موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران  (مقالات)           WWW.IICHS.ORG

اولين مدارس دخترانه در ايران

مريم فتحي

 

تکاپوها و چالش‌هاي فرهنگي انطباق‌آميز با فرهنگ تجددطلب غرب، در پي تحرکات زنان در عصر مشروطه، درصدد تحول انديشه و نگاه به زنان و نيز دگرگوني انتظارات جامعه و زنان نسبت به هم، در قالب مدارس، انجمن‌ها و نشريات زنانه برآمد. البته محافل تبليغاتي اين تفکر، همزمان با شکل‌گيري مدارس، انجمن‌ها و نشريات خاص زنان، درصدد جا انداختن انديشه‌هاي خود در سطح اجتماع نيز بودند.

 

نخستين اشاره‌ها به تعليمات و تربيت همه‌جانبه زنان در عصر قاجار، ديدگاهي است که بي‌بي‌خانم استرآبادي نويسنده معايب‌الرجال در جواب نويسنده کتاب تأديب النسوان ارائه مي‌کند. وي در شرط تربيت مي‌نويسد:

 

چون انواع و اقسام از خواص و عوام، زن و مرد، خوب و بد، هر دو مي‌باشند، صفات حميده و رذيله، از همه و همه مشاهده مي‌شود. اگر بايد تربيت بشوند، همه بايد بشوند. تربيت هم موقوف به تمام قوانين تمدن، تدين، ملتيّه، و دولتيّه، شرعيّه و عرفيّه، کشوريّه و لشکريّه مي‌باشد. 1

 

در کتاب ديگري که در زمان مظفرالدين‌شاه به نام تربيت البنات نگارش مي‌يابد، کفالت امور خانواده، حفظ نوع بشر و تربيت اطفال... در گرو تعليم و تربيت زنان دانسته شده است. 2 و در نوشته‌هاي اشخاصي چون قاسم امين مصري که از مناديان رفع حجاب و آزادي زنان به سبک و شيوه غربي بود و ترجمه‌هايي که از آثار وي در ايران منتشر شد، همه تحولات در درجه اول منوط به تحصيل و تعليم زنان بود.3

 

روزنامه‌ها و مجلات عصر قاجار، به ويژه بعد از مشروطيت در سطحي وسيع از طريق نامه‌ها و مقالاتي که از نيازهاي جامعه به تحصيل دختران سخن مي‌راندند، 4 از جمله اين نشريات، روزنامه کاوه است که در برلين چاپ مي‌شد. در مقاله‌اي که در اين روزنامه با عنوان «اساس انقلاب اجتماعي؛ تربيت زنان» به قلم همسر اروپايي محمدعلي جمالزاده ــ نويسنده معروف ــ به نام ژزي خانم (ژوزفين) نوشته شده است، نکاتي به چشم مي‌خورد که حائز اهميت است. مطلب وي شامل اظهار مسرت از گسترش مدارس دخترانه در طهران، تأکيد بر حقوق و تکاليف زنان همچون مردان در جامعه، مقايسه پيشرفت‌هاي زنان اروپا و امريکا با ديگر نقاط دنيا، تأکيد بر پيشرو بودن زنان ژاپني در آسيا با تأسيس دارالفنون زنان که «در سال 1907م، محصله‌هاي ژاپني در آن سي ودو هزار نفر» بوده است و نيز بيان مطالبي در ردّ نظريات کساني که کم وزني مغز زنان را دليل نقص آنان مي‌دانند، بود. 5

 

وي سپس به دسته‌بندي گروه‌هاي مخالف با آزادي و تعليم و تربيت زنان پرداخته و به اين نتيجه مي‌رسد که با تربيت و تعلم زنان، علاوه بر محيط خانوادگي، کشور نيز از تبعات تربيت علمي آنان برخوردار خواهد شد و نهايت اينکه، خوشبختي و بدبختي زنان در گرو تلاش آنان است. همانگونه که «زن‌هاي فرنگي، اين کار را پرداخته و اين راه را يافته و هر روز در ميدان شرافت گوي تازه‌اي مي‌ربايند».

