ماهنامه شماره 72 - صفحه 6
 

 

» شاه داماد

 

جلال فرهمند

Farahmand@www.iichs.org

 

همه چيز از يک مسابقه اسب‌دواني آغاز شد. جواني خوش قد و بالا و خوش برو رو در دل شاهزاده خانم ايراني جا خوش کرد. اشرف پهلوي که تازه از بند ازدواج اجباري رضا شاه آسوده شده بود جوان آرزوهاي خود را يافته بود!

 

اشرف مي‌نويسد: «در بحبوحه زماني که من فوق‌العاده در فعاليتهاي سياسي و اجتماعي بودم، با شوهر فعلي‌ام که عشق بزرگ مرا در زندگي تشکيل مي‌دهد آشنا شدم. احمد شفيق شوهرم، فرزند يک مورخ و وزير مصري است. در 1943، من براي ملاقات پدر خود به ژوهانسبورگ رفتم و در راه، پادشاه مصر، فاروق را در قاهره ملاقات کردم و در کلوپ فراوسيار در يک اسبدواني شرکت کردم. وقتي که فاروق به کسي که نفر اول شده بود جايزه مي‌داد، من چندان توجهي نداشتم که او کيست و در مدت سه ماه اقامت در قاهره نيز حادثۀ جالبي رخ نداد، ولي در 15 ماه مه 1944 با همان قهرمان سوارکار که جز احمد شفيق نبود ازدواج کردم».

 

هر چند ملک فاروق مخالف ازدواج شاهزاده خانم ايراني با شخصي رده پايين بود ولي کار از کار گذشته بود و با اصرار اشرف و پذيرفتن شاه اين وصلت انجام شد. مزاياي شاهزادگان ايراني شامل اين شخص درجه 2 و 3 دربار مصر گرديد.

 

اشرف که مي‌خواست سري بين سرها داشته باشد نمي‌توانست بپذيرد مقام شوهر جديدش پايين‌تر از سايرين باشد. با نفوذ زيادي که بر روي برادر داشت اين انتظار ديري نپاييد. در اندک مدتي شفيق در رأس اداره کل بنادر قرار گرفت و پس از چندي رياست کل اداره هواپيمايي کشور بدو سپرده شد. مناصبي در حاشيه ولي نان و آبدار.

 

در دوران تصدي وي بر سازمان هواپيمايي کشور ـ که طبعاً از هواپيماهاي فرسوده و از رده خارج شده انباشته شده بود! ـ اتفاقي افتاد که نام وي مدتها ورد زبان جرايد و مردم بود. سقوط هواپيمايي قراضه با هشت سرنشين و کشته شدن همه آنان در راه مراسم حج (1329) و اين در صورتي بود که شرکتي خارجي با نصف مبلغي که شرکت شفيق مي‌گرفت و با هواپيمايي مدرن حاضر بود مسافران حج را جا به جا کند ولي عوامل بالا نگذاشتند. هر چند اين امر در مجلس به سرکردگي حسين مکي سر و صدايي به پا کرد ولي چندان پا پيچ شفيق نشدند.

 

سرانجام دکتر مصدق به سال 1331 به نفوذ خاندان پهلوي بر بسياري امور خاتمه داد و از آن جمله رياست شفيق بر سازمان هواپيمايي کشوري.

 

با اينکه در اواخر سالهاي دهه بيست اشرف و شفيق به طور غير رسمي جدا شده بودند ولي اين مانعي نبود که وي ايران را ترک کند. چه جايي بهتر از ايران مي‌توانست پيدا کند. حتي پس از کودتا هر چند اشرف ديگر رسماً از شفيق جدا شده بود ولي به هر حال هواي پدر دو فرزندش را داشت.

 

شفيق اين بار در مشاغل آزاد از حمايت اشرف برخوردار بود. وي در شرکتهاي متعددي علاوه بر اينکه سهامدار بود مدير نيز بود و زندگي مجلل خود را به خوبي اداره مي‌کرد. البته در محافل درباري بدون هيچ مشکلي رفت و آمد داشت و از مزاياي آن به خوبي استفاده مي‌کرد.

 

اين بار اسنادي از شفيق انتخاب شده است که نفوذ وي را در سازمانهاي اداري کشور به خوبي نشان مي‌دهد. وي با تأسيس شرکت کشتيراني پارس عملاً کل خطوط کشتيراني ايران به اروپا را انحصاراً در دست داشت و وقتي شرکت ديگري به عنوان رقيب وارد عرصه شد با توسل به دربار مانع از ادامه کار آنان شد.

 

جالب اينجاست که در داخل همين شرکت پارس با ترفندهايي شرکاي خارجي خود را به جان هم مي‌انداخت و سهام آنان را به نفع خود مي‌خريد. و حتي شکايت شرکايش به دربار نيز ره با جايي نبرد.

 

احمد شفيق در ميانه‌هاي دهه پنجاه شمسي به بيماري سرطان مبتلا شد و درگذشت. حاصل ازدواج وي و اشرف دو فرزند به نامهاي شهريار و آزاده است که نام خانوادگي شفيق را برگزيدند.

 

[72432] (براي مشاهده سند کليک کنيد)

[72433] (براي مشاهده سند کليک کنيد)

[72434] (براي مشاهده سند کليک کنيد)

[72435] (براي مشاهده سند کليک کنيد)

[72436] (براي مشاهده سند کليک کنيد)

[72437 - 72438 - 7243972440] (براي مشاهده سند کليک کنيد)

 

                

[50- 123 ش]

احمد شفيق

[2274 ـ121 پ]

قاسم اشراقي، منوچهر اقبال، محمدرضا پهلوي و احمد شفيق

[745 ـ 5665 ش]

بازديد محمدرضا پهلوي از شرکت کشتيراني احمد شفيق؛ فرح پهلوي، محمدرضا پهلوي و احمد شفيق

 

 
 

[320 ـ 123 ش]

احمد شفيق، محمدرضا پهلوي و فرح پهلوي در يک کشتي

 

___________________________________

 

 منابع:
غني، قاسم. يادداشتهاي قاسم غني. ج3.
فرهمند، جلال؛ حديدي، مختار. پهلويها. ج2.
مکي، حسين. خاطرات سياسي حسين مکي.
مهدي‌نيا، جعفر. زندگي سياسي عبدالحسين هژير.

ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org