزاق بود. نيروي قزاق که در سال 1879م در دوره سلطنت ناصرالدين شاه و با همت افسران روسي تأسيس شد، تا پايان حضور روسيه تزاري در عرصه سياسي ـ نظامي ايران مهمترين نيروي نظامي سازمان يافته ايران محسوب ميشد که در تمام آن دوران فرماندهي و مديريت عاليه آن در اختيار افسران روسي بود. اين فرماندهان روسي بريگاد قزاق که مستقيماَ توسط دولت روسيه برگزيده ميشدند پيش از آنکه مجري دستورات دولت ايران باشند، طبق آموزهها و دستورالعملهاي دولت روسيه رفتار ميکردند.1
با اين حال تمام هزينههاي اين نيرو از سوي دولت ايران پراخت ميشد، بدون اينکه در ميزان اين هزينه و چگونگي مصرف آن اولياي دولت ايران دخالت کنند. 2 بدين ترتيب: «بريگاد قزاق ايران يعني يگانه نيروي مسلح با انضباط به وسيله افسران روسي تشکيل شده بود و عملاَ زير فرمان آنها قرار داشت و آنان دستور کار خود را از مرکز فرماندهي قزاق [در روسيه] ميگرفتند. بودجه اين سازمان از طرف بانک استقراضي روس به حساب دولت ايران مستقيماَ به فرماندهي اين بريگاد پراخت ميشد و دولت ايران در آن نظارت نداشت». 3
محمدعلي سياح محلاتي در سال 1323ق تعداد نيروي قزاق را حدود يک هزار تن بر ميشمارد که درعين حال منظمترين نيروي نظامي کشور نيز بودهاند. اما به رغم اينکه تمام هزينهها و مواجب آن توسط دولت ايران پرداخت ميشد، تحت نفوذ سفارت روس قرار داشتند. 4 حقوق و مواجب و هزينههاي جاري نيروي قزاق مستقيماَ از عايدات گمرکات شمالي ايران به بانک استقراضي روس واريز ميشد و اولياي بانک مذکور طبق دستورات سفارت روس در تهران مواجب اين نيروها را پرداخت ميکردند، بدون اينکه اولياي امور دولت ايران در جريان امر قرار گيرند. م. پاولويچ درباره نيروي قزاق و دخالتهاي نارواي آن در امور سياسي ايران چنين مينويسد: «حقوق و جيره افسران و سربازان بريگاد قزاق در دست دولت روسيه بود. فرمانده بريگاد در مسائل سياسي با صلاحديد سفير روس مقيم تهران اقدام به عمل ميآورد. فرمانده بريگاد از پطرزبورگ تعيين و اعزام ميشد. اين فرمانده حقوق خود را از بانک استقراضي و تعليمات لازمه را از سفارت روسيه تزاري اخذ ميکرد. در يک کلمه اين فرمانده عامل مستقيم حکومت پطرزبورگ بود». 5
همين نيروي قزاق بود که در جريان وقايع مشروطيت تحت فرماندهي لياخوف مجلس شوراي ملي دوره اول را به توپ بست. 6 بانک استقراضي که در تأمين مالي نيروي قزاق نقش اصلي را عهدهدار بود براي برقراري امنيت لازم مالي و جاني خود و کارمندانش عمدتا به همين نيرو متکي بود. 7 علاوه بر اينکه حفاظت از شعب بانک در تهران و ايالات مختلف ايران به عهده نيروي قزاق قرار داشت، به هنگام حمل و نقل محمولات بانک 8 و نيز مسافرت مديران آن در داخل کشور نيز قزاقها عهدهدار امنيت و حفاظت از راهها ميشدند. 9 عمده کساني که درباره عملکرد نيروي قزاق در ايران تحقيقاتي انجام دادهاند بر نقش مخرب اين نيرو در حيات سياسي ـ نظامي ايران تأکيد ورزيدهاند و بالاخص تصريح کردهاند که بانک استقراضي با پرداخت مرتب مواجب و هزينههاي جاري اين نيرو در تحقق اهداف آن نيرو درپاسداري از خواستههاي سياسي ـ نظامي روسيه در ايران بيشترين نقش را ايفا کرده است. 10 ويلهلم ليتن که خود در آستانه جنگ جهاني اول در ايران حضور داشت درباره کارنامه سياسي ـ نظامي نيروي قزاق و نقش بانک استقراضي در تقويت اين نيرو مينويسد:
بريگاد قزاق در سال 1879 در تهران تأسيس شد، فرماندههاي آن عبارتند از:
1879 دمانتوويچ
1882 چرکافسکي
1885 کوسمين کاراواين
1890 شنوير
1896 کاساکوفسکي
1903 چرنوزوبوف
1907 لياخوف
1909 شاهزاده وادبولسکي
بريگاد قزاق يک نيروي نظامي ايراني بود که دستورات آن از جانب افسران روسي صادر ميشد و تحت فرماندهي عالي روسي قرار داشت و ساليانه براي امور خود 000/342 تومان (برابر تقريباَ 000/200/1 مارک) دريافت ميداشت، که در سال 1913 به 000/900 تومان (در حدود 000/500/3 مارک) افزايش يافت. اين مبلغ مستقيماَ توسط «بانک استقراضي» در ايران از طريق درآمد عوارض گمرک شمال ايران پرداخت ميشد.
