ماهنامه شماره 70 - صفحه 5
 

 

» فرهنگ مختصر اصطلاحات ديواني در عصر قاجار (قسمت آ ـ ت)

 

حسين کلاته

 

استفاده از الفاظ و اصطلاحات خاص براي بيان مطلب و يا انتقال کتبي آن، امري است که در گذر زمان دچار تحول و دگرگوني مي‌شود. اين مسئله، اطلاق اسامي خاص را نيز به آنچه که مربوط به مؤسسات تمدني و يا موفقيت اجتماعي اشخاص است، در دوره‌هاي مختلف تاريخي در بر مي‌گيرد. شناسايي و تطبيق آنچه در گذشته در سازمانها، نهادها و نيز شخصيتهاي مختلف به کار گرفته مي‌شود، يکي از اصول اوليه در اطلاع رساني اسنادي مي‌باشد، چرا که اولاً در ذخيره سازي صحيح اطلاعات مؤثر است، ثانياً مراجعان را در بازيابي اطلاعات و دسترسي به مفاهيم راهنمايي بيشتري مي‌نمايد.

 

مجموعه لغات الفبايي زير ــ که از نظر خوانندگان مي‌گذرد ــ فرهنگ کوچکي از اصطلاحات و القاب ديواني دوره قاجار، خصوصاً «عهد ناصرالدين شاه قاجار» است. اين اصطلاحات بيشتر در کار با اسناد بيوتات، فرمانها و مکاتبات دولتي مورد استفاده قرار مي‌گرفت و تحت الشعاع پنج وزارتخانه ماليه (دارايي) داخله (کشور) جنگ، خارجه و دربار بود و پاره‌اي اصطلاحات نامأنوس دارد که امروزه متروک و نامتداول شده است. برخي مربوط به شغل يا لقب اشخاص است. بعضي مرتبط با تشکيلات وزارتخانه‌اي مي‌باشد و شماري ديگر در زمينه رسومات مالياتي و تعداد کمي از آنها، اختصاص به نام شهرها دارد.

 

در تدوين اين اصطلاح نامه، از کتابها و فرهنگهاي مختلفي چون دهخدا، معين و نفيسي استفاده شده است. هر چند تلاش شده است تا اکثر اصطلاحات ديواني دوره قاجاريه تدوين شود ولي اين مختصر البته کامل نيست. بنابراين از دوستان اهل نظر تقاضا دارم در تکميل آن دلسوزانه بکوشند و کاستيهاي آن را بزرگوارانه بر ما ببخشند.

 

آ

آب بها يا حق الشّرب: مالياتي که از آب رودخانه ها و قناتهاي دولتي و گاه از چاهها، گرفته مي‌شد.

آبپا، آب پاينده؛ ميراب؛ آنکه در تقسيم آب، نظارت کند.

آبدارباشي: رئيس قهوه خانه يا آبدارخانه.

آبدارخانه: مکاني براي تدارک چاي و قهوه (و به طور کلي، پذيرايي از وظايف آبدارخانه بوده و رئيس اين قسمت را آبدارباشي مي‌ناميدند).

آتاشه: وابسته.

آخور سالار: ميرآخور؛ آنکه رياست کارکنان اصطبل را داشته است.

آدم: افراد دستگاه هر وزير، والي يا حاکم (کارمندان زير نظر وزير و والي را آدم ايشان مي‌گفتند).

آردل؛ گماشته («آردلباشي: رئيس گماشتگان؛ فرّاشي که براي احضار افراد مي‌فرستادند؛ فراّشي که  مأمور فراخواندن و احضار سپاهيان يا متهمان و گناهکاران است).

آردباشي: رک آردل.

آژان ديپلماتيک: از کارمندان وزارت خارجه.

آغاباشي: از اعضاي حرمسرا.

 

الف

ابوابجمعي: دخلها و دريافتهاي صاحبجمعي؛ وصوليهاي مادر حسابي؛ مأخوذيهاي محصل خراج و مانند آن.

ابواب کردن: حساب کشيدن از صاحب ابوابجمعي.

