ماهنامه شماره 89 - صفحه 4
 

 » بافته‌هاي رنج*

جلال فرهمند

 

روح ايراني در سه چيز نهفته است: شعر، کاشي و قالي. البته اين سه تفکيک‌ناپذيرند، چه هنر قابل تفکيک نيست. درک اولي با دو تاي ديگر يک اختلاف دارد. درک اولي براي جهانيان سخت و مشکل است به لحاظ زباني ولي دو تاي ديگر بصري است و چشمها طالب زيبايي.

 

باز بين اين دو تاي آخري هم اندک اختلافي است. کاشي آسماني است و قالي زميني. کاشي را بايد از پايين به بالا ديد و اين سخت است. کمتر قابل لمس است. ولي قالي را بايد از بالا به پايين ديد. با پوست حس مي‌شود و تاروپود آن قابل تشخيص است و مهم‌تر از آن قابليت جابه جايي دارد. براي همين است که هنر ايراني در جهان با قالي شناسايي مي‌شود. چون اين هنر تلفيقي از شعر و رنگ و نقشه کاشي است:

 

از آمدن و رفتن ما سودي کو؟

وز تار وجود آدمي پودي کو؟

     در چنبر چرخ جان چندين پاکان       

مي‌سوزد و خاک مي‌شود دودي کو؟

 

عموميت حضور قالي تا آنجاست که هم در کاخ و هم در کوخ ديده مي‌شود. حال ممکن است اين اختلاف در جنس آن باشد ولي نقش و نگار آن مشترک است. هر چند گل قالي کاخ کجا و گل قالي کوخ کجا؟

 

اين هنر ايراني پاي از ايران بيرون برده و در خانه بسياري از مردمان کره خاکي مأوا گرفته است. شايد اين موجب شده که يادگار ايراني در همه جا گسترش يابد و طوري که حتي بافنده ترک و افغان و هندي نيز بافته‌هاي خود را به نام ايراني به يادگار بفرستند.

 

البته بايد گفت که اين هنر فقط مختص سرزمين ايران نبود. اين هنر بين اقوام مهاجر و کوچ رو پديدار گشت. همنشيني و وابستگي با دامها که پشم آنها عمده مصرف قاليبافي است طبيعي مي‌نمود که اين هنر بين اين افراد پاي گيرد. قدمت آن را به پيش از تاريخ رسانده‌اند. نقشه هنرمندان ايراني به بافت آن جان داد و اينچنين بود که اين هنر با نام ايراني پيوند خورد. معروف‌ترين قالي‌اي که نامش در تاريخ ثبت شده قالي بهارستان است که در کاخ تيسفون پايتخت ساسانيان مفروش بود. قالي آنچنان بزرگ بود که صدها نفر از مهاجمان تکه‌هايي از آن به يادگار گرفتند!

 

همين داستان حکايت از پيشرفت صنعت قاليبافي در ايران دارد. ولي گاه اين صنعت در طول زمان به علتهاي مختلف دچار نوسان مي‌شد. هجوم اقوام بيگانه و ناامني از عمده‌ترين دلايل افول آن بود. و بالعکس ثبات و امنيت موجب پيشرفت و افزوني آن مي‌شد. دورۀ صفويه که امنيت به منتهاي درجه بود قاليبافي به اوج هنر و زيبايي خود رسید. جالب این بود که این صنعت در اين زمان از عشاير و کوچ‌روها به شهرنشينان و روستاييان نفوذ يافت و به صنعتي شهري و يکجانشين تبديل شد که طراحان ماهر شهري بر کيفيت آن مي‌افزودند. بسياري از ده‌نشينان که کاري بجز کشاورزي نداشتند با تمام شدن کشت و کار به اين امر روي مي‌آوردند که منبع درآمدي بود و هم سرگرمي‌اي بود براي شبهاي طولاني زمستاني. و حتي در ايام قحطي و بي‌آبي بيشتر وقت روستاييان به اين امر سپري مي‌شد و به زباني ديگر خشکسالي که از بزرگترين آفات و بليات اين کشور است به صنعت قاليبافي رونق مي‌بخشيد!

