» به مناسبت سي امين سالگرد خلع شاه از سلطنت
فرهاد رستمي
براي اينکه در مقابل اين همه افترا و تهمت و... يادي از ايشان کرده باشيم تصميم گرفتيم چند جمله تاريخي بدون ذرهاي کم و زياد حتي بدون کم و زياد کردن يک نقطه؛ از فرمايشات اعليحضرت بياوريم تا موجب رو سياهي کساني شود که به مرده لگد ميزنند و فکر ميکنند رستم دستان شدهاند و خيلي باحالند و حال آنکه اين با مرام ما سازگار نيست چرا که نون بري و پوست خربزه زير پاي مرده گذاشتن و پنبه اين و آن را زدن و به ويژه اعليحضرت مملکت که نون و نمکش را خوردهايم کار ما نيست و امکان ندارد بعد از سي سال پشت سرشان صفحه بگذاريم. لذا فرازهايي از فرمايشات خودشان را تقديم حضور خوانندگان ميکنيم تا بدانند که بعد از سي سال هنوز به ياد اعليحضرت هستيم. در خاتمه براي علاقهمندان و دوستداران اعليحضرت يادآوري ميشود که اين مطالب از فرمايشات ايشان و از کتاب پاسخ به تاريخ آورده شده است و لاغير.
ــ در اثناء تابستان، موقعي که عازم يک محل زيارتي در کوهستان به نام «امامزاده داود» بودم، از فراز اسب به روي تخته سنگي افتادم و از حال رفتم. همراهانم تصور کردند که مردهام، اما من حتي خراش برنداشته بودم. و البته علتي نداشت جز آنکه موقع افتادن از اسب مشاهده کردم يکي از قديسين ما به نام «عباس» مرا گرفت و بر زمين نهاد. مشاهده آن رؤيا و اين منظره را بعدها مواجهه با صحنه ديگري تکميل کرد، و آن برخورد با امام غايب در نزديکي کاخ تابستاني شميران بود؛ اين امام بر اساس اعتقادات مذهبي ما بايد يک روز ظاهر شود و دنيا را نجات بخشد. اين قبيل مکاشفات و رؤياها، براي کساني که ايمان مذهبي ندارند، حالت مرموز دارد و قابل فهم نيست.
ــ در آن زمان، ابتدا مقام نخستوزيري ايران را ابراهيم حکيمي به عهده داشت که پيرمردي بود وطنپرست ولي به شدت هوادار انگليسيها.
ــ تأکيد کردم که با توجه به موجبات واقعي و ريشههاي بدبختيهاي عميقمان، بايد به اين پنج هدف برسيم:
1. نان براي همه
2. مسکن براي همه
3. پوشاک براي همه
4. بهداشت براي همه
5. آموزش و پرورش براي همه
ــ پيش از آنکه نيکسن به رياست جمهوري برسد در تهران با هم مذاکرات مفصلي داشتيم، و معلوم شد که درباره بسياري اصول ساده ژتوپوليتيک با يکديگر توافق داريم.
ــ من ميخواستم مردم را تحت شرايط خودم خوشبخت کنم. من ميخواستم علي رغم توطئهگريهاي جنايتکارانه، ملت ايران را خوشبخت سازم.
ــ بيان حقيقت خطرناک است و دفاع از آن حماقت.
ــ از زمان تشکيل دولت جديد، اعلام داشتهام که ايجاد فضاي باز سياسي مورد تأييد من است مشروط بر آنکه موجب فروپاشي مملکت نشود.
ــ من نميتوانم از همه کارهاي ساواک دفاع کنم. ممکن است با اشخاصي که دستگير ميشدند با خشونت رفتار شده باشد.
ــ [در ماجراي 17 شهريور] فقط هشتاد و پنج جواز دفن صادر شد... هر چند که به پليس و سربازان بهتان ميزدند، ولي من به خاطر خونسردي که از خود نشان دادند به آنان درود ميفرستم.
ــ روزي که شهردار دست پاچه مشهد اعلام نمود که جمعيت تظاهرکنندگان ميخواهند مجسمه مرا پايين بکشند، يادآور شدم هنگامي که دولت دارد در همه جا و در مورد همه چيز عقبنشيني ميکند، نيروهاي انتظامي را نبايد براي حفظ يک مجسمه به کار گرفت.
ــ بختيار را دوستانش نابود کردند [امان از رفيق بد و زغال خوب]
ــ وقتي از مرگ او (هويدا) آگاه شدم يک روز تمام در را به روي خود بستم و دعا خواندم.
ــ براي رعايت صداقت در اين کتاب بايد بگويم که بي ترديد بزرگترين اشتباه من آن بود که سعي کردم ملتي باستاني را به زور به سوي استقلال و سلامت و فرهنگ و سطح زندگي خوب و آسايش پيش ببرم.