اتاماژر: ارکان حزب؛ ستاد (مستعمل در دوره قاجار)

احتساب آقاسي: شهردار.

احتساب الملک: شهردار (بعدها به عنوان لقب شغلي نبود).

احکام نگار: از کارمندان وزارت خارجه.

اخراجات: (جمع اخراج): وجه معاش؛ وجه گذران؛ هزينه؛ آنچه از شهر يا کشوري از کالاي بازرگاني و جز آن، بيرون برند؛ صادرات؛ ماليات غير مستمر بيش از ميزان عادي.

اخراجات ديواني: مالياتي که براي مصارف ديواني، وصول مي‌شود.

اداره احتساب: شهرداري.

اداره بنّايي: تمام بنّاييهاي دولتي را ــ که از کارهاي پرسود بوده ــ بر عهده داشته است؛ رک بنّاخانه و فخارخانه.

اداره پليس: شهرباني.

اداره تخشايي: وزارت قورخانه.

اداره تذکره: اداره گذرنامه.

اداره صاحبجمعي شترخانه و قاطرخانه: کار ادارات باربري و حمل و نقل کنوني را انجام مي‌داده است.

اداره صرف جیب مبارک: خزانه داري؛ خزانه اندرون ــ که از مشاغل درباري بوده است؛ رک خازن صرف جيب.

اداره فنّي: اداره هنر.

اداره متعلقه به رسيدگي امتيازات: اداره رسيدگي به امتيازات؛ از ادارات وزارت خارجه.

اداره محاکمات قشون: اداره دادرسي ارتش.

اداره ملبوس و خيامخانه: تدارکات ارتش.

اداره مهر مبارک و خزانت خاتم همايون: عنوان مهرداري شاه، در زمان سلطنت ناصري.

استيفا: وزارت دارايي (در دوره ناصرالدين شاه، مدتي نامش وزارت محاسبات بوده)؛ رک مستوفي.

استيفا  و سررشته داري کل ماليات: رياست حسابداري ارتش.

اسکول: نام کالجي در انگلستان.

اشرف: در دورۀ صفويه، يکي از القاب پادشاهان بوده و چيزهاي منسوب به شاه را با مضاف اليه «اشرف»، به کار مي‌بردند (تالار اشرف؛ مظفرالدّين شاه، امين السّلطان را «جناب اشرف» مي‌خوانده).

اعياني: برادراني که از يک پدر و مادر باشند.

اَمارت ديوان: وزارت عدليه.

امير تومان: فرماندۀ ده هزار نفر؛ سپهبد؛ امير لشکر؛ سرلشکر.

امير ديوان: امير ديوانخانه؛ وزير دادگستري.

امير ديوانخانه: رئيس ديوانخانه؛ وزير ديوانخانه؛ وزير ديوان عدالت؛ وزير عدليه؛ وزير دادگستري.

امير ديوانخانه عدليه: وزير دادگستري.

امير لشکر: رک امير تومان.

امير نظام: فرمانده قوا؛ فرمانده سپاه.

امير نويان: فرمانده صد هزار نفر؛ ارتشبد؛ بالاترين منصب سپاهي در قاجار.

امين الصّره: تحويلدار صرف جيب را تا زمان محمد شاه قاجار مي‌گفتند.

امين بقايا: رئيس اجرائيات وزارت دارايي؛ مأمور وصول بقايا (ابتدا داروغه دفترخانه، محصّل بقايا، محصّل محاسبات مي‌گفتند و معاون وزير بقايا را امين بقايا مي‌ناميدند).

انبار: زندان واقع در ارگ.

انگلوفيل: طرفدار انگليس.

ايچ آقاسي: خواجه باشي.

ايشيک آقاسي: رئيس تشريفات سلطنتي (رئيس بيرون آقاسي: سردار حاجب دربار)؛ رئيس دربار صفويان؛ داروغه ديوانخانه (ايشيک آقاسي باشي: رئيس تشريفات).

ايشيکخانه: اداره تشريفات سلطنتي.

ايل: مطيع.

