» فرهنگ مختصر اصطلاحات ديوانی در عصر قاجار (قسمت چهارم؛ ک ـ ن)
حسين کلاته
ک
کارپردازي : مباشرت و ملزومات
کارخانه : خانهاي که در آن بنّايي ميکنند؛ قورخانه؛ مطبخ بزرگ.
کاخ زرّين : هريک از عمارات بلديههاي نواحي.
کاخ شهر: عمارت مرکزي بلديه.
کارگزار: وکالت و منصبي در وزارت خارجه.
کتابچه جمع و خرج: کتابچه جمع و خرج مالياتي مستوفيان.
کتابچه دستورالعمل: کتابچه جمع و خرج مالياتي مستوفيان.
کتابداري: رئيس کتابخانه؛ شغل کتابدار؛ مأمور حفظ نظم و ترتيب کتب در کتابخانه.
کدخداي محل: رئيس محله؛ در دورهاي (؟) به معناي رئيس کلانتري بوده است.
کرپي: پٌل
کروم: (جمع کرم) درخت انگور.
کشيکچي: رياست نگهبانان.
کشيکخانه: رک ¬ گارد مخصوص شاه.
کلانتر: حاکم؛ رئيس شهر که کدخايان محله را تعيين و اداره ميکرده؛ داروغه شهر.
کلانتري ايالت: از مشاغل اداره حکومتي شهر؛ اين لقب، فقط مخصوص فارس و قوامهاي شيراز بوده (به نظر مهدي بامداد).
کميسر عالي: رئيس اداره شيلات.
کنت: خان
کوتوال: رئيس شهرباني.
کوچ: کوچ و بند؛ زن و فرزند و اهل.
گ
گار: ايستگاه راهآهن.
گارد مخصوص شاه: سوار کشيکخانه (و رئيس کل سواران کشيکخانه را غلام کشيکخانه نيز ميگفتند. سرکشيکچي باشي، در مواقع سواري شاه، بايد ملتزم رکاب ميشد و سواران يا غلامان او در جلو و عقب ميبودند تا اگر پيشامدي ميشد، براي حفظ جان شاه، حاضر باشند).
ل
لشکرنويس باشي: رئيس کل حسابداري و خزانهداري.
م
ماژور : يکي از درجات نظامي، معادل ياور سابق و سرگرد امروزي.
ماليات ارضي: ماليات اراضي زراعتي.
ماليات غيرمستقيم: در دوره قاجار، در اوايل دوره مشروطه، شامل مالياتهاي زير بوده :
1- نمک، 2- ترياک، 3- الکليات يا رسومات، 4- دخانيات، 5- ذبايح يا روده، 6- پوست برّه، 7- گمرک.
ماليات مستغلات: از کليه ساختمانهاي شهري، مبلغي به عنوان کرايه زمين، از طرف دولت دريافـت میشد.
ماليات مستقيم: در دورة قاجار، در اوايل دورة مشروطه، چهار نوع بوده: 1- ارضي، 2- اصناف، 3- وسايط نقليه يا نواقل، 4- مستغلات .
مبادله: در دورة قاجار، نوشتن سند در دو نسخه بوده که هريک از دو نسخه را يکي از متعاهدين، نزد خود نگه ميداشتند.
مباشر: رئيس.
متصدي مخزن تدارکات عسگريه: رئيس مخازن.
مجلس دربار اعظم : رک ¬ رئيس مخازن.
مجلس دربار اعظم: دارالشّورا؛ رک ¬ مجلس شوراي دولتي.
مجلس شوراي دولتي: به امر ناصرالدين شاه، در سال 1275 ق.، شش وزارتخانه (داخله، خارجه، جنگ، ماليه، عدليه و وظايف) جهت شورا، به رياست ميرزا جعفرخان مشيرالدّوله تشکيل شد. در سال 1288ق.، مجدداً به امر ناصرالدّين شاه، همان وزرا و شاهزادگان (معين)، در هفته دو روز براي رسيدگي به امور مهام مملکتي و دو روز براي امور مهم ديگر، در دارلشّوراي کبري جمع ميشدند. دارالشورا، رئيس و ناظم داشت. صدور هر حکمي در اين مجلس، بايد به تصديق وزراي اهل مجلس ميرسيد. ناصرالدّين شاه، امر به تشکيل مجلسي به نام دارالشّوراي کبري داد تا بتواند به جاي صدراعظم، تصميم بگيرد. عضويت و رياست شورا، بر حسب امر شاه صورت ميگرفته است.
مجلس شوراي ملّي: دارالشوراي ملّي، در سال 1324ق ايجاد شد. اين مجلس، تا سه هفته در عمارت گلستان منعقد و بعد به بهارستان و سپس به باغ سپهسالار منتقل شد. اعضاي اين مجلس را ملت انتخاب ميکردند.
