» جنگهاي ايران و روس از سير تا پياز (7)
محمدرضا بهزادي
در گزارش اين مشاوران که در ژوئيه 1801 تقديم امپراطور الکساندر اول گرديد، نتيجهگيري شده بود که الحاق گرجستان در جهت تأمين منافع عاليه آن کشور و دولت امپراطوري روسيه نيست. اين اشخاص در بحث آگاهانه و مستدل خود مدعاي توسعهطلبانه را با مهارت تمام به زير سؤال برده و متزلزل کردند، ايشان در مورد دفاع از ولايات جنوب شرقي روسيه در قسمت اروپايي اعلام داشتند که خطّ مرزي در شمال کوههاي قفقاز از لحاظ سوقالجيشي به مراتب از داشتن پايگاهي در گرجستان مهمتر است. حفاظت از گرجستان با استقرار يک پادگان روسي به عنوان نيروي باز دارنده و حفظ و حراست از خاندان باگرايتون در قدرت، به مراتب ميسّرتر است تا با الحاق آن به روسيه که تنها نتيجه آن برانگيختگي دولت ايران خواهد بود. اين برانگيختگي عواطف و احساسات با توجه به اينکه ايران پايگاه مهم جهان تشيع است و تحت رهبري علماي دين قرار دارد به راحتي تن به خفت تجاوز نخواهد داد و صفآرايي لشکريان را به دنبال خواهد داشت. نويسندگان اين گزارش که الکساندر وورونتسوف و ويکتور کوچوبي نشان داده بودند که ادعاهاي مربوط به قدرت اقتصادي و نظامي گرجستان و تمايل ساکنين آن به اين جرگه رعاياي دولت روس اضافه نشوند، تا چه اندازه دور از حقيقت و کذب محض است. پيشتر گفتيم مدافعان الحاق، دربندي از گزارش و توجيه خود براي اين اقدام، ايجاد يک مرکز تجاري در کنار درياي خزر براي افزايش تجارت با آسيا را مطرح کرده بودند، ولي گزارشهاي جديد اين دو تن، حاکي از آن بود که اين طرح نه تنها ناممکن است بلکه يک روياي بلندپروازانه که غلطهاي بسياري در سر راه خويش دارد، هيچ ارزشي نخواهد داشت.
اينان مضاف بر مطالب پيشين با توسعهطلبيهاي روسيه در اين بخش از آسيا بسيار مخالف بودند، زيرا معتقد بودند اين توسعهطلبيها، حکومت را از انجام وظايف اساسي خود که همانا حل مسائل داخلي و رسيدگي به امور کشوري و ديواني است باز خواهد داشت و نيرو و سرمايۀ ملي را در راهي صرف خواهد نمود که هيچ نتيجه مثبتي ندارد.
بايد اضافه کرد که گزارش اين کميته فني سرّي، پيشبينهاي درستي را در بر ميگرفت، پيشبينهاي که در دهههاي بعدي به حقيقت پيوست و مؤيد آن بود که دولت روسيه هرگز نتوانسته به اهداف خيالي و رؤياهاي خويش دست پيدا کند و فقط نتايج اين تجاوزهاي آشکار، قتل و جنگ و خونريزي و خروج نقود خطيره و نفوس کثيره از حيض انتفاع براي طرفين ميتوان باشد. آنچه ايشان از صفآرايي لشکريان ايراني در برابر تجاوز خبر داده بودند بعدها موجب شد تا روسيه بداند تا زماني که ايرانيان تحت لواي پرچم علوي و شيعه اثنيعشري و رهبري علماي دين قرار دارند، امت واحدهاند و هرگز نميتوان در صفوف ايشان نفوذ کرد، بعدها خواهم گفت که در جنگهاي دوم ايران و روس اگر خيانت رجال فاسد و اخاذ قاجاريه نبود، با تکيه بر نيروي ايمان و حس شهادتطلبي و اعتقاد راسخ به ائمه اطهار سلامالله عليهم اجمعين، ايران ميتوانست علاوه بر دستيابي به سرزمينهاي از دست رفته قسمتهايي از خاک امپراطوري را نيز متصرف شود، اين عامل بعدها باعث شد دولت روسيه با توسل به فرقهسازي در ايران (نظير بابيت و بهائيت) و توسل به رجال فاسد زمانه از قبيل ميرزا آقاخانها (فلان) و سوسکالدولهها و (بهمان) و شغالالسلطنهها و... در اين ديوار تدافعي محکم و حبلمتين رخنه و پارگي ايجاد نمايد تا به راحتي بتواند به مقاصد امپرياليستي خود جامه عمل بپوشاند.
فاديف (فادياُف) مورخ اهل شوروي سابق، در کتابهايش ادعا کرده که کوچوبي و وورونتسوف به اين دليل با الحاق گرجستان مخالف بودند که بيم داشتند الحاق روابط بهبود يافته روس و انگليس را به خطر اندازد. با توجه به رابطه ميان سياست خارجي روسيه در اروپا و در قفقاز منطقي به نظر ميرسيد که اين نگراني وجود داشته باشد. اين نگراني گرچه در برابر توسعهطلبيهاي اروپايي و آفريقايي ناپلئون نيز وجود داشت ولي به علت اينکه انگلستان اطمينان داشت اگر روسيه بتواند قفقاز را به تصرف خود در آورد به احتمال قريب به يقيين ميتواند از راه ايران خطري جدي براي هند به شمار آيد. شايد امروزه ما نتوانيم تصور کنيم که چگونه ميشود از ايران به راحتي به هند رسيد ولي بايد دانست که در آن روزگار کشور پاکستاني وجود نداست و بلوچستان و سيستان ايران هم مرز با هندوستان بود و به طور خاص نيز افغانستان تحت نظارت ايران اداره ميشد، پس به راحتي ميشد به هند نزديک گرديد.
به هر روي آلکساندر دو ماه بعد از امضاي معاهده روس و انگلستان که در 17 ژوئن 1801 ، به عنوان قدمي بزرگ براي آشتي دو ملت از آن ياد ميشد بر الحاق گرجستان به روسيه صحه گذاشت. پس از سالي الکساندر به تفصيل تمام سياست خود را در قبال قفقاز شرقي و به خصوص دولت ايران طراحي نمود. اين سياست که در آن از توسعهطلبي به عنوان ايجاد امنيت براي گرجستان و ترويج تجارت با آسيا حمايت شده بود، با نظرياتي که طي بيست سال گذشته شکل گرفته بود، سازگاري کامل داشت. به رغم تمام مشکلات عملي الکساندر در نيل به برخي اهدافش، در اساس بر همين رويکرد باقي ماند تا اينکه روسيه بر ايران پيروز گرديد.
در ادامه خواهم گفت که چگونه تزار در اين دوره از سلطنتش در تدوين سياست خويش به کرات توسعهطلبي و تجاوزهايش را به مرزهاي شمالي ايران رساند و آن را به گسترش امپراطوري روسيه گره زد....
|