ايلبيگي: رک رئيس خانوار.

ايلچي: رسول و فرستاده پادشاه به نزد پادشاه ديگر، در زمان صفويه، افشاريه، زنديه، قاجاريه (تا زمان سلطنت مظفرالدين شاه)؛ نمايندگان سياسي ايران ــ به خارج فرستاده مي‌شدند، يا نمايندگان دول خارجي که به ايران اعزام مي‌گرديدند («ايلچي»؛ نماينده سياسي، وزير مختار و سفير است؛ و «ايلچي کبير» سفير کبير است؛ پيامگزار؛ سفير («ايلچي بزرگ»: سفير بزرگ «ايلچي مخصوص»: سفير مخصوص).

ايلچيخانه: سفارتخانه؛ رک ايلچي.

ايلچي کبير: رک ايلچي.

ايلچي مخصوص: رک ايلچي.

ايلخان: رئيس ايل، خان قبيله؛ ايلبيگي؛ رئيس طايفه.

 

ب

باج: رک صادر يا صادرات.

بارخانه: انبار؛ جاي محصول؛ تجارتخانه؛ بسته‌هاي امتعه.

باستيان: دژ و استحکامات.

باش: رئيس و سر.

باطاليان: گردان.

بالاسري: غير شيخيه؛ در اصطلاح خاص شيعه، کساني که در برابر شيخيها هستند، شيعه غير شيخي گفته مي‌شوند.

برات: ترکيبات، برات، از بالا به پايين صفحه:

[ـ صدر حساب؛ موضوع برات؛ مواجب انعام، بهاي شيء خريده شده و ...]،

تاريخ که معمولآً سالهاي ترکي بوده،

مبلغ به خط سياق،

منبع و محل پرداخت برات: نام شخص يا منبعي که مبلغ برات به وسيله او يا ابوابجمي او مي‌بايد پرداخت شود، با ذکر تاريخ صدور برات و مهر.

بکاول: رک خولنسالار.

بلدۀ طيبه: همدان.

بلديه: شهرداري.

بنّاخانه و فخّارخانه: آجر و گچ و آهک و بنّاييهاي دوره ناصري، از ماليات کوره پزها تأمين مي‌شد و ومعمارباشي و معماران درجه دوم هم ــ که براي نقشه کشي و کارفرمايي لازم بودند ــ مواجب دولتي داشتند و مزد بنّا و سرعمله و نجّاري يراق درها، از پول خزانه تأمين مي‌شد.

بنيچه: در اصطلاح ماليه، صورت تقسيم ماليات هر ده، بر آب و خاک آن ده.

بيروني: حياطي که مردِ خانه در آنجا مهمان خود را مي‌پذيرفت و مهماني مي‌کرد؛ مقابل اندروني؛ خانۀ مردان.

بيگلربيگي: از زمان صفويه، حکّام بزرگ (استانداران) را بيگلربيگي مي‌گفتند؛ حکام ايالات که از جانب سلطان انتخاب مي‌شدند (بيگلربيگ: سپهسالار؛ بزرگ شهر؛ رئيس کدخدايان؛ امير الامرا؛ رئيس طايفه).

بيوتات سلطنتي: حرمخانه (اداره خواجه سرايان و کارهاي خانگي)، خلوت (اداره پيشخدمتان و فرّاش خلوتان)، آشپزخانه، قاطر خانه، اسلحه خانه، غلامخانه، يساولخانه، سرايدارخانه، زنبورکخانه، شاطرخانه، نقاره خانه، ايشيکخانه (اداره تشريفات سلطنتي)، خزانه، ضرّابخانه و ...؛ در اصطلاح درباري قديم، ادارات امور شخصي شاه را ــ که اغلب مثل آبدارخانه، کشيکخانه و امثال آن، به «خانه» ختم مي‌شد ــ مي‌گفتند.

 

پ

پته: جواز، جواز مالداران ــ که حاکي از اداي حق راهداريست.

پروانه: رک نشان.

پنجاه باشي: رک سوار کشيکخانه.