 

مهم‌ترين تلاش فرهنگي براي آمادگي اذهان عمومي در جهت تحصيل و تعليم زنان توسط خود زنان، در روزنامه‌هاي مخصوص آنان بود. نکته مهم اينکه در اولين روزنامه‌ها، اين مباحث به صورت جامعه‌نگر و متأثر از جو فرهنگي ايران و با نوعي موضع‌گيري ملي در برابر رخنه اثرات سوء فرهنگ غربي همراه است.

 

روزنامه شکوفه که يکي از اين روزنامه‌هاست «جلوگيري از تحصيل دختران را در ممالک مستبد، اول سِرُمي که بر ضد ميکرب آزادي و ترقي يک مملکت و پيشرفت خيالات ظالمانه» به کار مي‌رود، تلقي مي‌کند. 6

 

در مجلة ديگر يعني زبان زنان، تعليم و تربيت زنان، راهي براي دستيابي آنان به تعصب ملي چنانکه در زنان امريکا و اروپا به وجود آمده است، 7 انگاشته شده و متذکر مي‌شود که «بيداري خواهران هموطن با کسب معارف، حتي در علوم فني که فقط مردان بدان اشتغال دارند، به دست خواهد آمد.» 8 و همچنين، تحصيل علم معاش را براي بانوان از ضروريات مي‌داند. 9

 

در مجلة عالم نسوان، در مقاله‌اي با عنوان «فقر ابدي نتيجه بي‌علمي است»، ضمن تشبيه علم به گنج شايگان به وصف حال زناني مي‌پردازد که به خاطر عقايد خانوادگي و تعصبات ناشي از آن، دور از علم و تحصيل مانده‌اند. 10 در مقاله‌اي با عنوان «نقش تعليم و تربيت در عفت و پاکدامني زنان» بيان مي‌شود که «بي‌سوادي و جهل زنان، نداشتن تربيت صحيح خانوادگي مردان، از عوامل قوي انحطاط اخلاقي به شمار مي‌روند و از اين رو علاقه‌مندان به اين آب و خاک بايد توجه کامل‌تري به تربيت زنان نمايند.» 11

 

در مراحل بعدي، اهداف تعليم و تربيت نسوان با ابعاد مختلف آن مو شکافي و عرضه مي‌شود: نورالهدي منگنه 12 در مقاله‌اي اعتلاء و ترقي زنان در راه تمدن را در سه   محور علم، تربيت و اخلاق ذکر مي‌کند که با تحقق آن، در فرزندان و اطفال آنان نيز متجلي خواهد شد. 13 در نگاه تجددمآبانه به تربيت زنان اين اهداف مورد نظر بوده است: «سلامت و چابکي جسم، موزوني اندام، رشد قوه عاقله و توسعه فکر، پرورش و راهنمايي احساسات و تمايلات، تهذيب اخلاق و عادات مفيد، اطلاعات علمي، آشنايي به وظايف خانوادگي و عمليات خانه‌داري، مهيا کردن دانش‌آموزان براي اينکه در موقع لزوم بتوانند، پيشه و شغلي مطابق استعداد روحي و جسمي خود پيدا کنند». 14 نکته حائز اهميت در جهت‌گيري‌هاي فکري و فرهنگي مجلاتي چون زبان زنان، عالم نسوان و... درباره اهداف و چگونگي انتشار آنها سخن خواهيم گفت ــ و زنان تجددمآبي نظير بدرالملوک بامداد و ديگران، تأسي به الگوهاي رفتاري زن غربي است که در قالب فريبنده اعتلاي معنوي زنان ايراني تعقيب مي‌شد.

 

اقدامات بعدي در سال‌هاي بعد نشان داد، شعارهايي که در لزوم تعليم زنان مطرح مي‌شد و حاکي از رسيدن آنان به مرحله‌اي که از ضعيفه بودن و ناقص‌العقل تلقي شدن، رهايي يافته و شريک زندگاني مردان 15 محسوب مي‌شوند وهم و خيالي بيش نبود و علاوه بر آنکه آنان را شريک زندگاني مردان نساخت، بلکه اسير مسير و جريان تجددمآبي و ظاهر انديشي غربي نيز کرد.

