» ساواکي سرگردان
جلال فرهمند
Farahmand@www.iichs.org
سالهاي بعد از کودتاي 28 مرداد و کشف چندين گروه مخفي و از جمله سازمان افسران حزب توده، سران رژيم پهلوي را بر آن داشت که دست به ايجاد تشکيلاتي جديد و منسجم امنيتي بزنند. دستگاههاي متفرق امنيتي آن زمان ايران که متشکل از ارگانهاي اطلاعاتي ارتش و شهرباني و پليس بودند، علاوه بر اينکه ممکن بود کاري موازي انجام دهند چه بسا با تداخل در عمليات يکديگر عمليات اطلاعاتي را خنثي نمايند. از سوي ديگر اوضاع آن روز ايران و احساس خطري که شاه از مخالفان ميکرد وي را متقاعد کرد که سازمان اطلاعاتياي قوي تأسيس کند، سازماني که به علم روز سازمانهاي جاسوسي و اطلاعاتي جهان دسترسي و قابليت رقابت داشته باشد. سال 1337 سال اعلام رسمي تأسيس چنين سازماني بود. ساواک که مخفف نام سازمان اطلاعات و امنيت کشور بود از مدتي قبل با سازماندهي نيروهاي اطلاعاتي امريکا و انگليس و اندکي بعد با کمکهاي مؤثر اسرائيل (موساد) تأسيس شده بود.
اين سازمان نوپا که در ابتدا از تعدادي افسران اطلاعاتي سازمانهاي امنيتي ارتش و شهرباني و پليس تشکيل ميشد اندک اندک با جذب نيروهاي تحصيلکرده داخل و خارج کشور و همچنين اعضاي بريده از سازمانهاي مخالف نظام ــ از جمله حزب توده ــ از شکل سنتي خود خارج شد و به يکي از پيشرفته ترين و مخوف ترين سازمانهاي اطلاعاتي خاورميانه و جهان تبدیل شد. چيزي نزديک به ده هزار نفر نيروي رسمي و غير رسمي داشت و شايد چندين هزار نفر نيروهاي خبرچين و افتخاري آن به حساب ميآمدند.
اين سازمان عريض و طويل با سازماندهي ويژه خود نقش مهمي در حفظ و حراست رژيم پهلوي ايفا ميکرد. هر چند در کل ساواک سازماني مذموم به شمار ميرود ولي عمده ترين منفوريت جمعي مردم شامل اداره سوم يا همان بخش داخلي است. بخش خشن و ضد مردمي اي که مبارزان و مخالفان رژيم را به شديدترين شکل دستگير و در واحد ويژه خود در کميته مشترک مورد شکنجه قرار ميداد. ولي بخشهاي ضد جاسوسي آن با توجه به حضور ايران در کنار شوروي نقش مهمي در حيات امنيتي ايران بازي ميکرد.
هر چه ساواک حجم بيشتري مييافت و مديران آن مطيعان بي چون و چراي شاه ميشدند کنترل و عملکرد آن رو به ضعف ميرفت. شخصي چون نعمت الله نصيري که فاقد مديريت قوي بود و از سويي پول بي حساب و کتابي که خرج آن ميشد فساد را درون ساواک افزايش داد. به طوري که در اواخر دورۀ پهلوي اين سازمان نه تنها کمک چنداني به بقاي رژيم نکرد بلکه در تسريع سقوط آن نيز نقش ويژه اي داشت.
حضور نيروهاي فراوان و بي کيفيت که بي حساب و کتاب در استخدام ساواک در ميآمدند ــ البته در اواخر دهه چهل و ابتداي دهه پنجاه ــ و از راههاي غير قانوني همچون رفاقتي و فاميلي به اين سازمان راه مييافتند و موجب تورم بيش از حد آن ميشدند آفتي شد براي آن. سند پيش رو نشاني از همين قضيه است. يکي از کارمندان ساواک به نام منصور لواساني که حضوري 15 ساله در ساواک دارد ادعا مي نمايد به دليل آشنايي با همسر حميدرضا پهلوي ــ که چگونه اين آشنايي در اين سند چندان مشخص نيست ــ مورد تهاجم تعدادي از نيروهاي همقطار خود در ساواک قرار ميگيرد وي به دليل ضرب و شتم يکي از آنان طي دادگاهي فرمايشي از کار برکنار ميشود. اگر ادعاي اين شخص را بپذيريم اين امر نشان از رفاقتهاي غير سالم و زد وبندهاي درون سازماني ِ سازماني دارد که خود ميبايستي حامي رژيم پهلوي باشد. سازماني که با استخدام انبوه کارمندان ضعيف و بي کفايت و اعتماد عجيب شاه به آنان خود يکي از عوامل سقوط بود.
سند را با هم ميخوانيم:
[40246 ـ پ] (براي مشاهده سند کليک کنيد)
|