ماهنامه شماره 105 - صفحه 5
 
 
» پس از شهريور 20
 
جلال فرهمند
farahmand@www.iichs.org
 
ارتش خوش رژه و خوش دک‌وپز رضاشاهي در مهاجمه سوم شهريور 1320 متفقين با کمترين مقاومت از هم گسيخت و فرو پاشيد! سربازان اجباري و بي‌انگيزه با لباسهاي مندرس سربازي و بدون اسلحه از پادگانها به شهرها فرار کردند و با مشقت به سوي مسقط ‌الرأسشان بازگشتند. بسياري از آنان که زاده شهرها و روستاهاي دورافتاده ايران بودند به علت بُعد مسير و پياده‌روي زياد از گرما و گرسنگي تلف شدند و چه بسيار خانواده‌ها که از عزيزانشان ديگر خبري به دست نياوردند.
 
از سوي ديگر فرماندهان عالي‌ رتبه و نالايق با تبديل خودروهاي ارتشي به ماشينهاي شخصي، وسايل خود و آنچه از ماترک پادگانها مانده بود بار کردند و فرار را بر قرار ترجيح دادند. پادگانهاي خالي شده حتي مورد غارت مردم و عشاير و مناطق ناآرام قرار گرفت. مکانهايي که به زور سر نيزه آرام شده بود مجدداَ با رفع سر نيزه عـَلـَم مخالفت با مرکز را بر افراشتند. ارتشي که رضاخان به آن افتخار مي‌کرد در اندک زماني پس از قبول آتش‌بس ششم شهريور از هم فرو پاشيده بود. حتي لشکرهاي دور از ميدان نبرد، يعني در تهران!
 
در روز هشتم شهريور کميسيوني از فرماندهان عالي ارتش شاهنشاهي تشکيل شد و براي جلوگيري از شورشهاي احتمالي پيشنهاد انگليسها را براي مرخص کردن سربازان دو لشکر تهران مورد تصويب قرار داد و احتمالاَ اين پيشنهاد که به اصرار سر ريدر بولارد وزيرمختار انگليس در تهران بود مورد تأييد وليعهد که به عنوان قائم‌مقام پدرش به عنوان فرمانده نيروهاي مسلح در شوراي عالي جنگ شرکت مي‌کرد قرار گرفت.
 
پس از تصويب اين تصميم پيکهاي موتور سوار به کليه پادگانهاي تهران اعزام و مرخص کردن نظاميان را ابلاغ کردند. پس از ترخيص سربازان وضعيت پادگانها به کلي به هم خورد. اغلب اثاث پادگانها به غارت رفت. اسبهاي گرانبهاي مجار به حال خود در لشکر سوار تهران رها شدند و سلاحها در محوطه سربازخانه ريخته شد. رضاشاه روز بعد امراي ارتش را احضار و عده‌اي از آنها از جمله سرلشکر هوايي احمد نخجوان وزير جنگ و سرتيپ رياضي معاون ارتش را شخصاَ مضروب و خلع درجه کرد اما کار از کار گذشته بود و ارتش تقريباَ منحل شده بود.
 
به‌طور کل دلايل شکست سريع ارتش ايران را در چند مورد خلاصه کرده‌اند:
 
1. فقدان ستاد عملياتي جهت هدايت نيروهاي مستقر در شمال، جنوب و غرب کشور.
2. کمبود تجهيزات، مهمات، تانک و توپ و خودروهاي زرهي.
3. قرار گرفتن کل آسمان ايران در اختيار متفقين بدون اينکه کوچکترين مقاومتي از سوي ايران شود.
4. ارتش از پشتيباني مردمي برخودار نبود.
 
