ماهنامه شماره 81 - صفحه 7
 

» مسعود شصتچي کارمند بايگاني نخست‌وزيري!

 

جلال فرهمند

 

به قول معروف در اين شماره بهارستان قرار است سوزني به خودمان بزنيم بعد از اينکه کلي جوالدوز به ديگران زده‌ايم! يعني به آرشيويستها گير دهيم! ايراد ما در نحوه آرشيو اسناد و نابود و امحا کردن آن است و البته لازم به ذکر است نه در زمان حال بلکه در گذشته. اين را گفتيم که خداي نکرده شبهه‌اي ايجاد نشود!

 

حفظ و نگهداري اسناد در ايران سابقه‌اي ديرينه و چندين هزار ساله دارد هر چند در طول اين هزاران سال مواد و مصالح ثبت و ضبط اطلاعات تغيير کرده است ولي به هر حال جايي که بايد اين اطلاعات نبشته شده و نگهداري گردد چندان از لحاظ تئوري تغيير نکرده است. زماني شاهان و حکام جهت ماندگاري ابدي يا اينکه به علت نداشتن مصالح ديگر چاره‌اي جز نقر اطلاعات بر بدنه کوهها و سنگها نداشتند. چه کار خوبي هم کردند. اگر غير از اين بود ما چه اطلاعاتي مي‌توانستيم از دوره هخامنشي بجز کتيبه‌اي از بيستون يا ساساني بجز سنگ نبشته‌هاي نقش رستم داشته باشيم. و يا اگر استوانه حقوق بشر کوروش (حتی اگر گلي باشد) نبود آیا حقوق بشر را فقط با سازمان ملل نمي‌شناختيم؟ البته شانس آورديم که استوانه کوروش هزاران سال زير خاک که بهترين آرشيو طبيعي است قرار داشت وگرنه معلوم نبود آن هم به دست ما برسد!

 

به هر حال مهمتر از توليد اطلاعات، حفظ و نگهداري آن بود. مشکل اصلي هم در همين مسئله است. بلاياي طبيعي، هرج و مرج، هجوم اقوام بيگانه يوناني و رومي و عرب و ترک و مغول و ترکمان و ... از عوامل تخريب اين گنجينه مهم اسناد است. هر غالبي مغلوب خود را به خوبي تنبيه مي‌کرد کاخش را ويران و شهرهايش را شخم مي‌زد و حتي اگر کتابخانه‌اش را سالم نگه مي‌داشت اجزاي ارزشمند آن را به خزانه‌اش منتقل مي‌کرد. چنانکه برخي از اين مهاجران اگر هنري داشتند اين کار را کردند که خدا پدر و مادرشان را بيامرزد.

 

مهمترين خزائن اسناد کشور در دربارها بود. تنها جايي که مي‌توانست هزينه نگهداري اين اشياء را بپردازد و مهمترين مکان اين اسناد در دوران اسلامي کتابخانه‌ها بودند. بسياري از کتب دستنويس و نامه‌ها و بنچاقها و کتيبه‌ها و ... که به وسيله محرران و ديوانيان نگاشته مي‌شد در اين مکانها و مخازن نگهداري مي‌شد.

 

متأسفانه هر چه به دوره معاصر نزديک‌تر مي‌شويم خصوصاً اواخر دوره صفويه و ادامه آن يعني افشاريه و زنديه و خصوصاً قاجاريه ضعف حکومتها و کوتاهي آنها بيشتر آشکار مي‌شود و بالطبع بودجه تأمين و نگهداري اين خزانه‌ها کم و کم‌تر مي‌شود. حتي کار به آنجا کشيد که بسياري از اسناد اين زمان نه در مخازن دولتي بلکه در منازل بازماندگان مصادر امور يافت مي‌‌شود و به عنوان اسناد شخصي بسياري پز آن را مي‌دهند که في‌الواقع اسناد رسمي دولتي است.

 

به هر صورت در اواخر دورۀ قاجاري و آشنا شدن ايرانيان و حکومتها با تمدن جديد غرب که ابزار جديدي هم داشت بسياري ادارات و مؤسسات جديد از آنان اقتباس گرديد. که البته وقتي با فرهنگ گذشته ما ادغام شد موجب افزايش قرطاس‌بازي شد و حجم انبوهي از اسناد دولتي و اداري بر روي هم انباشته گرديد که نميدانستيم با آن چه کنيم و پس از چندين سال مخازن ساختمانهاي دولتي و حتي کاخهاي سلطنتي انباشته از آن شد. دستيابي به برخي از آن اسناد که در طول زمان مورد نياز بود مشکل و گاه غير ممکن به نظر مي‌رسيد.