 

از آنجا که ورود اثرات فرهنگي ـ اجتماعي تمدن غرب، در همه زمينه‌ها جامعه ايران را تحت پوشش خود قرار داد، مقوله آموزش و فرهنگ نيز از اين امر مستثني نبود. نظام آموزشي در ايران به شيوه سنتيِ مکتب‌خانه بود و در تمام دوره قاجاريه و حتي تا دوره پهلوي نيز پا به پاي روش‌هاي نوين آموزشي در جامعه حضور داشت. بيشتر زنان و دختران نيز از طريق اين مکتب خانه‌ها به يادگيري سواد و تحصيل علوم متداول زمان مي‌پرداختند.

 

نکته قابل طرح در دوره قاجاريه و اوايل پهلوي اين است که پراکندگي و تراکم مکتب‌خانه‌ها با درجه اعتقادات مذهبي و ملي مردم و ميزان رسوخ فرهنگ اروپايي رابطه مستقيمي داشت. در اين زمينه، ارائه آماري در مورد ميزان و پراکندگي مکتب‌خانه‌هاي (ذکور و اناث و مختلط) در ايران در سال تحصيلي 10-1309 مي‌تواند مفيد باشد:

 

محل

تعداد مکتب

خراسان

575 باب

فارس و بنادر جنوب

252 باب

گيلان

219 باب

تهران و حومه

190 باب

ناحيه غرب ايران

137 باب

اصفهان

128 باب

آذربايجان

119 باب


قم و محلات

112 باب

مازندران

109 باب

کرمان

105 باب

خوزستان

97 باب

قزوين

61 باب

خمسه

49 باب

ساوه

35 باب

گلپايگان و خمين و خوانسار

31 باب

کاشان

23 باب

عراق (اراک)

22 باب

سمنان

16 باب

يزد

11 باب

شاهرود

9 باب

استرآباد

5 باب

دامغان

4 باب

جمع

2309 باب 16

 

در کنار آموزش به شيوه سنتي، فکر رواج آموزش و پرورش زنان به سبک غربي، از اوايل دوره قاجاريه شکل گرفت. اين امر، نتيجه مسافرت‌ها و آشنايي‌هاي سياحان ايراني و مشاهده روش‌هايي که براي آموزش دختران اروپايي به کار گرفته مي‌شد، بود. از جمله اين افراد ميرزا صالح شيرازي است که در سال‌هاي 1819-1816م در انگلستان به سر برد. وي به ويژه درباره آموزش دختران گزارشاتي از آموختن زبانهاي مختلف انگليسي، فرانسه، ايتاليايي، لاتين و همچنين «خواندن و ساز زدن» «خياطي و آداب خانه‌داري و طريقه رفتار با شوهران و منسوبان آنها» ارائه داد و چنين نوشت که «اهالي ولايت مجبور هستند که تحصيل کنند.» 17

 

از سوي ديگر، رفت و آمد اروپاييان نيز زمينه را براي تأسيس آن نوع مدارس در ايران آماده ساخت. به طور کلي، بعد از اين آشنايي‌ها و تحول در سطح و روش سوادآموزي، دو نوع از مدارس تاسيس شد: نوع اول، مدارسي که خارجيان تأسيس مي‌کردند که بي‌شک داراي صبغه استعماري و ضد ديني بودند. نوع دوم، مدارسي بودند که ايرانيان با عشق و علاقه وطني، ولي متأثر از نظام آموزش و پرورش اروپايي تأسيس مي‌کردند که برخي از آنها با نظام سنتي تعليمات ايراني کمابيش هماهنگي داشت و بسياري از آنها به کلي از تداوم فرهنگي بريده بودند که احتمالا، سرّ اصلي عدم باروري آموزش در جامعه معاصر ايراني را بايد در آن جستجو کرد. 18

 

