براي دانشگاه چه روشي ميتوان به کار برد؟
الف. در مورد دسايس خارجي چون مسئله مربوط به سياست حکومت است و اجراي آن از طريق سازمانهاي سياسي خارجي و داخلي با تصويب و نظر صائب شاهنشاه بوده و هست شايسته نميدانم هيچگونه انديشه و نظري ابراز دارم.
ب. در مورد امنيت دانشگاه اقدامهايي که به فکر قاصر اين خدمتگزار ميرسد و به شرح زير عرضه ميدارد:
1. پذيرفتن دانشجو از دبيرستان با کارنامهاي دقيق و مرتّب محتوي نمرههاي خوب و ذکر سوابق اخلاقي رضايتبخش باشد و حصول اين منظور توجه وزارت علوم و آموزش عالي را به کار و انتظامات آموزش و پرورش دبستانها و دبيرستانها معطوف ميدارد که چه محصولي بايد به جامعۀ ايراني و به دانشگاههاي تحويل بدهند. چرا دبيرستان البرز و دبيرستانهاي هدف که به دقّت و سختگيري در قبول دانشآموز و در مواظبت به کار درس و اخلاق و حضور مرتب او شهرت دارند بيش از هر دبيرستان مورد اقبال و مراجعۀ عموم چه دانشآموز و چه اولياي دانشآموز است؟
2. کنکور براي دانشگاهها مطلق موقوف شود و هر دانشکده در رشتۀ خاص تعدادي را که ميخواهد با امتحان قوّهاي توسط گروه يا استاد آن رشته با ملاحظۀ سوابق دانشآموز بپذيرد و ورقهاي محتوي شرايط کافي بدهند ولي دانشجو امضا کند که هرگاه مخالف آن رفتار شود شوراي گروه مربوط آن دانشجو را اخراج کند و ديگر نپذيرد. رأي شوراي گروه نيز مخفي خواهد بود. شايد فعلاً ترک قاعدۀ کنکور بسيار مشکل به نظر آيد زيرا که پذيرفتن و امتحان هزارها دانشآموز داوطلب دانشگاه به صورت مذکور در فوق آسان نباشد ولي به هر حال پذيرش دانشآموز از راه کنکور موجب همين مشکلهاي بزرگ و ورود جمعي کثير به دانشگاهها خواهد شد که بسياري از آنان استعداد و صلاحيت علمي و اخلاقي ندارند. خوب است حدّاقل يک کلاس مقدماتي پيش از کنکور در دانشگاهها و مدارس عالي بگذارند که مکمل تحصيلات ناقص دبيرستان باشد و دانشآموز را براي کنکور آماده کند و شرط کنکور قبول شدن در آن کلاس مقدّماتي و ارائه تصديق آن کلاس باشد. از نوع چنين کلاسها قبلاً داشتهايم و دانشجويان آنها بهترين افراد دانشجو در دانشگاه بودهاند.
3. دانشجويان نياز به ارشاد و هدايت استاد راهنما دارند. موضوع تعيين استاد راهنما که تاکنون به خوبي عمل نشده است بايد جدّي گرفته شود. استادان شايسته که مورد قبول و احترام طبقۀ دانشجويند براي ارشاد و راهنمايي انتخاب شوند و دانشجوبان به ايشان مراجعه کنند.
4. پروندۀ هر دانشجو تنها نمايانگر نمرههاي او نباشد بلکه استاد هر درس واجب است علاوه بر نمرههاي امتحانات پيدرپي که به عمل ميآورد تعداد جلسات غيبت و وضع اخلاقي دانشجو را در پايان هر ترم بنويسد و در پرونده ضبط شود و خلاصۀ اين مراتب حتّي در برگ ليسانس او هم مذکور گردد يا حدّاقل کارنامهاي همراه ليسانس به او بدهند که وضع او را کاملاً توصيف کند و در مورد استخدام اعلام شود که کارنامۀ او را هم مورد توجه قرار دهند و اين تذکار در برگ ليسانس و ديپلم دانشآموختگان مشاهده شود.
5. در مقرّرات دانشگاه تجديدنظر شود؛ براي ترتيب کلاسها، حضور و غياب دانشجو، پذيرش او، تأکيد در امتحانات پيدرپي و مراقبت کافي در کار دانشجو مقرّرات تازه وضع گردد و اين مقرّرات انتخاب استادان را نيز شامل شود.
