» قانون جديد مالک و مستأجر

محمدرضا بهزادي

در جريان ملي شدن صنعت نفت ايران اونجا که کار مجلس شوراي ملي و سنا به زدو خورد کشيد و مصدق يکي دوبار تقي­زاده رو لت و پار کرد، دولت آمريکا که از قديم‌الايام نخود آش بود و البته الآن هم هست، فکر مبارزه با موج اول تروريسم به سرش زد (الآن در موج دوم هستيم) و پيشنهاد کرد چون زد و خوردهايي در تأسيسات نفتي جنوب ايران صورت گرفته بهتره دولت سومي (آمريکا) کار رو دنبال کند و حکميت رو قبول نمايد (مثل ابوموسي اشعري) مک کي معاون وزارت خارجة اتازوني سابق و آمريک فعلي اظهار کرد شرکت نفت انگلستان بهتره مستأجر ايران باشد! شطحيات جاي پيشنهاد به خيک کنفرانس خبري بست که دولت ايران و انگليس بهتره يک قرارداد عادي امضا کنند تا نفت ملي بشه و بعد شرکت نفت انگلستان به نمايندگي از طرف دولت ايران مشغول به کار شود و چون ديد امکان داره سر خودش بي کلاه بمونه در بند 5 اضافه کرد: چون ايران قادر به پرداخت غرامت قرارداد فسخ شده با بريتانيا نيست، دولت آمريکا حاضره مبلغ مزبور را به ايران پرداخت کند!

«و اين اولين گربه‌اي بود که محض رضاي خدا موش گرفت»

چند روز بعد که دولت مخالفت خودش را با اين حرفها ابراز کرد، ليدر حزب ناسيونال دموکرات عراق هم از ملي شدن نفت و خروج از زير فشار دولت انگلستان صحبت کرد و هنوز چيزي نگذشته بود که «معاملات املاکي» آمريکا اعلام کرد حاضره با دولت عراق منافعش را تقسيم کند.

اين دايه بهتر از مادر بي‌مسئوليت که حالا دو تا کودک رو مي­خواست تحت سرپرستي بگيره فعاليتش رو بيشتر کرد و تا اونجا براي مردم ايران دل سوزوند که انگلستان را تهديد کرد اگر دست از مخالفت با ملي شدن نفت ايران بر ندارد از خودش در مذاکرات صلح سلب مسئوليت مي­کند! «انگار مردم مملکت اينجوري هستند!».

ولي مي­شه فهميد که همگي يک مشت بازي سياسي بود و آمريکا قصد داشت با فشار به انگلستان اين کشور را براي پذيرش برخي واقعيتها آماده کند، جالب‌تر اينکه دولت آمريکا در تمام مدت جنگ مخالف سياستهاي سوسياليستي و ملي کردن منابع توسط انگلستان بود و حالا معلوم نبود چرا سنگ ايران را به سينه مي­زند، ولي ديري نپاييد که با پيش آمدن حوادث 28 مرداد ماهيت اين زن بابا مشخص شد و همه فهميدن که چرا آمريکا اين همه مدافع حقوق ملت ايران بود.