محصّل بقايا: رک ¬ امين بقايا.
محصّل محاسبات: مأمور وصول يا رئيس اجرا و وصول ماليات.
مخبر: راپورتچي.
مدرسه وزارت خارجه: مدرسة علوم سياسي.
مرخّص: نماينده مختار.
مرسوم: مستمري و وظيفه.
مستوفي: حسابدار؛ در اصطلاح مالي قديم، متصدي استيفاي مال دولت بود. مال دولت يا نزد ماليات بده است يا نزد متصدي وصول. مستوفي براي انجام وظيفة خود، چهار دفتر داشته:
دفتر جزو جمع: اسامي ايالات و ولايات، از آذربايجان تا يزد در آن بوده است؛
دفتر اوراجه: راجع به مصارف بيوتات سلطنتي و مصارف فوقالعاده؛
دفتر دستورالعمل: خلاصة دستورالعمل بودجهاي هر سال ولايات قلمرو مستوفي، در آن نوشته ميشده است؛
دفتر محاسبه: جمع و محاسبه ولايات تحت قلمرو مستوفي که توسط پيشکار حاکم، براي مستوفي ارسال ميشده است.
مستوفيالممالک: در دورة فتحعليشاه، براي امورمالياتي، سرپرستي به نام مستوفيالممالک تعيين شد و زير نظر او، براي هر چندين ولايت، يک نفر مستوفي معين شد. بنابراين، مستوفيالممالک در حکم وزير دارايي کنوني بوده و بر دخل و خرج کشور، نظارت داشته است. مستوفي، هرسال عمليات صاحب جمعان قلمرو خود را رسيدگي ميکرد، صورت حساب آنها را مينوشت و پس از تشخيص باقي هر يک و وصول آن، به آنان مفاصا حساب ميداد. از اواخر دورة ناصري، اين لقب جنبة شغلي خود را از دست داد و جزو القاب دولتي شد.
مستوفي پاي سند: مستوفي مأمور رسيدگي نهايي را مستوفي پاي سند ميگفتند که بايست بروات و فرمانها را قبل از مهر صدراعظم و صحه شاه، ثبت و مهر ميکرد و ضامن صحّت آن بود.
مستوفي کل، پيشکار دارايي.
مصلحتخانه: در سال 1276ق ــ که همه روزه بايد در مورد مصالح ملک و ترقي مملکت گفتگو ميشد ــ شاه، مجلسي به اين نام داير کرد و اعضاي آن، عموميتر از مجلس شوراي وزرا بوده است.
مصلحتگزار: کاردار؛ شارژه دافر.
مطلقالعناني: رعايا، در موقع تغيير محل و نقل مکان از ملکي به ملک ديگر، مجبور بودند وجوهي جهت مطلقالعناني و آزاد بودن، به حکومت يا پيشکار ماليه بپردازند و ورقة اجارهنامه به اسم تعليقه، دريافت دارند که بدون اين ورقه، هيچ رعيتي حق انتقال به جاي ديگر و تغيير محل نداشت.
معتمد حرم: رئيس خواجگان.
معلمخانه دولتي: دارالفنون
مفاصا حساب: رک ¬ مستوفيالممالک .
ملتزم رکاب: همراه شاه؛ رک ¬گارد مخصوص شاه.
ملفوفه فرمان: شاه، غير از فرمان کتبي و رسمي خود، فرمان کتبي و رسمي ديگري هم داشته است؛ مثلاً در امر خاصي از قبيل: تحقيق و تفتيش و رسيدگي به کار معيني، صادر ميشده يا دستوري به طور فوقالعاده به کسي اعلام ميگرديده. اين فرمانها، سربسته، به مخاطب ميرسيد. به همين جهت، آن را «ملفوفه فرمان» ناميدهاند. اين فرمانها، به صحّة شاه و مهر صدراعظم ميرسيد.
ممالک محروسه: مجموع ايالات و ولايات ايران؛ کشور ايران.
مميزي املاک: کارشناس، محصول زمين و ميزان آب قنات را به طور تقريب، جهت وصول ماليات تعيين ميکرد. با اجراي مميزي علمي، قدم عمدهاي براي تشخيص صحيح عايدات و تعيين ميزان ماليات مؤديان، برداشته شد.
منافع دارالضّرب: در زمان قاجار، از عوايد حاصل از عمليات ضرابخانهها، 5/7 درصد ماليات اخذ ميشد که به آن، منافع دارالضرب ميگفتند.
منجّم و منجّمباشي: کسي که براي سفر، سعد و نحس را تعيين ميکند.