6. قواي انتظامي که مسؤول حفظ امنّيت دانشگاهها ميباشند و مأموران ديگر براي جلوگيري از نيات عناصر محرّک و فريبخورده که به نام دانشجو به دانشگاه راه يافتهاند حق دارند به داخل عمارت و سرسراها وارد شوند و در شناسايي عناصر مذکور مواظبت نمايند امّا حدود کار و حدود دانشجو را بشناسند، خوب و بد را مشخّص نمايند، اخطار کنند، ارشاد فرمايند و همه را به يک چوب نرانند تا اينکه حادثه ايجاد شود و بدبيني در جمع دانشجويان توليد نگردد و البته مستحضر باشند که بسا دانشجويان خارجي و داخلي واقعاً مطيع مقرّرات دانشگاهند و براي تحصيل محيط امن براي آنان کمال مطلوب است اگر اينان به گناه ديگران رانده شوند اثري بسيار نامطلوب خواهد داشت. به هر حال شناسايي عناصر مخرّب و تعقيب و اخراج آنان موجب حفظ امنّيت دانشگاه و مطلوب عموم مردم است.
7. استادان با شخصيت و خوشنام و مسلّط به کار تعليم و تربيت تا زماني که قدرت کار دارند و اثر وجودي ايشان در تدريس و تعليم مورد قبول است بازنشسته نشوند. اين قبيل استادان بيش از همه به نظام شاهنشاهي، به اصول ميهنخواهي و وظايفي که يک مربي نسبت به ملّت و ميهن وجود دارد ايمان دارند. اينان چهرههايي درخشان براي تابش دانشگاه، اعتقاد دانشجويان و حفظ اهميت و ايمني دانشگاهند. از شادروان پورداود به خاطر دارم که در روزهاي آخر حيات در روزنامهها مراتب فدويت خود را در راه بقاي ميهن اعلام داشت و نوشت که در اين حال حاضرم در صورت لزوم تفنگ به دست گرفته از ميهن خود دفاع نمايم.
اگر استادي نيز واقعاً مخالف و محرّک به دانشگاه راه يافته باشد درس عبرتي است که در انتخاب استاد دقت شود و کساني که سابقۀ رضايتبخش ندارند به اين مهم گماشته نشوند.
8. در تعيين رؤساي دانشکدهها و مدارس عالي به نظر هيئت امنا دانشگاه که قطعاً بزرگاني با سوابق مفصّل در کار تعليم و تربيتاند مراجعه کنند و آراء ايشان را در اين انتخابات مغتنم و محترم شمارند.
9. از سوي هيئت امنا به هر وسيله که شايستهتر به نظر ميرسد به هيئت علمي هر دانشکده يا مدارس عالي ابلاغ شود که وجاهت و محبوبيت استاد از نظر دستگاه دانشگاه مهمتر از محبوبيت چند روزۀ او در نظر دانشجويان نامرتب و بيکاره و بيسوادي است که ميخواهند درس نخوانده نمره بگيرند، استاد و مربّي دقيق و با شخصيت که در کار دانشجو دقت ميکند به امتحان مکرّر در يک ترم همّت مينمايد، به دانشجوي غايب و اهمال کار نمرۀ بيسوادي نميدهد بهتر از استاد وجيهالملّهاي است که چنين دقّت و مواظبتي ندارد و با ارفاقهاي بيمورد نمره نميدهد، به حضور و غياب دانشجو نظر دارد و ظاهراً دانشجويان نامنظّم و درس نخوانده را راضي نگه ميدارد.
10. با تکرار به هم زدن و مختل ساختن نظم دانشگاه در ادوار مختلف اين مسئله مسلّم شده است که پيش آمدن چنين اوضاع و سر و صدا و هياهوي دانشجويان هرگز ملاک خوبي يا بدي رؤساي دانشکده يا دانشگاه نيست و در هر حال ابتکار و کفايت و حسن تدبير و مديريت رؤساي دانشکدهها و دانشگاهها و مدارس عالي از جهات ديگر شايسته است مورد توجه امناي دانشگاه و مقامات برتر باشد و به وسيلۀ ايشان در پيشگاه شاهنشاه متجلّي شود زيرا که به طور کلي عللي که ناامني دانشگاه را پيش ميآورد، چنانکه گفتهايم، مطلقاً ربطي به شخص مسؤول دانشکده يا دانشگاه ندارد و سوابق درخشان جنابان دکتر نهاوندي و دکتر معتمدي خود شاهد اين مدعاست.
