ماهنامه شماره 106 - صفحه 6
 

» عمارت مسعوديه

 

جلال فرهمند

 

هيچ‌وقت يادم نمي‌رود به سال 1350 که تازه به تهران آمده بوديم (که داستان آن مفصل است) تنها جايي که داشتيم که در آن مآوا بگيريم ارثيه عمه جانمان بود در محله بازار تهران. عمارتي قديمي در کوچه کلانتري بازار آهنگرهاي تهران در محله سرپولک.

 
با چشم کودکي (اگر دقت کرده باشيد) در آن سن و سال همه چيز به نظر وسيع و بزرگ مي‌آيد. چنانکه در چشم من هم آن عمارت بسيار بزرگ و وسيع مي‌آمد. و البته بزرگ بود چنانکه خودم سالها بعد که آن ساختمان را مجدداَ ديدم حدود هزار متري داشت.
 
هر چند اين ساختمان قديمي و برخي از جايهاي آن غير مسکون بود ولي هنوز که هنوز است با اينکه چند ماهي بيشتر در آن ساکن نبوديم خاطرات آن زنده است. حياطي وسيع با درختان کهنسال کاج. حوض بزرگ و عميق که حدوداَ دو متر عمق داشت و سوراخ آبي در گوشه سمت راست آن که دائماَ آب از آن بيرون مي‌جهيد. و البته با همه اين احوال آب حوض دائما به سبزي مي‌زد. آب آن هم از جوي قنات مانند کوچه تأمين مي‌گرديد. آب‌انباري بزرگ در سمت چپ که پاشيري عميق و شيري بزرگ با دسته‌اي فرفوژه‌دار روي آن خودنمايي مي‌کرد. همه آب منزل از همين آب‌انبار تأمين مي‌شد. و البته آبي که کرمهاي زنده آن با چشم غير مسلح ديده مي‌شد.
 
دورتادور اين حياط وسيع در دو طبقه زيرزمين و اتاقهايي به چشم مي‌خورد که طارمي زيباي آن با ستونها زيباي يوناني مانند، ستونها و سرستونهاي ايراني شده خودنمايي مي‌کرد. ايواني جلو اين اتاقها يا به اصطلاح «غلام ‌گردشي» داشت که همه اتاقها را علاوه بر درهاي درون اتاقها به هم وصل مي‌کرد.
 
زيرزمينهاي وسيع که در عالم کودکي‌ مکان گردش اجنه و ازمابهتران بود. درب ورودي اين خانه در کوچه چهار طاقي زيبايي بود که به مدد دو ستون نگهداري مي‌شد به دري چوبي و قطور منتهي مي‌گرديد که دو کوبه زنانه و مردانه و گل ميخهاي زيبايي داشت. کلون چوبي و بزرگ آن اين در ضخيم را از پشت مي‌بست. پشت اين در هشتي اولين مکاني بود جهت تعيين مسير.
 
سمت راست به اتاقهاي بيروني ختم مي‌شد. در روبه‌رو به حياط بهشت‌آساي ساختمان مي‌رفت و در سمت چپ به هشتي ديگري که حوض کوچک و زيبا داشت که به غلام‌گردشيهاي اندروني مي‌پيوست.
 
اين توضيحات، توصيف يک خانه اعياني است در دوره قجري که ماهي چند از تجربه خردسالي من را در سال 1350 پر مي‌کند. اکثر طبقه اعيان از همين روش معماري و خانه‌سازي پيروي مي‌کردند. و در تهران قديم در هر کجاي تهران که زندگي مي‌کردند همين سبک و سياق در معماري طراحي مي‌شد.
 
