» دايره آگاهي اميرکبير
سميرا خوانساري
اميرکبير براي اينکه از روابط درباريان و روحانيون با بيگانگان مقيم کشور اطلاع پيدا کند و بتواند مأمورين وظيفهشناس و وطنپرست را از خائنان تشخيص دهد، اداره مخصوصي در تهران تأسيس کرد که کارکنان اين اداره به صورت کاملا مخفيانه بر تمام امور نظارت ميکردند از نفوذ بسياري در سراسر کشور برخوردار شده بودند.
روز 5 نوامبر 1849 کلنل شيل به ديدن صدراعظم رفت و از امام جمعه شفاعت کرد، صدراعظم هم براي او توضيح داد که شخصاً علاقهمند است تا روابط دوستانه خويش را با امام جمعه حفظ کند ولي رفتار ميرزا ابوالقاسم باعث ناراحتي و رنجيدگي خاطر او شد و به کلنل شيل گفت که اگر اين رويه بخواهد در مملکت ادامه پيدا کند يا در مقابل کار او وبقيه روحانيون که مثل او عمل ميکنند ميايستد و يا استعفا ميدهد و خانه نشيني را به صدر اعظميايران ترجيح خواهد داد. کلنل شيل که در آن ملاقات متوجه شد که امير حتي در منزل مسکوني او هم مأموران مخصوصي دارد فوراً به لرد پالمرستون وزير خارجه کشورش نامهاي نوشت و قضيه انفيهدان الماس نشان و جاسوسان صدراعظم را در سفارت روس براي او توضيح داد. و بعد از آن هم بسيار سعي کرد تا اسامي جاسوسان و خفيهنويسان تشکيلات اميرکبير را به دست آورد. وزيرمختار انگليس طي نامهاي که در روز يازدهم آگوست 1849 به نايبالسلطنه هندوستان نوشت، از آنها تقاضا کرد که براي شناسايي جاسوسان امير مبلغي در حدود سيصد ليره به او کمک کنند. البته لازم است بدانيد با وجود تمامي کمکهايي که نايبالسلطنه هندوستان و وزارت خارجه انگليس به کلنل شيل کردند او موفق نشد تا در سازمان صدراعظم ايران نفوذ کند و حتي يکسري سرنخهايي را هم خود به خود به دست مأموران امير دادند.
از اين رو در گزارشي که در 15 دسامبر 1849 به وزير خارجه کشورش فرستاده چنين مينويسد: «پولدوستي که در طبع ملي ايرانيان است در وجود امير بياثر است و او يکي از افراد انگشت شمار اين مملکت ميباشد که فقط و فقط سعادت و نيکبختي وطنش را در دل دارد... »
شبکه اطلاعاتي صدراعظم ايران در تمامي مهمانيها و بزمهاي خصوصي خارجيها هم فعال بود.البته اين تنها مختص به خارجيها نبود، بلکه اين شبکه اطلاعاتي در همه سازمانهاي کشور فعاليت ميکرد. ولي هوشمندي اميرکبير در سازماندهي اين شبکه بيشتر از همه تحير خارجيها را برانگيخته بود تا جايي که فکر کرده بودند صدراعظم ايران با اجنه در ارتباط است و در بين خودشان مدام حرف از نيروهاي ماوراءطبيعهاي ميزدند که امير را در اين فقره ياري ميکنند. البته تقصيري نداشتند چون هر چقدر محافظهکاري ميکردند و هر چقدر قرار ملاقاتهايشان را در محافل کاملاً خصوصي و زمانهاي کم رفت و آمد شبانه ميگذاشتند باز هم با سرزدن سپيده صبح متوجه ميشدند که ميرزا تقيخان کاملا از جزئيات ملاقاتشان با خبر است.
وزيرمختار انگليس که از وزرات خارجه کشورش و نايبالسلطنه هندوستان براي نفوذ در سازمان صدراعظم ايران کمک مالي گرفت نهتنها موفق نشد به خواسته خود برسد بلکه باعث شد تا مأموران مخفي امير از درون سفارتخانه انگلستان اطلاعات جديد و با ارزشي را هم به دست آورند.
مأموران مخفي ميرزا تقيخان در سفارت انگليس از ارتباط محرمانه کلنل شيل با الهيارخان آصفالدوله با خبر شدند و حتي رابط بين آن دو نفر را که ميرزا حسينقلي منشي محلي سفارت انگليس بود شناسايي کردند و نگذاشتند توطئهاي که کلنل شيل و آصفالدوله طرحش را به کمک هم ريخته بودند به اجرا برسد. و اين ماجرا باز هم باعث شد در نوامبر 1851 وزيرمختار انگلستان دوباره نامهاي شبيه آنچه که در 16 ژوئن 1846 به لرد پالمرستون نوشته بود و باز هم از وجود مأموران مخفي صدراعظم ايران که همه جوره دست و پاي او را در مملکتي به نام ايران بسته بودند شکايت کند.
مأموران صدراعظم ايران در سفارتخانه روسيه هم خيلي فعال بودند. اين موضوع باعث نگراني و وحشت کارمندان سفارت و شخص سفير روسيه شده بود. او بارها و بارها بعد از نظارت کامل و بازديد دقيق اطاقهاي سفارتخانه زير دستانش را در کنج دنجي جمع کرده بود و باز هم ميديد که امير از تمامي صحبتهايشان با خبر است و چندين و چند مرتبه امير در مورد حرفهايي که سفير روس در پشت درهاي بسته با کارکنان خودش زده بود از او سؤال کرد و خواست تا در مورد صحبتهايش به صدراعظم توضيح دهد.
|