ماهنامه شماره 111 - صفحه 5
 

» ماموران خـُفيّه اطلاعاتي نظميه 

 

جلال فرهمند

   

خبر‌چيني و فضولي و نمّامي از اعمال زشت و پليدي است که گاه برخي افراد تمايل به آن نشان مي‌دهند. بسيار ممارست و تمرين مي‌خواهد که آدمي خود را از اين رذيله‌هاي اخلاقي دور کند. ولي انجام اين عمل به صورت سازماندهي شده و حکومتي شکل ديگري به خود مي‌گيرد که در آن به نام اطلاعات و سازمانهاي امنيتي ياد مي‌کنند. به هر حال مسير ساختار حکومتي براي حفظ خود و نظام مبني بر خواست مردم يا ديکتاتوري و يا هر شکل ديگري نياز به تأمين چنين تشکيلاتي دارد که اعمال افراد مخلّ امنيت مردم يا حکومت يا شاه را شناسايي و بعد يا قبل از انجام عمل تخريبي دستگير نمايد.

 

اين امر از دوره باستان تا امروز ادامه داشته و دارد. در ايران باستان دوره هخامنشي از افرادي استفاده مي‌شد که در استخدام دولت بودند که عملشان اطلاع‌رساني سرّي به شاه بود. اينان که «چشم و گوش شاه» خوانده مي‌شدند اين وظيفه امنيتي را برعهده داشتند. حکومتهاي پس از هخامنشي نيز همين رويه را به شکل ضعيف‌تر يا قوي‌تر و البته بسته به توانمنديشان ادامه مي‌دادند. سلوکيان که جانشين اسکندر مقدوني بودند برطبق سنت يوناني خود پليس را ايجاد کردند و پس از آن اشکانيان شکل ضعيف‌تر و ساسانيان هم به همان قوت هخامنشيان سازمانهاي امنيتي خود را بازسازي کردند. در اين دوره "هزاربذ " يا وزيراعظم متولي اين سازمان اطلاعاتي (ترکيبي از نظاميان و غير نظاميان) بود.

 

پس از ورود اسلام به ايران و تشکيل خلافتهاي اموي و عباسي اين تشکيلات نامهاي متفاوتي پيدا کرد و با نيروهاي انتظامي نيز ترکيب يافت. اداره شرطه، حسبيه که علاوه بر حفظ انتظام مُلک، اطلاعات سري را هم منتقل مي‌کردند. بعدها ديوان ‌شرطه، ديوان ‌بريد، ديوان ‌حسبيه و ديوان ‌اشراف جاي آن نهادهاي ابتدايي را گرفت.

 

در دوره صفويه داروغه و کلانتر هم به تبعيت از سيستم مغولها ايجاد شد. تکنيک جالب اطلاع‌رساني اين دوره به کمال رسيد و از قدرت و سرعت کبوتران استفاده زيادي مي‌شد. وجود تعداد زيادي از کبوترخانه‌ها که استفاده دوگانه‌اي داشت (کود و حمل نامه) مؤيد اين وسيله جالب اطلاع‌رساني است.

 

با بر سر کار آمدن قاجاريان اين سازمانها شکل و شمايل ديگر گرفت. آغامحمدخان با دادن کوتوالي تهران به يکي از سرداران خود في‌الواقع نظم و امنيت پايتخت را به کوتوال تهران سپرد و سپس منصب کلانتر را احيا کرد. اميرکبير در ابتداي سلطنت ناصرالدين ‌شاه سازمان نيرومندي به نام «منهيان امير» تشکيل داد که مهم‌ترين وظيفه اين سازمان به نسبت جديد، اطلاع‌گيري از فعاليتهاي روس و انگليس و پي بردن به مقاصد آنان در ايران بود.

 

پس از پايان نيمه اول سلطنت ناصري نظميه شکل قانوني مدرن‌تري به خود گرفت. ناصرالدين ‌شاه با ديدن فرنگ از نظم و امنيت آنجا الگوبرداري کرد و نظامنامه جديدي براي نظميه نوشت (1295). کنت ‌مونت فرت اتريشي نظميه را تأسيس کرد و افسران اتريشي متعددي به ايران آمدند. تشکيل اداره خُفيه‌نگاري هم در همين زمان پايه‌گذاري شد و اولين شکل رسمي سازمان امنيت شکل گرفت. اين اداره وظيفه‌اش کشف جرائم سياسي و جلوگيري از اعمال ترور و يا بمب‌گذاري بر جان شاه بود. پس از مشروطه مجددآَ نظميه دچار بازسازي شد و اين بار افسران سوئدي به رياست وستداهل به ايران آمدند و تا اوايل سلطنت رضاشاه در اينجا ماندند. برگدال مأمور اداره تأمينات يا همان اطلاعات نظميه بود.