دوره ناصري مزيتي که داشت اين بود که به علت طولاني بودن حکومت و ايجاد ثبات نسبي و امنيت، ثروتمندان و اشراف را واداشت که در درالخلافه ناصري خانه و کاشانه‌اي بنا کنند و بالطبع با توجه به ثروتشان مخارج زيادي را نيز متحمل شوند. گاه خانه يک شاهزاده و يا يک اشراف‌زاده در کنار خانه ساير مردمان فيل و فنجان را تداعي مي‌کرد که هيچ نسبتي با هم نداشتند، هر چند که ظاهر هر دو اين خانه‌ها از بيرون چندان مزيتي نسبت به هم نداشتند ولي اساس تفاوت در داخل خانه‌ها نمايان بود. خانه‌هاي زيادي در اين دوره بنا شد که حتي در روزگار خود هم معروف شدند. عمارت مشيرالدوله، عمارت سپهسالار، نظاميه، مسعوديه، اميريه و دهها عمارت و پارک ديگر که هر کدام ويژگي خاص و منحصر به فرد خود را داشتند. هر چند که شيوه معماري و مصالح ساختماني قاجاريه چندان محل توجه نيست ولي شيوه و سبک خاص اين دوره تلفيقي از معماري ايراني و فرنگي بود.
 
يکي از اين عمارتهاي معروف طهران، عمارت مسعوديه است. در شهريور سال 90 که جشن خانه سينما در تتمه اين بنا انجام شد بار ديگر نام اين ساختمان بر سر زبانها افتاد. هر چند که عکسهاي منتشر شده از اين جشن بر افراد و جوايز متمرکز بود و کمتر به آثار به جاي مانده از ساختمان مي‌پرداخت ولي فضاي قديمي و حياط بزرگ و حوض پهناور و پر از هنداونه و سيبش بسيار چشم‌نواز بود. اين بنا مربوط به پسر پر آوازه ناصرالدين‌شاه يعني ظل‌السلطان است (مسعودميرزا). و دليل نامگذاري هم به مسعوديه ملهم از نام کوچک وي است.
 
ظل‌السلطان هر چند که حدود نيمي از ايران را از خير سر پدر در تيول خود داشت و علاوه بر آن سپاهي مخصوص و منظم را هم بر آن افزوده بود ولي همواره در کنار قدرت و در دارالخلافه هم حضوري پر رنگ داشت. حداقل سالي سه ماه را در طهران به سر مي‌برد و براي نشان دادن ثروت و مکنتش ابنيه‌اي هم در تهران بنا کرده بود. مال‌اندوزي وي در ولايات انجام مي‌شد و به سوي طهران جاري مي‌شد و بر ابهت “سايه شاهي”مي‌افزود. وي در طهران چهار بناي بزرگ داشت چنانکه خودش در توصيف آنان مي‌نويسد: «خانه و پارک و عمارتي خارج از شهر موسوم به جلاليه و ييلاقي مخصوص مسمّي به سعدآباد و عمارتي [به ‌نام] مسعوديه و پارک مسعودآباد هر چهار بنا را در شهر طهران خودم به مرور خريدم و آباد کرد [م] و داير».
 
             شايد چند کرور خرج خريد اين زمين و بناي اين زمين و قنوات آن و عمارت آن شده است. در مدت سي سال به مرور تمام کردم و امروز ملک‌ طلق شخص من است. هر وقت خودم به طهران مي‌روم به آنجاها منزل مي‌کنم، هر وقت نيستم پسرم جلال‌الدوله در آنجاها منزل دارد. اين ابنيه چهارگانه من ابنيه نمره اول طهران نيست. خيلي از اين بناها بهتر و عالي‌تر در شهر طهران و بيرون دروازه و ييلاقات ساخته‌اند. عمارت من از شهر طهران [است] و پارک من در خود طهران و جلاليه در بيرون دروازه و سعدآباد در شميران نمره دوم است در عمارت و پارک و باغهاي بيرون دروازه و ييلاق.
 