پيشخدمت: نوکري که چيزها به مجلس مي‌آورده و مي‌برده؛ خدمتکاري که خدمات حضوري داشته؛ مترادف پيشکار.

پيشخدمت باشيگري: ريش سفيدي عمله خلوت و تفنگدار باشيگري؛ از مشاغل مهم درباري.

پيشخدمتي: وظيفه و شغل پيشخدمت.

پيشکار: وزير؛ معاون حکومت (پيشکاري: مباشري؛ نايبي و رياست دارايي شهرهاي درجه اوّل يا مرکز استانهاي کشور).

پيشکار دارايي: وکيل ماليه (وکالت ماليات ديواني).

پيشکار کل: قائم مقام وليعهد (کارهاي عمومي ايالت را اداره مي‌کرده است).

پيشکار ماليه: کار داد و ستد وجوه و امور مالياتي را از روي کتابچه دستورالعمل ارسالي از مرکز، به عهده داشته است.

پيشکشي: بخشيدن چيزي از سوي کوچکي به بزرگي؛ نام نوعي از خراج ــ که از قوا مي‌گرفتند.

 

ت

تاريخ کتابت: پس از اتمام کليه تشريفات، وقتي که فرمان را به دست صاحب سند مي‌دادند، تاريخ صدور را در پاي سند مي‌نوشتند.

تحويلدار صرف جيب: رک خازن صرف جيب، امين الصّره تحويلدار وجوه نظام: رياست خزانه نظام.

تحويلداري: خزانه داري؛ رک اداره صرف جيب مبارک؛ خزانه داري؛ سمت کسي که وجه نقد يا جنس به او سپرده مي‌شد.  

تخشايي ارتش: قورخانه (فرهنگستان آن را به جاي صناعت ارتش پذيرفته است).

تدارکات عسکريه: اداره تدارکات و تسليحات ارتش.

تعديل دخل و خرج خزانه: تنظيم بودجه.

تعليقه: رک مطلق العناني.

تفاوت عمل: ستوني در دفترچه مالياتي به اين نام بود که در اين ستون، براي دهات خراب تخفيفي قائل مي‌شدند و براي مزارع تازه آباد و جديد النّسق، به طور تخمين، مبلغي ماليات پيش بيني مي‌شد. حاکم، موظف بود اين تفاوت عمل را وصول کند. اين تفاوت عمل، منحصر به ماليات ارضي نبوده است!.

تفنگچي آقاسي: رئيس تفنگداران خاصّه شاه؛ گارد (پاسگان) مخصوص شاه.

تفنگدارباشي: رياست تفنگدارخانه و تفنگداران خاصّه.

تمسّک: سند؛ نوشته و حجّت مکتوب.

توره: قوره (به زبان ازبکي)؛ خانزاده؛ اميرزاده؛ شاهزاده.

توشيح: بعد از مراحل مهرگذاري و طغراکشي، پادشاه به خط خود بر حاشيه نامه يا فرمان، مي‌نوشت: «صحيح است» و بعدها به صورت امضا درآمد ــ که آن را توشيح مي‌گويند؛ اصطلاحاً، امضاي شاهانه قوانين را پس از تصويب مجلسين، مي‌گفتند.

تيول و سيورغال: در اضلاع مختلف مملکت، به علما، قضات، امرا و اعضاي خاندان سلطنت و سپاهيان، سيورغالات يا تيولات داده مي‌شد و ماليات آنجا به جهت مدد معاش و مواجب ايشان، مقرر مي‌شد. در مواردي، اعطاي زمين خالصه، به جاي حقوق و مواجب و يا اعطاي حق وصول ماليات ناحيه‌اي ــ که خاصه بود ــ يا مالک شخص ثالث و يا ملک خود تيولدار يا مرتع شناخته مي‌شد، به حساب مي‌آمد. در بعضي نواحي، اختصاص به عوايد داشت ــ که به مناسب معين، تعلق مي‌گرفت. در املاک اربابي، تيول، فقط عبارت بود از ماليات ديوان يا دو دهم محصول.

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org