 

[3820- 1ع]
نمايي از ساختمان اوليه نظميه طهران در ميدان توپخانه (سپه)
[688- 1ع]

محمد درگاهي رئيس نظميه به اتفاق فرج‌الله بهرامي و مرتضي يزدان‌پناه

[703- 124ط]
ساختمان مدرن شهرباني در انتهاي دوره سلطنت رضاشاه

 

 

 

 

 

 

 
[5913- 1ع]
تجمع مردم در کنار يک کلانتري در دوره رضاشاه
 

  

محمد درگاهي که افسري خشن و بي‌ پروا بود به عنوان اولين رئيس نظميه رضاشاه به جاي افسران سوئدي به اين کار گماشته شد. وي بدون چون و چرا اوامر مافوق را اجرا مي‌کرد و گاه هم بيش از حد نياز! (بحث قديمي آوردن شخص و سپس سر آن شخص الي‌ آخر) با دشمنيهايي که بين تيمورتاش و درگاهي بود پس از افتتاح زندان قصر به سال 1308 شمسي، تيمورتاش با ارائه اسناد ِ سوء استفاده درگاهي به رضاشاه عزل وي را تسريع کرد.

 

نفر بعدي محمدصادق کوپال يا سالارنظام بود که به مدت 13 ماه از سال 1308 تا آذر 1309 به رياست نظميه رسيد. پس از کوپال فضل‌الله زاهدي که بعدها عامل کودتاي 28 مرداد شد بر اين مسند مهم نشست که دولتش مستعجل بود و به علت بي‌کفايتي و فرار سيد فرهاد، ياغي معروف از مقام خود عزل و به جاي وي آيرم به رياست رسيد (دي ماه 1309).

 

آخرين رئيس نظميه رضاشاهي رکن‌الدين مختار بود که نامش مو بر تن مخالفان راست مي‌کرد. وي با خشونتي وصف‌ناشدني تا سقوط تهران به دست متفقين بر نظميه رياست کرد و سپس به جرم آزار و اذيت زندانيان دادگاهي شد.

 

کلاَ دوره امنيه رضاشاهي دوره‌اي مملو از فشار و آزار و اذيت مخالفين بود. حال چه تقصير داشتند و يا نداشتند. چه بسيار زندانيان بي گناهي که بدون اطلاعي از جرم خود سالها در زندانهاي تهران و ولايات در سياهچال بودند. برخي همانجا به علت بيماريهاي گوناگون و يا به صورت غير رسمي با انژکسيون پزشک‌ احمدي، شکنجه‌گر زندان قصر تهران به ديار باقي رفتند.

 

از آدمهاي معروف چون، تيمورتاش و مظفر فيروز و مدرس و ... در ميان اين کشته‌شدگان هست تا آدمهاي بي نام و نشان که ذکري از آنان در تاريخ نيست.

 

سند ارائه شده در اين شماره سندي است از دوره رياست کوپال بر امنيه. سندي که نمونه‌اي از نحوه گزارش‌نويسي اداره اطلاعات تشکيلات کل نظميه است درباره متهم نمودن مردم عادي بي نام و نشان و مردان با نام و نشان.

 

ظاهر سند نشان مي‌دهد که اغلب تحت نظر گرفته شدگان يا بازداشتيها به علت مسائل واهي و حتي يک نامه بي نام و نشان پستي پايشان به نظميه رسيده و آزار و اذيت ديده‌اند. فقط به خاطر يک جرم واهي خانواده‌اي در زندان بودند و برخي بلاتکليف و تحت نظر.

 

خواندن اين سند ما را به چگونگي ديدگاه کارشناسان اطلاعاتي آن زمان تا حدودي آشنا مي‌کند.

 

* * *

تشکيلات کل نظميه مملکتي

اداره اطلاعات

به تاريخ 8 دي ماه 1309

راپورت

صورت خلاصه جمع و خرج اعتبار مخفي آذر ماه را ذيلاَ براي استحضار خاطر مبارک معروض مي‌دارد:

اعتبار

اعتبار بودجه مخفي مرکز                                                14000 قران

از بابت اعتبار مخفي خوزستان به مرکز اختصاص داده شده    2000

 

جمع اعتبار آذر ماه                                                       16000  قران

 

مخارج

حقوق و فوق‌العاده مأمورين                                            13560 قران

مخارج متفرقه اداري                                                     1760

فوق‌العاده مأمورين اداره پليس که مواظب اشخاص هستند  1040 

اضافات ماههاي قبل                                                     2637

جمع مخارج                                                                18997

 