 

[3226- 3ع]
[3313-3ع]
[3311-3ع]

 

 

 

[3312-3ع]
[3309-3ع]
[3306- 3ع] 
     

  متأسفانه در پشت زيباييهاي قالي دنياي ديگري نهفته است که صاحبان قالي تمايل چنداني به ديدن آن ندارند. چه با ديدن آن لذت استفاده از قالي در نظرشان تيره و تار مي‌شود. اين پشت پرده هنر قاليبافي زندگي تأسف‌آور و بسيار مشقت‌بار بافندگان آن است. بافندگاني که دسترنج آنان را با تعريفهاي خود ارج مي‌نهيم.

 

وقتي به ساير هنرها مي‌نگريم مثلاً هنرمندان موسيقي يا ساير هنرمندان زندگيشان در حد متوسط و قابل قبولي است، هر چند نه آنچنان راضي‌کننده ولي آبرومند، ولي در قاليبافي که صنعت اول کشور است دنياي ديگري نهفته است. با توجه به اينکه قشر مهمي از اين صنعتگران در روستاها به سر مي‌برند همان زندگي استثماري و خان‌خاني بر معيشتشان حکمفرما بود.

 

آنان چونان بردگان عصر حجر مورد سوء استفاده قرار مي‌گرفتند. قاليبافان روي دارهاي غير بهداشتي که داراي نيمکت غير مناسب بود ساعتها، روزها و بلکه سالها چمباتمه زدند و شيره‌جان خود را تدريجاً از طريق قوۀ چشم، دست و بدن در ميان گلهاي قالي جا مي‌گذاردند.

 

اين امر با توجه به صادرات زياد قالي از دورۀ قاجاريه به بعد و سپس پهلوي شدت گرفت. هدف فقط پايين آوردن هزينه‌ها بود. حالا اگر از قيمت نخ و پشم و ساير وسايل و مواد اوليه نمي‌توانستند کم کنند از نيروي انساني کم مي‌شد. کارگاههاي ويرانه و کم‌نور و غير بهداشتي. آدمها از هر گروهي از وقتي که بچه‌اي راه مي‌افتاد تا پيرمرد و پيرزني در حال مرگ در اين کار استفاده مي‌شد. بدون آنکه حتي هزينه‌هاي خورد و خوراک روزانه‌شان را، يعني حداقل چيزي که لازم داشتند تأمين کنند. گزارشهاي رسمي سالهاي ابتدايي پهلوي تا اواخر دهه چهل تفاوت چنداني با هم ندارند. انگار زمان براي اين بي‌پناهان ايستاده بود.

 

گزارش سال 1308 ايالت کرمان به دربار پهلوي:

              ... يک همچو آب و خاک به اين استعداد و پرنعمت، اهالي به درجه‌اي فقير و پريشان شده‌اند که بيشتر اهالي نان جو و ذرت و ارزن براي آنها يک مائده مهم محسوب است و به واسطۀ عدم امنيت سابق و نداشتن طبيب و دوا و حفظ ‌الصحه نژاد کرمان رو به انحطاط و انقراض گذارد. به ‌طوري که بيشتر آبادي‌ها محو و نابود و از ميان رفته، قنوات خراب، اراضي لم‌يزرع، عمارات ويران، ايلات به کلي از ميان رفته، يک مختصري که باقي مانده‌ مثل اول خلقت زندگي مي‌کنند... مخصوصاً مسئله قاليبافي که تلفات اين صنعت از ساير امور حتي خيلي زيادتر و مضرتر از هر بلايي براي جامعه اين ايالت است اگر چه امروزه با وضع پريشاني و فقر عمومي کرمان و نبودن کار و خشکسالي چند ساله در صورت ظاهر اين صنعت براي زندگاني آن اهالي مفيد است و به واسطۀ اجرت روزانه که مي‌گيرند موقتاً امرار معاش مي‌کنند ليکن به باطن امر اگر دقت عميقانه شود ضرر قالي با اين وضع تاسف‌بار و عدم حفظ ‌الصحه در کارخانه‌ها يک قسمت عمده تلفات مردم از اين صنعت است... يک نظم استواري براي کار قالي مقرر فرمايند که به اين سهولت رعاياي مملکت تلف نشوند.

