ماهنامه شماره 85 - صفحه 5
 

» سيد ضياء در غزه

 

جلال فرهمند

  

 

سيد ضياء اصليتي يزدي دارد. متولد شيراز است. بزرگ شده تبريز و مقيم تهران و سالهايي چند در فلسطين و غزه عمر خود را سپري کرد و آخر عمر در تهران درگذشت.

 

مدتي روزنامه‌نگار بود. بعد سياستمدار شد. بعد کودتا‌چي شد، سپس نخست‌وزير و بعد تبعيد شد. کشاورز ماهري بود و مجدداً سالهاي پس از جنگ جهاني نماينده مجلس شوراي‌ملي شد. غوغايي در عالم سياست ايران به راه انداخت که سالها سياسيون و مردم را مشغول خود نمود. اين چند خط خلاصه زندگي يک نفر است که گفتنش آسان ولي تحليلش سخت است. واقعاً سخت.

 

وي کسي است که در اوج ناشناسي معروف شد. شايد قبل از کودتاي سوم حوت 1299 افراد زيادي نام سيد ضياء را نشنيده بودند. روزنامه‌هاي کم تيراژ نداي اسلام در شيراز، شرق و رعد و برق در تهران کل کارنامه سياسي و مطبوعاتي او پيش از کودتاست البته با سرو صداي زيادي که شاخصه هر آدم ناشناسي است. اسامي روزنامه‌هايش هم گوياي سر و صداي زياد است! گفته مي‌شد که در طي امضاي قرارداد 1919 بين وثوق‌الدوله و انگليس نقشي داشته است که نمي‌دانيم چيست ولي همين قدر مي‌دانيم که بين تهران و پس‌قلعه و دربند رفت و آمد زيادي کرده است. ولي اين شخص گمنام چندان نزد انگليسها اعتبار يافت که با جلب نظر آنان در رأس قواي رضاخان شصت‌تير يکشبه مشهور شد.

   

 

[13200-3ع]

کارگران بومي مزرعه سيد ضياء

[13236-3ع]

منظره‌اي از مزرعه غزه قبل از آبادي

[13198-3ع]

اولين صفحه مجموعه

عکسهاي ارسالي براي

سيد ضياء‌الدين طباطبايي

تقديمي از عبدال بدريه از   غزهفلسطين

 (شهريور 1322 شمسي)

     

[13217-3ع]

سيد ضياء در مزرعه‌اش

[13216ـ3ع]

مزرعه موز

[13214-3ع]

کارگري پير در مزرعه

شخص کم مايه‌اي که با هر چه پر مايه و مشهور بود مخالفت کرد. فرداي کودتا همه سرشناسان را گرفت و سرشناس شد. سابقه حکومتگران را به شائبه دزدي و غارتگري آلوده کرد.

 

با اين کار همۀ سياسيون سابق را که به خون هم تشنه بودند متحد کرد. دوروبرش کسي نماند. حتي رضاخان سردار سپه. هر چند افکاري آزاديخواهانه و مردمي در سر داشت و شعارهاي زيبا مي‌داد ولي تو خالي بودن اين اعمال به زودي آشکار شد. شريکش در کودتا به فرمان شاه وي را تا لب مرز همراهي کرد. تبعيدي که بيش از بيست سال دوام داشت. قسمت سيد ضياء آن بود که حکومت شريکش را در ايران درک نکند. وي در بين‌النهرين نماند. هر چند در اين روزگار عراق در اختيار انگليسيها بود. چنانکه در منابع مشهور است وي در اين دوره فعاليت خاصي نداشته است. بيشتر به کار تجارت مي‌پرداخت از فرش فروشي گرفته که مي‌گويند بر دوش مي‌گرفت و در سوئيس و آلمان مغازه به مغازه مي‌فروخت تا دلالي اتومبيلهاي اروپايي و ارسال آن به ايران. گذرنامه سياسي خود را تا سالي که به ايران بازگشت (1322) حفظ کرد و تقريباً حکومتگران وي را تحمل مي‌کردند.

 

از سال 1310 زندگي جديدي براي وي رقم خورد. وي پاي به فلسطين گذاشت. فلسطيني که در اين سالها يعني 1931 درگير مسائل حاد داخلي بود. مسائلي چون مهاجرت يهوديان جهان به اين سرزمين و درگيريهاي قومي و ديني بين فلسطينيان و صهيونيستها بر سرِ زمين. اندک ‌اندک زمزمۀ ايجاد اسرائيل به گوشها مي‌رسيد هر چند تا تشکيل رسمي آن 17 سال مانده بود ولي صهيونيستها قدرتمندانه در بي ‌توجهي اعراب و جهان اسلام با کمک فوري انگليس اهداف خود را پياده مي‌کردند.