اضافه مخارج

اضافه مخارج که به علت بعضي قضايا از قبيل تبعيد اشخاص و مهاجرين و غيره پيش آمده    2997

چون براي جبران دويست‌و نودهفت تومان و هفت قران کسر محل بايد آخر هر ماه اين مبلغ را از اداره محاسبات به طور آوانس دريافت و به مامورين پرداخت نمايد و از طرفي سيصد و پنجاه تومان قبلاَ صرفه‌جويي داشته که نزد آقاي سرتيپ صادق خان کوپال امانت گذاشته و اين موقع دريافت شده مستدعي است اجازه فرمايند از وجه مزبور کسر فوق‌الذکر جبران و تصفيه حساب شود.

امضاء: [ناخوانا]

 

 

 

[68149 پ]

 

  * * *

راپورت
صورت اسامي اشخاصي که در طهران تحت نظر مامورين خفيه اطلاعات مي‌باشند ذيلاَ به عرض مي‌رساند:
کـُلتوخ چـُف: علت تعقيب مربوط به مقالات آقابيک‌اف که از مشاراليه صريحاً اسم برده است.
شيخ رضا ملکي وکيل عدليه: به جهت وصول يک کاغذ پست شهري بر عليه مشاراليه که مشغول پاره عمليات است.
مشهدي نصير زنجاني: به اتهام جاسوسي کمونيستي.
هايراطون سرحديان: کشيش کليسا، به جهت وصول کاغذ پست شهر که اشتغال به پاره عمليات کمونيستي دارد.
سيمونيان مديره جريده بربرخ ارمني، به جهت وصول کاغذ پست شهر که اشتغال به پاره عمليات کمونيستي دارد.
نرسس پزشکيان ارمني، به جهت وصول کاغذ پست شهر که اشتغال به پاره عمليات کمونيستي دارد.
رفائيل موسسيان ارمني، به جهت وصول کاغذ پست شهر که اشتغال به پاره عمليات کمونيستي دارد.
ابوالقاسم خان نوراسته: به اتهام اطلاع و اختفاء در فرار سالارظفر سنجابي.
مادام نلي: بنابه تقاضاي نظميه تبريز که واهاک مستخدم پست آنجا چون اسمش در مقالات اتابيک‌اف بوده فرار اختيار کرده و ضعيفه مزبوره با مشاراليه ارتباط داشته است.
عيال سردار مقتدر سنجابي برادر سالار ظفر سنجابي.
عيال سردار ظفر سنجابي و محمدخان پسرش و خواهرزنهاي سالار ظفر.
سردارمحتشم بختياري: بر حسب دستور رياست کل تشکيلات نظميه وقت که از طهران خارج نشود.
موسوي‌زاده: سابقاَ از عمال روسها بوده و چندين مرتبه تبعيد و توقيف شده است. اخيراَ اطلاع رسيده که مشاراليه مشغول تجمع و ملاقات اشخاص و عملياتي دارد.
مسيو حاجيان مدير مطبعه فاروس، به اتهام ارتباط با روسها.
عباس‌ ميرزا اسکندري: آقابيک‌اف به طور اشاره ذکري از مشاراليه نموده است.
پولي: متهم به اختفاء سالارظفر سنجابي.
دکتر نصرت‌الله خان مسنّن، از اشخاصي است که پيوسته در سياست دخالت داشته و اخيراَ طبق اطلاع با موسوي‌زاده فوق‌الذکر تشکيل جلساتي مي‌دهد.

سه نفر ديگر هم هستند که خاطر مبارک بندگان حضرت اجل مستحضرند.

امضاء: [ناخوانا]

 

 

 

[68150 پ]

  

* * *

راپورت

اشخاص ذيل از طرف اداره اطلاعات در توقيف مي‌باشند که علل آن را به طور اختصار تلواًَ به عرض مي‌رساند:

علي‌خان روشن

مرتضي‌خان ارفع

سردار مقتدر سنجابي

سردار ناصر سنجابي

حسن آقاپور آخر

 

چندي قبل اوراق شب‌نامه به عليه انتخابات و اوضاع منتشر گرديده در تعقيب قضيه برآمده تا اينکه علي‌خان روشن که به طرف کرمانشاه عزيمت نموده بود مظنون واقع، توسط مأمورين اطلاعات در قزوين دستگير مقداري از آن اوراق نزد مشاراليه يافت شده. در تحقيقات اظهار داشت شبي سالارظفر سنجابي به منزلش دعوت نمود. هنگامي که با مرتضي‌خان ارفع مي‌خواستيم از خانه‌اش خارج شويم اوراق مزبور را جهت انتشار داده من هم مقداري در شهر منتشر و بقيه‌اش هم موجود است. در اين جريان سالارظفر متواري گرديده به اين مناسبت سردار مقتدر و سردار ناصر اخوان او هم توقيف مي‌باشند.