11. در مقرارت کمکهاي تحصيلي به عنوان وام و هر نام ديگر شايسته است تجديدنظر شود تا اينکه دانشجويان مستغني از چنين کمکها احساس نکنند چنين حقّي از دانشگاه يا از کشور طلبکارند و بهانۀ مزاحمتهايي فراهم آورند.
12. از سوي هيئت امناي دانشگاه تهران و وزارت علوم و آموزش عالي بزرگمرداني دانشمند و لايق به رياست دانشکدههاي ملّي و مدارس عالي منصوب شوند حتّي استادان اين نوع از مهدهاي دانش نيز با نظر صائب هيئت امناي دانشگاه تهران بايد انتخاب شوند زيرا که هرگاه هيئت علمي يک دانشکده يا مدرسۀ عالي ضيعف باشد و دانشجويان امنيت آنها را برهم بزنند به مراکز ديگر نيز تأثير خواهد کرد.
13. اتحاديۀ دانشجويان به شرطي مفيد و لازم است که از افراد طرفدار امنيت دانشگاه تشکيل شود و از هرگونه اقدام مخالفان جلوگيري کند در غير اين صورت ايجاد دردسر ميکند. مجلّات آنها هم غالباً متوجه انتقاد، حمله و اظهار عدم رضايت از هر دستگاه است. کمتر به ياد دارم که نمايندگان دانشجويان به هر صورت موفّق به اقدامي در مورد نظم و ايمني دانشگاه شده باشند.
14. دانشآموزان و يا دانشجوياني که به هر عنوان به خارج از کشور ميروند بايد اولياي آنان ضمانت کنند و تعهد کافي بسپارند که با حسن اخلاق درس بخوانند و دست به اقدامي مخالف شؤون وطن خود نزنند در غير اين صورت اولياي ايشان مسئول بازگشت آنان خواهند بود.
15. ابراز محبت و تشويق، ارشاد و راهنمايي سازمانهاي مسئول و استادان با شخصيت و مجرّب نظير جنابان دکتر شيباني، همايي، دکتر بياني، سناتور صديق، امام جمعه تهران، دکتر نهاوندي، دکتر مستشفي، دکتر آرمين، دکتر ذبيحالله صفا، دکتر خانلري، دکتر فرهوشي و اشخاص عالي مقام کشور نظير جناب آموزگار نخستوزير، جناب معينيان رئيس دفتر مخصوص شاهنشاه و از اين قبيل که وجودشان نادر است در دانشجويان تأثير خواهد داشت اما از راه تلويزيون و راديو و در اجتماعات کوچک و بسيار صميمانه که ضمناً پذيرايي مختصري نيز با آن همراه باشد رؤساي دانشکدهها نيز شايسته است به همين طريق دانشجويان را بپذيرند و آنان را ارشاد نمايند.
16. از راديو و تلويزيون و مطبوعات و منابر وعظ ميتوان با سخناني صميمانه، بيريا، مستدل خطاب به دانشجويان و اولياي ايشان حقايق را بيان کرد و جامعۀ دانشجويي را رهبري کرد و به واقعيات مؤمن نمود؛ مثلاً واعظي که به خوشنامي و بيان حقيقت معروف باشد بسيار بجاست مسئله اسلام و کمونيسم و مارکسيست اسلامي را طرح کند و در تضادّ اين دو با هم داد سخن بدهد. البته سخن چنان واعظي تأثير خواهد داشت. مطبوعات خصوصاً مجلات جوانان و راديو و تلويزيون هم در اين باب ميتوانند داد سخن بدهند، در حالي که اينک کوچکترين اشارهاي در اين موارد از اين دستگاهها مشهود نيست مثلاً وسائل ارتباط جمعي بايد بحث کنند و توضيح دهند که با چادر به دانشگاه آمدن و در خارج عريان جلوه کردن چه معني دارد و اين دهن کجيها و شيطنتها از کجا سرچشمه ميگيرد.