به نظر مي‌رسد دليل شماره چهار، اصلي‌ترين دليل شکست ارتش باشد. چه ايرانيان تجهيزات بسيار پاييني نسبت به ارتشهاي متفقين داشتند و شکست تسليحاتي مسلّم بود، ولي آيا ملتي که بارها مقابل قواي بيگانه مقاومت کرده بودند نمي‌توانستند از خود جربزه‌اي نشان دهند؟! فقدان روحيه ملي در مردم به دليل ايجاد حکومت رعب و وحشت و مطلقه رضاخاني و اينکه مردم، کشور را از آن خود نمي‌دانستند مهم‌ترين دليل بود. چرا در کشورهاي اشغال شده اروپايي چريکهاي مقاومت مقابل ارتش نازي قد علم کردند ولي در ايران کوچکترين خبري ثبت نشده است؟ مگر اين متفقين براي ايرانيان فرقي هم مي‌کردند که چه کساني باشند؟ به هر حال اينان بيگانه بودند. استبداد توان ايراني را برده بود چه بسا ايرانيان از رفتن رضاشاه مسرور بودند و آن را نعمتي مي‌دانستند، هر چند که اين امر از سوي بيگانگان استعمارگر انجام شده باشد. صحنه تکراري اين امر در روز سرنگوني صدام در بغداد و برانداختن مجسمه وي را به ياد مي‌آورد.
 

 
 
 
 
[11603ـ 3ع] 
رژه ارتش رضاشاه مربوط به پياده نظام لشکر شرق
 
[2107- 1ع]
تعدادي از فارغ‌التحصيلان ارتش در دوره رضاشاه
     

با اينکه کشور در اشغال بود ولي سران رژيم و حکومت در پي آن بودند که به احوال و اوضاع داخلي سر و سامان بدهند. متفقين فقط به دنبال کار خود بودند و هر چند دخالتهاي زيادي در امور سياسي ايران داشتند ولي امور نظميه و امنيتي داخلي را به ايرانيان سپرده بودند. ارتش اندکي بعد شروع به بازسازي خود نمود. ته مانده سربازان و فرماندهان فراري به پادگانهاي باقيمانده و نيمه مخروبه عودت داده شدند. اوضاع بسيار بحراني بود. در ارتش همه امکانات نابود شده بود. سيستم تسليحاتي، تدارکاتي و ابنيه آسيب جدي ديده بودند. اندک تجهيزات باقيمانده هم نمي‌توانست کفايت کند. تنها راه چاره کمک خواستن از متفقين بود که خود بيش از هميشه به کمک احتياج داشتند. چند ماه اول پس از اشغال ايران شايد حادترين ايام ارتش ايران بود.
 
در ارتش دفتري به نام دفتر نظامي تشکيل شد که درست يک ماه پس از سوم شهريور وظيفه بازرسي از يگانهاي باقيمانده را برعهده داشت، يگانهايي که مضمحل و نامنظم بودند. اين سلسله گزارشها که مربوط به مهر و آبان 1320 است به خوبي وضعيت بي سر و سامان تدارکاتي و ستاد ارتش را نشان مي‌دهد ارتشي که از درون و برون آسيب‌پذير شده بود و کم‌ترين قدرت اجرايي را داشت.
 

[60-13- 146 ص] 
 

  

[55- 13- 146 ص] 
 

 [56- 13- 146 ص]

 [57- 13- 146 ص]

[58- 13- 146 ص] 

 

[59- 13- 146 ص] 
 

 

[53- 13- 146 ص] 

  

[54- 13- 146 ص] 

 

[50- 13- 146 ص] 

 

 [48- 13- 146 ص]
 
 [49- 13- 146 ص]
 
 [51- 13- 146 ص]
 
 [52- 13- 146 ص]
 
 [46- 13- 146 ص]
 
 
 [47- 13- 146 ص] 
 
 
 [45- 13- 146 ص] 
 
 [42- 13- 146 ص]
 
 [43- 13- 146 ص]
 
 [44- 13- 146 ص]
 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
منابع:
1. جلالي، هوشنگ. تاريخ نظامي ايران. تهران، بي‌نا، 1389 .
2. معتضد، خسرو. يکصد سال فراز و فرود نيروهاي انتظامي. تهران، ناجا، 1385. ج 2 .
 

ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org