از مدارس نوع اول مخصوص دختران، مي‌توان به مدرسه امريکاييان در اروميه در سال 1214ﻫ‌. ش اشاره کرد که در پي آن امريکاييان مدرسه‌اي ديگر در تهران با موافقت ناصرالدين شاه، به شرط نپذيرفتن دختران مسلمان در آن مدرسه، تأسيس کردند. و در پايان در سال 1254ﻫ‌. ش، اجازه شاه براي نام‌نويسي دختران مسلمان در مدرسه را نيز کسب کردند. بعدها در مشهد، تبريز، رشت و همدان نيز چنين مجوزي به آنها داده شد. مواد درسي اين مدارس، زبان خارجي، حساب، تاريخ، جغرافيا، خانه‌داري بود. فرزندان بزرگان و دولتمردان جزء اولين شاگردان اين مدارس بودند. 19

 

بعدها انگليسي‌ها بيشتر در نواحي جنوبي کشور و فرانسوي‌ها در تهران توسط ميسيون کاتوليک‌هاي فرانسوي، مدرسه سن ‌ژوزف را در سال 1265ش که بعدها به ژاندارک تغيير نام يافت، تأسيس کردند. 20

 

تأسيس مدارس از نوع دوم، 21 همزمان با برقراري مشروطيت آغاز شد اولين مدرسه از اين دست، توسط بي‌بي‌خانم وزير اف (استرآبادي) با نام دوشيزگان در سال 1324ﻫ‌. ق در زمان تصدي وزارت معارف توسط صنيع‌الدوله آغاز به کار کرد. به جهت روندي که در تربيت غيرديني دختران در اين مدارس در پيش گرفته شده بود و آموزش و پروش غربي معيار اصلي آنها بود، از طرف روحانيوني چون حاج شيخ فضل‌اللّه نوري 22 نوري و سيدعلي شوشتري 23 با مخالفت شديدي روبرو شد و آنها تأسيس چنين مدارسي را «مايه وحشت و حيرت رؤسا و ائمه جماعت و قاطبه مقدسين و متدينين» 24 دانستند.

 

اگرچه مخالفان شيخ فضل‌اللّه، علت اصلي صدور لايحه مخالفت با تأسيس مدارس دخترانه را استفاده از کلمه دوشيزه در نام مدارس عنوان کردند 25 و در روزنامه‌ها و نشريات آن زمان، با نوشتن مقالات متعددي به مقابله با نظر شيخ‌ فضل‌الله و همفکرانش پرداختند، 26 اما به نظر مي‌رسد که علت اصلي مخالفت اين روحانيون، همان‌گونه که در مقالات اعتراض‌آميز مخالفان شيخ نيز پيداست،27 زمينه‌سازي اين مدارس در گرايش و پيروي زنان و دختران ايراني از اصول و مباني فرهنگ غرب و سست شدن پايه‌هاي ايمان اسلامي مردم بود. بالاخره، اين مدرسه بعد از به توپ بستن مجلس با حذف نام دوشيزه، به شرط ثبت‌نام از دختران 4 تا 6 سال دوباره شروع به کار کرد. 28

 

از جمله مدارس ديگري که قابل ذکر است، مدرسه ناموس 29 به مديريت طوبي آزموده است که در سال 1286ﻫ‌‌ .‌ ش با استفاده از تجارب مدرسه دوشيزگان و با وفق دادن برنامه‌هاي درسي مدرسه با عرف و اعتقادات جامعه، از جمله تدريس قرآن و برقراري مجالس روضه‌خواني، شروع به کار کرد که بدون مشکل حادي به کار خود ادامه داد. 30

 

طبق خبري که در روزنامه ايران نو درج شده است، مدرسه ديگري به نام ناصريه در تهران افتتاح شد که دروسي چون فارسي، عربي، جغرافي، حساب، فرانسه و اقسام مختلفه صنعت از قبيل خياطي، کاموادوزي، و عکاسي تدريس مي‌شد. 31

 

سال‌هاي بعد، مدارسي چون تربيت بنات، صدريه، عصمتيّه، 32 حسنات،33 و فرحية نوباوگان 34 نيز تأسيس شدند. در سال 1331ﻫ . ق، نشريه شکوفه که متعلق به زن‌ها بود، فهرستي از اسامي شصت و سه مدرسة دخترانه را در تهران منتشر کرد که حدود دو هزار وپانصد دانش‌آموز داشتند. در اين نشريه اعلام شده بود که از هر هفت تن محصل تهراني، يک تن دختر است.

  

صفحه 2

صفحه 3

 


www.iichs.org