 

اولين رد پاي تأسيسات جديد بايگاني به سال 1280 تا 1309 شمسي قابل پيگيري است. در اين سالها هئيتهاي فرانسوي ـ بلژيکي که بر گمرکات کشور حکم مي‌راندند جهت بازيابي اسناد طرحي را براي اصلاح نظام درهم بايگاني کشور ارائه کردند که کم و بيش مقبول افتاد.

 

به دنبال اين امر براي اولين بار در سال 1309هئيت وزيران مصوبه‌اي براي جمع‌آوري اسناد وايجاد «مرکز اسناد دولتي» تصويب کرد. اتاقي و ساختماني هم در وزارت ماليه مستقر در قصر گلستان براي اين کار در نظر گرفت. ولي مگر اين مکان کوچک مي‌توانست سيل اسناد بايگانيهاي ادارات مختلف دولتي را در خود هضم کند.

 

قانون درست اجرا نشد چون بودجه خوبي براي آن تصويب نشده بود. تا سال 32 هرگونه تصميم‌گيري در اين خصوص به علت مشکلات داخلي که هرگونه تصميم‌گيري بلند مدت را مختل کرده بود جلو هرگونه تصميمي را گرفت. در سال 42 مطالعات اوليه منسجمي براي تأسيس آرشيو ملي ايران پايه‌گذاري شد. اين طرح بيشتر سلبي بود تا ايجابي يعني به علت تراکم بيش از حد اسناد و نبود جا گروهي تصميم به امحاء برخي مکاتبات و اسناد غير ضروري داشتند که خطر آن براي دولت در از بين رفتن پيشينه بسياري از امور سياسي و اقتصادي مملکت اظهر من‌الشمس بود. در نتيجه به سال 43 طرح ايجاد مرکز بايگاني راکد تهيه و سپس در هئيت وزيران تصويب شد. پايه اوليه گذاشته شد تا اينکه در سال 1344 سازمان آرشيو ملي ايران تأسيس شد.

 

غرض ذکر خاطرات و تاريخ سازمان اسناد ملي نيست بلکه اتفاقي است در سال 44 که لزوم تأسيس چنين سازماني را بسيار زودتر لازم مي‌دانست. البته قبل از بررسي اين واقعه بايد متذکر شد در اين سالها افراد تحصيلکرده در رشته‌هاي مهم حکم کيميا داشتند. پس نبايد توقع داشته ‌باشيم افراد تحصيلکرده و با سواد و سندشناس در بايگانيهايي که حکم تبعيدگاه براي کارمندان داشتند يافت شود. (شرايط سخت کاري مسعود شصتچي در سريال مرد هزار چهره را به ياد بياوريد). شرايط سخت کاري در مراکز بايگاني را که اکثراً در زيرزمينهاي ساختمانهاي دولتي و مناطق کم نور و نمور است هم بر آن بيفزايد. پس نيايد توقع داشت در آن زمان افراد سندشناس در اين مراکز مشغول کار بوده باشند. البته غرض توهين و تخفيف نيست بلکه شرايط کاري هر زمان را بايد مد نظر داشت. به هر صورت کارمندان معمولي بايگاني نخست‌وزيري در سال 44 سرخود و به علت ندانم‌کاري شروع به امحاء و پاره کردن اسناد به نظر غير ضرور دولتي نمودند که جنجالي ايجاد کرد و پاي ساواک را به اين مقوله باز کرد. چگونگي اطلاع‌رساني و نيز تحقيقات مأموران ساواک در اين کار فرهنگي جالب و خواندني است و پس از 44 سال عبرت‌آموز براي ما.

 

41686پ (برای مشاهده سند کلیک کنید)

 

 

]ا 148-8 ع ا[

از راست: رسول عظيمي مدير روزنامه پيغام امروز، دکتر باقر عاملي وزير دادگستري و ابوالقاسم تفضلي

]ا 945ـ172ع ا[

هئيت دولت اميرعباس هويدا، نيک‌پي پشت ‌سر فرد نظامي ايستاده است

]ا 1657ـ4عا[

باقر عاملي وزير دادگستري در مراسم سوگند قضات دادگستري

 

 

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org