» نامه تقيزاده به محمدعليشاه درباره آذربايجان
نيلوفر کسري
موقعي که تقيزاده با جمعي ديگر از ايرانيان در پاريس و لندن بر ضد محمدعليشاه فعاليت ميکردند قيام ستارخان در آذربايجان شروع شد. اين قيام در نهايت منجر به آن شد که عينالدوله به دستور محمدعلي شاه به آذربايجان آمده در جهت سرکوب قيام، شهر تبريز را محاصر کند. در آن هنگام عدهاي از مليّون مقيم خارج که عکسالعملهاي روسيه را دنبال ميکردند از وحشت تصرف آذربايجان توسط قشون روس در صدد برآمدند که شاه را بر وخامت اوضاع متوجه کنند و طوري رفتار کنند تا شاه نيز راه ملاطفت در پيش بگيرد. نامه زير يکي از نامههايي است که توسط مليّون نوشته شد تا براي محمدعلي شاه ارسال گردد.
متن نامه به شرح زير است:
جناب تقيزاده عرض ميکنند
هر مجاهدت و جوش و خروشي که در دو سال گذشته کرديم خدا، و خلق بيغرض خدا ميدانند که قصدي جز استحکام استقلال مملکت و بزرگي سلطنت آن اعليحضرت و سعادت و سرافرازي ملت ايران نداشتيم. اين هم از مسلميّات است که اگر اين احساسات و مقصود آن در ما رعايا به قدر سر مويي باشد در ذات مقدس اعليحضرت بزرگتر از کوهي است. زيرا که تمام فوايد و تفاخرات آن عايد وجود مقدس اعليحضرت وارث خانواده آن اعليحضرت است و براي رعايا جز زحمت خدمت و جانفشاني در راه آن مقصودات و افتخار به عظمت شاه تاجدار خود فايدتي ديگر متصور نه اگر خدمات و مجاهدت ما را مغرضين به لباسهاي ديگر جلوه دادند و مانع از پيشترفت مقصود شمردند آن موانع که به دلخواه مغرضين از ميان ما از وطن در به در و خدماتمان به هدر رفت پس (بار رفع موانع) در اين وقت که دشمنان از هر طرف به لباسي در تمهيد تخريب استقلال و تقسيم ايران مشغولاند نبايد اعليحضرت اجازت دهند که مفسدين ميان دولت و ملت هر روز يک مانعي پيش آورده از اصل منظور دولت و ملت هر دو دور بيفتند و وقتي ملتفت بشوند که کار به کام دشمنان شده و چيزي باقي نمانده که رنگ استبداد با مشروطه بگيرد.
شهنشاه را مهر و کين بايدا دو درياش در آستين بايدا
حال که منتهاي غضب و قدرت را فرمودند جا دارد که به مهر ملوکانه تشفّي قلوب شکسته آنها را فراهم آورند و به عطاياي ملوکانه آنها اميدوار فرمايند. ايستادگي آذربايجانيها ره سعايت ارباب غرض نشايد که در سده سلطنت به طورهاي ديگر جلوهگر شود. اگر آنها امروز در حفظ شرف و ناموس خود جان ميدهند، فردا هم همانطور در مقابل دشمنان تاج و تخت ايران سرفشاني خواهند کرد. چنانچه جانفشاني آنها در رکاب اجداد تاجدار اعليحضرت زيور تواريخ است و هميشه اجداد تاجدار اعليحضرت آذربايجان را پيراهن تن خود ميخواندند و از حدّت و غيرت آنها اغماض ميکردند که اگر در يک موردي مکروه است در هزار مورد مطلوب است.
امروز وجود اين اوضاع آذربايجان براي استقلال ايران سم محض است و بي شک مايه ازدياد و طمع دول همسايه در بلع ايران.
درياي مرحمت و مهر ملوکانه را امروز زيبنده است که جانفشانيهاي گذشته آذربايجان را به خاطر ملوکانه آورد تا درجهاي عرايض و ملتمسات آنها را مسموع و مقبول دارند و مرهمي بر دلهاي خسته و ريش آنها بپاشد. آنها هم يقين است همين که اقبال و مرحمتي از اعليحضرت ديدند با صفت شاهپرستي که دارند در تحصيل رضايت خاطر ملوکانه جد موفور خواهند کرد و ما هم از اينجا آنچه لازمه مصلحت است در اتحاد با دولت و اطاعت و اغماض نوشته و خواهيم نوشت.
مشروطيت ايران بر خلاف اقوال مغرضين هيچ عيبي نداشت جز آنکه اعليحضرت به اختيار مؤسّس و حامي آن نبودند. چون به هم خورد همان را دوباره به دست خود بدهيد که بناي خير اختياري شما و آثار رحمت و واسطه جلب دعوات براي آن اعليحضرت باشد.
اگر همه اقوال ما جسارت است يک کلمه آن را بگيريد و باقي را دور بيندازيد و آن اينست که به هر نحو است نگذاريد خاک ايران و قلمرو شما از دست برود و وطن ما که مهد پرورش سلاطين قاجار و با جاننثاري تا امروز حامي آن دودمان بودند به دست بيگانگان و کفار بيفتد.1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ايرج افشار، اوراق تازهياب مشروطيت (تهران، جاويدان، 1359)، ص 125- 127 .
|