 

آمدن وي به فلسطين در پي تشکيل کنگرۀ فلسطين به رياست حاج‌امين الحسيني مفتي اعظم آنجا بود. وي که از حضور بيش ‌از پيش صهيونيستها احساس خطر کرده بود در پي ايجاد وحدتي اسلامي در کنگرۀ اسلامي قدس بود. کنگره‌اي که مي‌توانست کشورهاي اسلامي را در کمک به فلسطين ياري دهد. هر چند که چندان به نظر نمي‌آمد حکومتهاي لائيکي چون ترکيه آتاتورک و ايران رضاشاهي يا وابستگاني چون رژيم عراق و حجاز کمکي بنمايند و چشم اميدي از آنان داشت. چنانکه اين کشورها حتي رسماً در اين کنگره شرکت نکردند و پولي هم کمک نکردند. هيئتهاي غيررسمي و مستقل در آن شرکت کردند که البته بيشتر علمي و ديني بودند.

 

با کمال تعجب سيد ضياء هم به اين کنگره دعوت شد. کسي که حداقل براي ما چهره‌اي انگليسي شناخته مي‌شود. به هر حال وي شرکت کرد و حتي به عنوان نايب رئيس و رئيس دبيرخانه کنگره منصوب شد! فعاليت وي پس از پايان کنگره هم ادامه يافت و دبيرخانۀ دائمي آن شد. فعاليت اساسي وي سپس دانشگاهي اسلامي در قدس بود. ظاهراً وظايفش در دبيرخانه اين کنگره موجب شد سيد ضياء سالهايي در فلسطين باقي بماند. وي حتي علقه‌اي هم براي خود تهيه ديد. در بيت ‌حانون غزه قطعه زمين بايري خريد و به آباد کردن آن پرداخت.

 

البته در اين زمان کل مناطق فلسطين در اختيار يهوديان و صهيونيستها نبود و عملاً هنوز بسياري از زمينها در اختيار اعراب بود. سيد ضياء با پولي که از فروش املاکش در ايران و نيز گرفتن وام از بانکهاي محلي کسب کرد مزرعه‌اي نمونه در بيت‌حانون تأسيس کرد که با توجه به عقب‌ماندگي منطقه در نوع خود جالب توجه بود. بدين ترتيب رشته زراعت را برگزيد رشته‌اي که بعدها تا پايان عمرش در منطقه سعادت‌آباد تهران ادامه داد.

     
[13223-3ع ]
کارگر محلي
 [13224-3ع ] 
موتورخانه
[13231-3ع ] 

کارگران محلي غزه

     

 حضور وي در فلسطين بعدها دردسرهاي زيادي به بار آورد. خصوصاً پس از حضور مجددش در تهران و کباده کشيش جهت رياست‌الوزرايي، دشمنانش از اين امر استفاده فراواني کردند. وي را عامل صهيونيستها دانستند که زمينها را از اعراب مي‌خريد و به يهوديان مي‌فروخت که البته سندي ارائه نمي‌کردند ولي در استفاده تبليغاتي کاربرد زيادي داشت. کار وي در اين مزرعه چندان بالا گرفته بود که حتي در دوران قحطي جنگ جهاني دوم غذا و آذوقه کنسول ايران در فلسطين را تأمين مي‌کرد.

 

پس از بازگشت وي به ايران مزرعه‌اش را به شخصي به نام جميل زند سپرد. سرکنسول ايران هم بر اين مزرعه نظارت مي‌کرد. جميل زند به ظاهر آدم سالمي نبود و سوءاستفاده فراواني از منابع مالي مزرعه نمود. به‌طوري که در جنگهاي داخلي فلسطين مزرعه بارها از سوي نيروهاي متخاصم و خصوصاً اسرائيل به يغما رفت و زند به عنوان پيشکار سيد ضياء پولهايي به عنوان غرامت گرفت و خرج خود کرد.

 

در سال 1330 کل مزرعه در طي جنگهاي اعراب و اسرائيل به دست اسرائيليها از بين رفت. غزه در اين موقع در اختيار مصريان بود. در سال 1332 سيد ضياء سرانجام توانست زيانهاي خود را جبران کند و مزرعه‌اش را به فروش رساند. عوايد فروش اين مزرعه 35000 پوند بود و از پول آن مزرعه‌هاي مختلفي در ايران تأسيس کرد. در اين شماره بهارستان تصاويري از مزرعه‌اش در غزه را به نمايش مي‌گذاريم. تصاويري که به وسيله عبدال عبد ربه ارسال شده است:

 

     
[13235-3ع ] 
سيدضياء و محصول
مزرعه‌اش
[13199-3ع ]
چاه آرتزين
[13208-3ع ]

سيد ضياء

     

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org