عمارت مورد نظر ما عمارت مسعوديه در خيابان اکباتان فعلي و جنوب غرب ميدان قديمي و پر ماجراي بهارستان است. هر گاه از خيابان ملت گذرتان به ميدان بهارستان مي‌افتد به سمت راست خود که نظري بيفکنيد سر در قشنگ و مرتفعي مي‌بينيد که بقاياي عمارت مسعوديه را به شما مي‌نماياند. در کنار اين عمارت باغي معروف بود به نام نظاميه. اين منطقه در زمان ناصرالدين ‌شاه شمال تهران محسوب مي‌شد. با ساخت عمارت مسعوديه ظل‌السلطان باغ نظاميه را هم خريد و به آن ملحق کرد. کوچه نظاميه فعلي که منشعب از ميدان بهارستان است يادگار آن باغ با شکوه است!(1290ق)
 
اين بنا هم بنابر سبک معماري آن زمان مشتمل بر اندروني و بيروني بود. بخش بيروني آن شامل پنج بناي زيبا بود که کمابيش پابرجاست اما اندروني چيزي باقي نمانده باشد.
 
وي اين عمارت را با بهترين وسايل زندگي چه ايراني و چه فرنگي پر کرده بود به طوري که راه افراط در چيدمان اثاث‌البيت اين عمارت به خوبي در عکسهاي به جاي مانده قابل رؤيت است. خود وي در خاطراتش مي‌نويسد:
 
              به طهران وارد شديم، و رفتيم بي خبر وارد طهران و به خانه بسيار مزين پر مبل عالي خودمان مسعوديه که آن روز نمره اول خانه‌هاي طهران بود رو کرديم. يکي از اسبابهاي جلال و تنظيف اين عمارت اينکه، ‌ششهزار کوزه گـُل و ششصد چليک [ظرف آهني يا حلبي] نارنج و غيره داشت، حقيقتاَ اول نمره عمارت بود.... اين سفر عقدکنان و عروسي فرزند والامقام (جلال‌الدوله) واقع شد، نه در عروسي خودم و نه در عروسي برادرهايم و نه در عروسي خواهرهايم چنين عروسي باشکوه و با تفصيلي و با مخارجي در خانواده قاجار نشده بود.
 
              دو هفته تمام در عمارت مسعوديه چه بيروني و چه اندروني به رياست صاحبديوان که او نمره سليقه بود و با ناصرالملک که آن هم اول نمره سليقه بود برپا بود.

 

ميدان بهارستان سمت راست بالا. موقعيت ساختمان مسعوديه نسبت به ميدان در اين تصوير ماهواره‌اي کاملاً مشخص است. گرفته شده از Google map
عمارت مسعوديه. در سمت چپ عمارت خيابان ملت واقع شده و شمال آن خيابان اکباتان است. هنوز پنج عمارت در داخل مجموعه ديده مي‌شود. گرفته شده از  Google map
[234- 112ظ]
ظل‌السلطان و يکي از فرزندانش در کنار دو تن از پيشکاران

 

 

 

[1642ـ 1ع]
درب اصلي عمارت ظل‌السلطان، که هم اکنون در اصلي ورودي به حساب مي‌آيد ورودي بيروني
[3223ـ 1ع]

سر درب معروف و زيباي عمارت مسعوديه که اکنون بسته است و مشرف بر خيابان اکباتان است

 

[1637ـ 1ع]
عکس حياط مسعوديه، بناي جالبي شبيه دروازه با مناره‌هاي متعدد و زيبا که به احتمال زياد الان از بين رفته است

 

 

 

[4497/8- 1ع]
کالسکه جناب ظل‌السلطان
[5437- 1ع]
عمارتهاي متعدد و تودرتوي مسعوديه همراه با باغ کناريش که پر از چنارهاي تهراني است و کوچه‌اي سمت چپش. خانه‌هاي سمت کوچه نشان‌دهنده اختلاف طبقاتي اعيان و مردم کوچه و بازار است 
[5438- 1ع]
اندروني. ارسي‌ها و ستونهاي چوبي و پرده‌ها همه نشان از تجمل ظاهري دارد 

 

 

جالب اينجاست که شازده براي عظمت بخشيدن به عمارتش دست تطاول به آثار قديم هم برد و حتي نوشته‌اند که آيينه بسيار بزرگ جهان‌نماي چهل‌ستون اصفهان را که بر سقف ايوان بود و هر کس جلوي درب ساختمان پياده مي‌شد تمام قد خود را در سقف ايوان مي‌ديد کند و در مسعوديه نصب نمود!

