ماهنامه شماره 70 - صفحه 3
 

 

» ميرزا آقاخان نوري و اسرار محرمانه

 

طاهره شکوهي

 

ميرزا نصرالله خان نوري معروف به ميرزا آقاخان ملقب به اعتمادالدوله يکي از رجال دوره قاجار فرزند ميرزا اسدالله خان نوري در سال 1222 ق متولد شد. مدت سي و سه سال (1242 ـ 1275 ق) در دربار سه تن از پادشاهان (فتحعلي شاه، محمد شاه، ناصرالدين شاه) مشاغل و مناصبي چون وزارت لشکر (وزارت جنگ) و صدراعظمي را عهده دار بود. در سال 1243 ق با سمت لشکر نويسي وارد خدمت دربار فتحعلي شاه گرديد. چون جواني باهوش، موقع شناس و چرب زبان بود به تدريج در دربار ترقي کرد و به لشکر نويس باشي ارتقا پيدا نمود. در زمان محمد شاه همچنان سمت خود را حفظ نمود و از آنجا که به مقام خود اهميت مي‌داد عنوان لشکر نويس باشي را به وزارت لشکر تبديل نمود. 1

 

سفارت انگليس از اواسط سلطنت محمد شاه با عده‌اي از درباريان و دولتمردان تماس نزديک برقرار کرد و سعي داشت عواملي براي نفوذ در دستگاه حکومت جمع آوري نمايد يکي از اين عوامل ميرزا آقا خان نوري بود که در مدت کوتاهي جزء عمال انگليسيها در ايران درآمد و حتي تابعيت انگلستان را نيز پذيرفت. وي از دوران محمد شاه تحريکات خود را براي به دست آوردن صدارت آغاز کرد و براي رسيدن به هدف، خود را در حلقه دوستان و ياران مهدعليا (همسر محمد شاه) قرار داد و واسطه بين او و سفارت انگليس شد.

 

رابطه مهدعليا با ميرزا به تدريج تا آنجا کشيده شد که هر چه در اندرون شاه مي‌گذشت مهدعليا به آقاخان اطلاع مي‌داد و او نيز ماجرا را به اطلاع سفارت انگليس مي‌رساند. چنانچه  در اسناد وزارت خارجه انگليس آمده، ميرزا اسرار محرمانه دولتي را اعم از آنچه مربوط به امور داخلي و تصميمات مملکتي بود و يا مذاکرات فيمابين شاه و صدراعظم و ساير سفرا را به وزير مختار انگليس گزارش مي‌داد.

 

آقاخان به دليل اينکه فردي جاه طلب بود و به مقام و شغل وزارت جنگ قانع نبود به تحرکات و دسايس عليه حاج ميرزا آقاسي (صدراعظم) دامن مي‌زد و از آنجايي که صدراعظم از توطئه‌هاي او آگاه بود در يکي از شبها هنگام خروج از سفارت انگليس دستگير و با کسب اجازه از شاه به کاشان تبعيد شد. پس از مرگ محمدشاه و عزل آقاسي از صدرات، ميرزا نصرالله از کاشان به تهران آمد، ولي چون مورد مؤاخذه امير کبير صدراعظم ناصرالدين شاه قرار گرفت و امر صدراعظم به بازگشت وي بود لذا به سفارت انگليس رفت و خود را در پناه سفارت جاي داد. کاردار سفارت نيز طي تماس با مهدعليا او را واسطه قرار داد تا اجازه اقامت او را در تهران بگيرد. وساطت کاردار و صاحب منصبان سفارت نتيجه مثبت داشت و مهدعليا دستور داد ميرزا را از سفارت به قصر بازگردانند.

 

حمايت جدي سفارت از نوري سبب ‌شد تا شاه و امير کبير نتوانند او را از تهران طرد کنند و يا موجبات قطع ارتباط او و سفارت را فراهم آورند. به طوري که وقتي کار جاسوسي آقاخان بالا گرفت ميرزا تقي خان در صدد برآمد او را مجازات و تبعيد نمايد. اين بار نيز وزير مختار انگليس رسمي و به طور علني به ياري وي شتافت و با ارائه سند رسمي تحت الحمايگي و تابعيت انگلستان او را از زندان و تبعيد نجات داد.

 

در دوران ناصرالدين شاه توطئه‌هاي ميرزا شدت يافت و سرانجام دسيسه‌هاي وي با همدستي مهد عليا و حمايت همه جانبه دولت انگلستان به نتيجه رسيد و روز 25 محرم 1268 ق ميرزا تقي خان امير کبير از صدارت عزل گرديد و آقا خان نوري به جاي وي منصوب شد.2 پس از استقرار تلاش خود را براي از بين بردن اميرکبير به کار گرفت و خيلي زود آن را به مرحله اجرا درآورد. آنگاه دست به تغييرات وسيعي در سطح مملکت زد و تمام مشاغل و مناصب مهم مملکتي را به فرزندان و بستگان خود اختصاص داد و غالباً شاه را به عيش و لهو و لعب ترغيب مي‌کرد.

 

از نتايج از ميان بردن امير کبير و روي کار آمدن نوري ابتدا موافقتنامه 1269 ق/ 1853م بود که مشاراليه با نايب سرهنگ يوستين شيل وزير مختار انگلستان در دربار ايران بست و قبول کرد که دولت ايران از حق قشونکشي به هرات ممنوع باشد و در سال 1273 ق با تباني قبلي با دولت انگلستان جنگ انگلستان و ايران را راه انداخت، بدين ترتيب که بدون مطالعه و پيش بينيهاي لازم در اواخر 1272 ق به هرات لشکر کشيد و آنجا را در اوايل 1273ق تسخير نمود. بعد از آن انگلستان به ايران اعلام جنگ داد و بسياري از بنادر و جزاير ايران را تصرف کرد و قشون ايران بدون هيچ گونه مقاومت جدي در همه جا شکست خورد.

 

پس از شکست در تمام جبهه‌ها معاهده ننگين پاريس 1273 ق/1856 را به امضا رساند. به موجب اين معاهده قسمت زيادي منجمله هرات از ايران جدا شد و دولت ايران به نمايندگي صدراعظم خيانتکار خويش از تمام حقوق حقه خود به موجب معاهده مزبور به کلي صرفنظر نمود.

 

دوران صدارت اعتمادالدوله براي انگلستان دوره پيشرفت و تحکيم نفوذ سياسي، نظامي و اقتصادي بود. و از آنجا که حداکثر استفاده را از او کرده بودند و ديگر به وجود او احتياجي نداشتند دست از حمايت وي کشيدند و از طرف ديگر مخالفان سرسخت او توانستند شاه را راضي به برکناري او نمايند.3 سرانجام پس از هفت سال صدراعظمي در 1275ق از صدارت عزل شد و مدت شش سال در تبعيد (يزد، اصفهان، قم) به سر برد و عاقبت در 1281 ق در سن پنجاه و نه سالگي در قم وفات کرد. جنازه اش را به کربلا بردند و در مسجد شيخ العراقين دفن نمودند.4

________________________________

 

1. مهدي بامداد، شرح حال رجال ايران در قرن 12، 13 و 14 هجري، ج4، تهران: زورا، 1347، ص 363ـ 364.

2. اسماعيل رائين، حقوق بگيران انگليس در ايران، [بي جا: بي نا]، 1347، ص 250ـ 255.

3. مهدي بامداد، ج4، ص 373، 368ـ 369.  

4. اسماعيل رائين، ص 280.

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org