منشور: فرمانهاي سرگشاده پادشاهان؛ فرمانهايي که محرمانه و رمزي نبودند؛ فرمان شاهي مهر نکرده؛ فرمان پادشاهي که از باب لطف وعنايت باشد.
منشي اسراري صدرات عظمي: مدير دفتر محرمانه و مرموزات.
منشيالممالک: تا اواسط دورة محمدشاه، از القاب شغلي بوده. رئيس دفتر مخصوص شاهنشاهي را ميگفتند و از آن پس، متصدي شغل مزبور را صاحبديوان رسايل؛ وزير رسايل؛ منشي حضور و دبير حضور ميناميدند.
منشي حضور: رک ¬ منشيالممالک.
منشي حضور همايون: رئيس کل وظايف؛ مأمور ابلاغ به وزرا.
منغلاي: (= منقلاي) : پيشقراول و طلاية سپاه.
موزيکانچي: نوازندگان ارکستر نظامي.
مهرداري: عمله خلوت؛ رک ¬ عمله خلوت.
مهلتانه: آنچه در ازاي دادن يا گرفتن مدّت، گيرند يا دهند؛ وسيلة مهلت طلبي.
ميرآخور: جلودار؛ از مشاغل مهم درباري؛ کسي که پياده در جلو حرکت ميکرده، براي به مقصد رساندن آقا؛ جلودار سوار؛ رئيس اصطبل شاهي.
ميرزا: کاتب و نويسنده و منشي؛ از القاب شاهزادگان هم بوده ولي بعدها براي سردارزادگان هم استفاده شد. وقتي در اوّل نام آيد، اطلاق به نويسندگان، خاصّه اهل حساب ميشده؛ دفتردار؛ حسابدار.
ميزان آقاسي: رئيس کل گمرکات؛ رئيس ماليات غيرمستقيم و گمرک امروزه.
«ن»
ناظر: خوانسالار؛ رک ¬ خوانسالار.
ناظم: ناظم مدرسه؛ مدير داخلي وزارت خارجه؛ رئيس دبيرخانه؛ معاون وزارت خارجه.
ناظم خلوت: داروغة خلوت؛ کسي که نظم خلوتخانة شاهي را به عهده داشته.
ناظم دفترخانه: رئيس وصول بقايا؛ رک ¬ امين بقايا.
ناظمدارالخلافه: حاکم تهران.
ناظم ميزان: رئيس عوارض و ماليات که دم دروازه، از مالالتّجارههاي داخلي و خارجي گرفته ميشد؛ بعدها ناظم ميزان، مدير گمرک استعمال شد؛ رئيس ماليات غير مستقيم و گمرک.
نايب: رک ¬ سوارکشيکخانه.
نايبالوزاره: در اوايل و اواسط سلطنت ناصري، معاون وزارت خارجه را ميگفتند و در اواخر آن، رئيس.
نسقچي و نسقچيباشي: اکثر حکّام، چنين فردي براي خود داشتند و تا اوايل سلطنت مظفرالدّين شاه، رواج داشته وظيفه او، بريدن سر، بيني و ... بوده است. ميرغضبان و کارمندان اداره مزبور در دورة قاجار، بيشتر در خانوادة علاءالدّوله دوام پيدا کردند.
نشان: براي تأييد مضمون ارقام و احکام و نشانهاي سابق، نوشته ميشده که در مورد سيورغال و تيولات و مناصب و مشاغل کوچک، صادر ميشده؛ لکن پروانجات، براي تأييد ارقامي که جنبه مالي داشته، بوده است.
نظارت خاصّه: خوانسالاري؛ رک ¬ خوانسالار.
نفيبلد : تبعيد.
نقّارهخانه: اين خانه، يکي از بيوتات سلطنتي بوده؛ در دورهاي که آلات موزيک نظامي اروپايي به ايران نيامده بود، نقارهخانه، اين کار را انجام ميداده است.
نکول: امتناع؛ خودداري از پرداخت وجه حواله و برات و ...؛ خودداري از پاسخ.
نگارستان: باغي که توسط فتحعليشاه در خارج از شهر تهران بنا شد؛ قسمتي از وزارتخانه فرهنگ و هنر.
نوّاب (جمع نايب) : معاونين؛ از القاب شاهزادگان (مرد و زن)؛ نوّاب اشرف ، در مورد شاه؛ نوّاب اشرف والا، در مورد شاهزادگان استفاده ميشده است.
نوکر: در زمان قاجار، طبقات کارمند و حقوق بگيران دولت را ميگفتند؛ خدمتکار؛ بعضي حکّام، به کارکنان خود ميگفتند.
نيابت: معاونت .
|