 
به هر حال چنانکه دنيا به هيچکس وفا نکرد، اين بنا هم به ظل‌السلطان وفا نکرد. هنگامي که آفتاب اقبال شازده پس از مشروطه افول کرد وي ديگر سايه شاه نبود. ريخت و پاشهاي قديم هم امکان نداشت وي مي‌بايستي خود را از شر مخارج اضافه خلاص مي‌کرد. يکي از اين مخارج مسعوديه بود که با توجه به بزرگي بنا مخارج نگهداری هنگفتي داشت. عروسش همدم‌السلطنه که دختر مستوفي‌الممالک صدراعظم بود آن را به مبلغ پنجاه هزار تومان مي‌خرد.(1328ق)
 
عروس هم سالها بعد که تقريباَ اين بنا بي مصرف و در حال اضمحلال بود با مبلغ کمي حدود 39 هزار تومان به وزارت معارف فروخت. وزارت آموزش تا سال 1377 شمسي اين عمارت را در تصرف خود داشت شايد همين امر باب نجات اين بنا از تخريب بود. به هر حال ته مانده ساختمان در اين سال در فهرست آثار ملي ثبت و تحويل سازمان ميراث فرهنگي شد.
 
در خيابان اکباتان اين بناي داراي دو در است. دري که زير سر درب آن قرار دارد که به عمارت ”سردرب“ معروف است در يکي از بناهاي اصلي اين عمارت است و دري که فعلاَ باز است و به صورت نيم دايره از خيابان منشعب مي‌شود و اين درب اصلي فعلي است. همين در است که مستقيم به باغ و حياط عمارت مسعوديه منتهي مي‌شود.
 
عکسهاي چنداني از اين عمارت موجود نيست، مگر تعدادي عکس که در اين مجموعه عرضه مي‌شود. شايد اگر تعدادي عکس از خانه کوچه کلانتري بازار آهنگرها داشتيم مي‌توانستيم آن را به خوبي همين عمارت به بينندگان و خوانندگان معرفي کنيم نه اينکه تنها در خيال خود به بازسازي آن بپردازيم.

 

[1636- 1ع]
ساختماني ديگر از اندروني، حوض وسيع و درختها و گلدانهاي فراوان
[1635- 1ع]
و ساختماني ديگر
[5440- 1ع]
درون خانه با انبوهي از گلدانهاي تزئيني گران قيمت

 

 

 

[1631- 1ع]
ستونهاي زيبا و لوسترها و چهل چراغهاي اعلاي مجار
[1633- 1ع]
اطاق زرد از مجموعه اطاقهاي عمارت مسعوديه عکس مسعود ميرزا بالاي پيش بخاري جلوه مي‌کند
[5439- 1ع]
همان اطاق

 

 

 

 [5445- 1ع]
[5446- 1ع]
[1611/1- 1ع]

 

 

 

 

 

 

[1610- 1ع]
افراط در چيدمان لوسترها و جارها نمايان است
[1632- 1ع]
اطاقي ديگر، تالار آيينه 
[1634- 1ع]
همان اطاق

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
1. تهراني، اکبر . طهران قديم تا تهران جديد. تهران، بوستان، 1389 .
2. مسعود ميرزا ظل‌السلطان. خاطرات ظل‌السلطان. به اهتمام حسين خديوجم. تهران، اساطير، 1398 .
3. معتمدي، محسن. جغرافياي تاريخي تهران. تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1368 .

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org