17. نميدانم تظاهرات چپگرايان و تودهايها مخصوص به نام نوپرداز و پرت و پلاگوياني به نام شيفتگان موجنو که با تعدادي کثير به نام شب شعر و شعرخواني جمع ميشوند و از استعمار جانبداري و تبليغ مينمايند توجه مقامات کشوري را به نيات ايشان معطوف داشته است يا خير. از اين جماعت تاکنون حرفي از ميهنپرستي و شاهدوستي و طرفداري از رژيم شاهنشاهي شنيده نشده است اما گفتههاي مخصوص ايشان تأثيري عجيب در جوانان، به ويژه دانشجويان، داشته و دارد. اينان مباني فرهنگ ايران را ميخواهند سست نمايند.
18. نظرخواهيها و مشورتها در هر مورد به وسيلۀ کنگره و سمينار نتايج قاطعي ندارد؛ عدّهاي انديشمند و صاحبنظر، 4 الي 6 تن در بسيار موارد، کافي است اما کنگرهها که نمايندۀ احساسات مردم و ملت ايرانند در مورد خود و در جاي مناسب خود ضرورت دارند.
19. در تکريم مقام استاد سخنهاي بسيار و مکرّر گفتهاند. بنده نميخواهم اين موضوع را با آنگونه انديشهها تکرار کنم بلکه به اين جنبه نظري مؤکّد دارم که هيئتهاي علمي دانشگاهها از جهت فضيلت فرهنگي و معنويت پاسداراني قوي براي حفظ و اعتلاي فرهنگ و مدنيت و خلاصه حفظ نظام شاهنشاهي و وجود و هويت ميهناند و تقويت اين نيروي انساني براي ابراز قدرت و مقاومت در برابر هر نيت سوء و راهنمايي جوانان اعمّ از فريبخورده و مؤمن اهميتي خاص دارد بايد اين طبقه را از جهت مسکن و حقوق و افزودن حقالتحقيق و احترامات ديگر تأييد کرد، مثلاً در دعوتهاي رسمي کشور در جشنها و جشنوارهها که پيوسته از مقامات اداري دعوت ميشود استادان را هم به حساب بياورند. چنانکه استحضار داريد در اين موارد يک رئيس اداره و خانوادهاش يک مديرکل و يک معاون وزارت و ديگر مقامات اداري با احترامات بسيار دعوت ميشوند ولي استاد و معلم محلّي از اِعراب ندارند و عنوان دکتر هم که حق هر کسي است که در رشتۀ خاص به اين مقام رسيده به جز پزشکان در مراسلات و موارد رسمي از اين مردم دانشي سلب شده است. آيا الغاء اين دستور براي استادان تشويقي بسزا نخواهد بود؟
20. به نظر اين بنده شايسته است يک هئيت 5 نفري واجد صلاحيت و جامع براي تقويت اين گروه، يعني طبقه فاضلۀ کشور که به حق استاد و مربي و معلم مردم ايران به ويژه نسل جوان و اميد آيندۀ کشورند، تفکر کنند و پيشنهاد لازم و مقتضي تهيه نمايند خصوصاً با اين انديشه که اکنون رياست فائقه دانشگاه تهران علياحضرت شهبانوي دانشمند و محبوب ايران به اين مسئله عنايت مخصوص دارند.
21. اگر احساس شد که نظريات و عرايض اين فرد ناچيز قابل تأمّل و يا ارج مختصري است ممکن است با معدودي از صاحبنظران همچون جناب دکتر مفيدي، جناب دکتر شيباني، جناب دکتر مستشفي، جناب سناتور صديق اعلم در ميان نهاده شود شايد با جرح و تعديل برخي مواد آن قابل اجرا تشخيص داده شود.
22. عدم رضايت دانشجو با افزودن پول و مزاياي مادّي، با نمرۀ بي استحقاق دادن و درس نخوانده را امتحان کردن چاره نميشود؛ چنانکه قبلاً نيز معروض افتاد، ارشاد، محبت، ذکر حقايق و واقعيات براي او در دانشگاه و از کليه وسائل ارتباط جمعي تأثير بهتر و بيشتر دارد. پس از اين مراحل طبق مقررات دانشگاه بايد با او رفتار کرد و اگر مشمول ملامت، توبيخ، تنبيه، اخراج موقت يا دائم و محروميت از يک يا چند امتحان ميشود اينها به وسيلۀ شوراي گروه يا شوراي دانشگاه به عمل آيد و شخص استاد يا رئيس گروه و رئيس دانشکده در برابر دانشجو مسئول شمرده نشود.