مصرف پول، در اختيار فرمانده گذاشته شده بود و در چگونگي مصرف آن هيچ صورتحسابي به دولت و يا خزانهداري ايران ارائه نميشد. تعداد نفرات گارد قزاق شامل 1600 نفر ميشد، که در سال 1913 به واسطه تأسيس بخشهايي در تبريز، رشت و همدان اين تعداد افزايش يافت. کوشش در مورد اينکه از قزاقها به مثابه ژاندارمري راهها در شمال ايران استفاده شود، در اثر مقاومت فرمانده آنان، شاهزاده وادبولسکي به مرحله اجرا در نيامد.
بريگاد قزاق يک نيروي نظامي دربار، رژه و گارد محافظ شاه و فرستادگان روسي بود. در حالي که از بدو تأسيس آن، از سال 1879، هيچ افسر روسي به قتل نرسيده و يا زخمي نشده است. افسران سوئدي که در سال 1911 ژاندارمري ايران را تأسيس کردند، تنها در سال 1914 شش نفر از افسران خود را ضمن خدمت از دست دادند. از نظر اهميت شغل فرماندهي بريگاد قزاق به مثابه معدن طلا براي دارنده اين پست بود، اما افسران بريگاد معمولاَ بسيار ساده و بيآلايش با اين مقام برخورد ميکردند.
پس از شکست روسيه در سال 18- 1917 بريگاد قزاق به ديگر قواي روسي که به خدمت انگلستان در آمدند، ملحق شد. 11
آخرين و بايد گفت مهمترين شاهکار نيروي قزاق در ايران شرکت در کودتاي انگليسي سوم اسفند 1299 بود. نيروي قزاق که در سال 1287ش/1326ق/1908م (تحت فرماندهي لياخوف) مجلس شوراي ملي ايران را بمباران کرده و با کودتاي نظامي بر حيات نوپاي مشروطيت ايران (موقتاَ) پايان داده بود، با حضور در کودتاي سوم اسفند 1299 ضربات هولناکتري بر مشروطه ايران وارد ساخت. 12
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. احمدعلي سپهر (مورخالدوله)، ايران در جنگ بزرگ (1914ـ 1918)، تهران، بينا، 1336، صص 118-119؛ شاپور رواساني، دولت و حکومت در ايران در دوران تسلط استعمار سرمايهداري. چ 1، تهران، شمع، بيتا، صص 78- 79 .
2. حسين آباديان، انديشه ديني و جنبش رژي در ايران، چ 1، تهران، موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1376، ص 62.
3. رحيم نامور، برخي ملاحظات پيرامون تاريخ انقلاب مشروطيت، تهران، چاپار، 1357، ص 95.
4. محمدعلي سياح محلاتي، خاطرات حاج سياح يا دوره خوف و وحشت، به کوشش حميد سياح و سيفالله گلکار، تهران، ابنسينا، 1346، ص 544 .
5. ميخائيل پاولويچ و تريا. س. ايرانسکي، انقلاب مشروطيت ايران و ريشههاي اقتصادي و اجتماعي آن، ترجمه محمدباقر هوشيار، تهران، رودکي ، 1329، ص 101.
6. همان، ص 108.
7. Iran political Diaries: 1881-1965, [14 Volume], General Editor: Dr. R. M. Burrell, Research Editor: Robert L. Jarman, Vol. 4, Archive Editions, 1997, p. 24.
8. Ibid, vol. 4, p. 97.
9. Ibid, Vol. 2, p. 298.
10. براي کسب اطلاعات بيشتر در اين باره بنگريد به: تاريخ ارتش نوين ايران، ج 1، بخش 1، چ 1، تهران، ستاد بزرگ ارتشتاران، بيتا، صص 38- 39؛ ميخائيل پاولويچ و تريا. س. ايرانسکي، پيشين، صص 98-101؛ ابراهيم تيموري، عصر بي خبري يا تاريخ امتيازات در ايران، چ 3، تهران، اقبال، 1357، صص 309-312؛ سسيل اسپرينگ رايس، نامههاي خصوصي سرسسيل اسپرينگ رايس، ترجمه جواد شيخالاسلامي، چ 1، تهران، موسسه اطلاعات، 1375، ص 34.
11. ويلهلم ليتن، ايران از نفوذ مسالمتآميز تا تحتالحمايگي (1860-1919)، ترجمه مريم ميراحمدي، چ 1، تهران، معين، 1367، صص 171-172.
12. فصلنامه مطالعات تاريخي، س 7، ش 27، زمستان 1388، صص 175- 235. |
چاپ |