موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران  (نشريه الکترونيکي زنان)           WWW.IICHS.ORG

شماره ۲۱، زنان در سفر نامه ها

زنان در سفرنامهها

ترکان خانم، همسر شيخ جابرخان

 

فاطمه معزي

 

ژان ديولافوا همسر باستانشناس فرانسوي مارسل ديولافوا در سفرهاي اکتشافي شوهر خود را همراهي ميکرد و سفرنامه وي گزارشهاي روزانه اين سفر است که در دوره ناصرالدين شاه صورت گرفته است. اين گزارشها با اغراض همراه است اما جزئياتي که به آن ميپردازد اهميتي ديگر دارد. اين زن و شوهر در مسير خروج خود از ايران به منزل شيخ مزعل در خرمشهر راه يافتند و خانم ديولافوا شرحي کامل از ملاقات خود با همسر شيخ در گذشته شيخ جابر خان و وضعيت زندگي زنان حرم ارائه داده که به نقل آن ميپردازيم:

 

               پس از عبور از چند حياط و اطاقهايي که ارتفاع آنها يکسان نبود به حياط مستطيلي وارد شديم که داراي اطاقها و تالارهاي متعدد تميز ولي خالي از سکنه بود. در يکي از آن اطاقها که کاهگلي بود و فرش و اثاث هم نداشت زن سياهپوشي در روي تخت خوابي که از شاخ و برگ نخل درست کرده بودند دراز کشيده بود. اين زن سوگلي شيخ مرحوم بود که براي سوگواري عمارت خود را ترک کرده و در اين اطاق حزنآور منزوي شده بود. 

 

               چون وارد اطاق شدم ترکان خانم به من سلام داد و اشاره به بدبختي غيرمنتظره خود کرد و از تخت خواب پايين آمد و مرا به طبقه اول آپارتمان خود برد... اين سالون رسمي هم مانند تمام اطاقهاي بيروني مفروش است. مختههايي در کنار ديوار هست ساعت ديواري کار ميکند ... به محض اينکه نشستيم چندين زن متواليا وارد شدند و رفتند به طرف ترکان خانم و پيشاني او را بوسيده و از الله براي او سعادت و سلامتي طلب کردند و بعد رفتند در کنار ديوار نشستند و با سر به يکديگر سلام دادند.

 

               ... اين زنان عقدي و صيغه شيخ مزعل هم مانند همان خواهران تارک دنيا هستند پيراهنهاي پشمي سياه پوشيدهاند که دامن آنها بروي پا ميافتد و شلوارهاي گشادي هم دارند که در مچ پا چين خورده است اما خود ترکان خانم پارچه گاز سياهي بر سر داشت که مانند قاب عکسي صورت قشنگ او را احاطه کرده و بدور گردنش افتاده بود. رفقاي او هم داراي همين سرپوش بودند با اين تفاوت که آخرين گوشه پارچه را بر روي دهان آورده و قسمت تحتاني صورت را پوشيده بودند ... پا و دست و پيشاني آنها پر از خالهاي آبي رنگ است به شکل دوايري که به وسيله خطوط افقي از هم جدا مي شوند و بالاخره در بيني آنها سه سوراخ است که اکنون داراي حلقههاي زرين جواهرنشان نيست زيرا که موقع رحلت شيخ اين زينتها را از خود دور کردهاند.

 

               اما ترکان خانم از حيث آراستگي لباس با آنها فرق دارد و در بيني او هم سوراخي ديده نمي‌شود. او در نهايت رواني سخنان مرا براي آنها به زبان عربي ترجمه مي‌کرد. در بدو ملاقات اولين پرسش او از من اين بود: آيا زبان روسي مي‌دانيد ؟ با کمال خجلت گفتم نه پرسيد ترکي اسلامبولي چطور؟ باز گفتم نه. گفت عربي هم که البته نمي‌دانيد فارسي چطور؟ گفتم بلي مي‌دانم و از آن به بعد با فارسي سليس با من صحبت مي‌کرد.... 1

 

ترکان خانم با يوزپلنگش

 ___________________________________

1. سفرنامه مادام ديولافوا (ايران و کلده)، ترجمه و نگارش: فره‌وشي (مترجم همايون سابق)، تهران، خيام، 1332، ص 509-511.


www.iichs.org