 

گزارش سال 1335 وزارت کار از صنعت قاليبافي.

              ... وضعيت کارگران کارگاههاي قاليبافي به هيچ وجه خوب نبوده و تعداد زيادي بچه به سنين مختلف در اين کارگاهها روزانه ده تا دوازده ساعت با اجرت ناچيز  کار مي‌کنند. در نتيجه عدم رعايت بهداشت اکثر کارگران از کوچک و بزرگ مبتلا به امراض مختلفند از قبيل تراخم، سل، پادرد، استخوان درد، کج‌ شدن ستون فقرات و ساير امراض مي‌باشند... عده‌اي از صاحبان کارگاههاي قاليبافي براي اينکه دستمزد کمتري به کارگران بدهند دستگاههاي قاليبافي خود را در دهات و بخشهاي دور دست به کار انداخته‌اند اين است که در اين کارگاهها هيچ نوع مقرراتي موجود نبوده و دستمزد کارگران روي اصل عرضه و تقاضا تعيين و پرداخت مي‌شود.

     

 

[3299- 3ع]
[3298- 3ع]
[3296- 3ع]
 

 

 

 [3297- 3ع]

[3294- 3ع]
[3295 -3ع]

 

 

 

 [3289-3ع]

[3287-3ع] 
[3281 -3ع] 

 

 

 

گزارشي از امنيت يک کارگاه در اوايل دهه چهل :

              [محل کارگاه در داخل يک اصطبل ] ساختمان قديمي اصطبل، رطوبت زياد فقدان نور کافي، گرم نشدن محل کار در موقع زمستان بسيار سرد محل و هواي ناسالم، آب آشاميدني کارگران از چاه داخل کارگاه بيرون مي‌آيد که فوق‌العاده متعفن و قابل شرب نيست. علاوه بر کارگران خردسال 5و6و7 ساله و بالاتر که رسماً از اول آفتاب صبح تا غروب مشغول کارهستند، اطفال 6 ماهه و يک ساله و دوساله و 3 سالۀ ديگر نيز در کارگاه ديده مي‌شوند که اکثراً صورت و چشمان آنها مريض و داراي جراحاتي بود... اطفال شيرخوار کارگران در بين پشمهاي ضايعات قيچي شده دست و پا مي‌زدند.

 

گزارشهاي سالهاي ابتدا و انتهاي دهه چهل هم، بسيار دردناک و حاکي از همين وضع است. گزارشهايي که دل هر انساني را به درد مي‌آورد.

 

در اين شماره از بهارستان عکسهاي دردناکي از وضعيت قاليبافان منطقه کرمان حدوداً ابتداي دهه چهل به نمايش در آمده است. عکسهايي رنج‌آور که ياد دوره برده‌داري را زنده مي‌کند. پشتهاي خميده، پاهاي کج و معوج و فلج، زنان بيمار، جوانان پيرنما و کودکان.

 

شايد از گرفتن اين عکسها بيش از 45 سال نگذشته باشد. چه قاليهايي در اين خراب آبادها بافته شده و به زير پاي ما افکنده‌اند. شايد از اين کودکان چند ساله در اين عکسها تعدادي زنده مانده باشند و در قالب پيرمرد و پيرزنهايي ناتوان با همان نگاه سرد و بي‌روح بر پاي ما مي‌نگرند که چگونه بر بافته‌هاي رنج آنان قدم مي‌زنيم.

 

 

 
[3280-3ع]
 [3271-3ع]
[3268-3ع]
     

 

 

 

[3251/1- 3ع]
[3249 ـ3ع]
[3244 -3ع]

 

 

 

[3243 -3ع]
[3235 -3ع]
[3228 -3ع]

 

 

 

__________________________

 

* برگرفته از نام کتابي از علی‌محمد افغاني درباره قاليبافان کاشان.

 

منابع:

 آذرپاد، حسن؛ حشمتي ‌رضوي، فضل‌الله. فرشنامۀ ايران. تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1373.

 به‌آذين، م. ا. قالي ايران. تهران، ابن‌ سينا، 1344.

 اسنادي از صنعت فرش ايران. تهران، رياست جمهوري، 1381 .

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org