 

حسن آقاپورآخر، هم منزل سالارظفر که سابقاَ يکي از عمال کمونيست بوده و اخيراَ تاجر بدون سرمايه و با امتعه روسها تجارت مي‌کند. فعلاَ مأمورين خفيه اطلاعات در تعقيب سالارظفر سنجابي مي‌باشند.

غلام‌رضا ولد شعبان

عطاء‌الله شوفر

علي شرقي

مير جعفر پيشه‌وري

 

طبق راپورت نظميه خوزستان (که با دوسيه عمل ارسال داشته‌اند) چندي قبل غلام‌رضاي فوق‌الذکر که يکي از کارکنان نفط جنوب و در آبادان مشغول خدمت بوده است به نظميه آنجا مراجعه کرده و راپورت مي‌دهد که در چندي قبل به سعايت يوسف و رحيم جهت تحصيل جاسوسي در مدارس روسيه که پيوسته دو نفر مزبور ما را تشويق مي‌کردند از طريق طهران به روسيه رفته عطاء‌الله شوفر تسهيلات عودت از مشهد را فراهم نموده سپس در تعقيب به طهران آمده. هنگامي که من و رفيقم را به منزلش مي‌برد خانه‌اي را نشان داده و توصيه نمود که شب به آنجا رفته دستور گيريم. ما هم به آن خانه رفته شرقي نامي ما را ملاقات و دستور داد که به خوزستان رفته اتحاد کارگري تشکيل و در پيشرفت مرام کمونيستي کوشيم که عطاء‌الله از نشان دادن خانه انکار، محرمانه تحقيق معلوم شد خانه متعلق به رضاخان معلم شوروي است. در مقام تعقيب شرقي برآمده علي فوق که جديداَ وارد طهران شده بود دستگير به غلام‌رضا نشان داده اظهار داشت آن شخص نيست. ولي در عين حال خود علي شرقي هم يک رشته سوابق در اين قسمت داشته و متهم به عمال کمونيستي بود. از اين جهت تحت استنطاق آورده در تفتيش اوراقش يک طغرا چک صدتوماني به اسم ميرجعفر پيشه‌وري معلم مدرسه شوروي به دست آمده که مي‌گويد از بابت طلب خود دريافت داشته. ميرجعفر حسب‌الامر احضار مدعي است که به علي شرقي قرض داده.

اختلاف اين اظهار شديداَ آنها را مظنون فعلاَ اوراق ميرجعفر تحت تفتيش است.

يوسف ولد حسين           

رحيم ولد محمدحسين           مسببين اعتصاب کارگران کمپاني نفط جنوب هستند.

 احمد ولد حاجي علوان: با حصول مدرک متهم به جاسوسي دولت عراق است.

فتح‌الدين خان فتحي: مصنف و موزع بيانيه بر عليه وزارت معارف.

احمدخان اسدزاده [ناخوانا]: برحسب امر وزارت دربار توقيف است.

نعمت‌‌الله ولد اسدالله: مشاراليه اهل سنندج، سابقاَ در بين‌النهرين بود و اخيراَ به ايران آمده در سنندج مورد سوء‌ظن قشون واقع پس از تشکيل دوسيه به طهران اعزام در اينجا هم تحقيقات شده مدرکي بر عليه او يافت نگرديده. دو دفعه به دفتر مخصوص شاهنشاهي راپورت عرض و هنوز تکليف مشاراليه معين نشده است.

حاجي سلبوخ

حبيب‌الله نوه حاجي سلبوخ

عباس ولد حاجي سلبوخ

 

متوقفين محمره و بنابه دستور دفتر مخصوص در توقيف. راجع به سه نفر فوق که در توقيفند و عبدالوهاب سلطان و شيخعلي ولد يوسف و شکرالله که در طهران تحت نظر مأمورين مي‌باشند چند مرتبه از دفتر مخصوص کسب تکليف شده تاکنون جوابي نرسيده مجدداَ حسب‌الامر امروز هم به دفتر مخصوص کتباَ مراجعه گرديده است.

امضاء: [ناخوانا]

 

 

[68151 پ]

 

[68152 پ]

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منبع:

1. حکيميون، اقبال. سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي ايران تا پايان دوره رضاشاه. تهران، موسسه مطالعات تاريخ معاصر  ايران، 1368. 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org