ماهنامه شماره 69 - صفحه 9
 

 

» فرهنگ و سياست

 

جلال فرهمند

Farahmand@www.iichs.org

 

فرهنگ و سياست از لحاظ ساختار به نظر مي‌رسد دو مقوله جداگانه باشند.  البته اين جدا بودن لزوماً موجب آن نمي‌شود که اين دو دخالتي در هم نداشته باشند. دولتها در هر شکل و شمايلي که باشند طبيعتاً اين حق را به خود مي‌دهند که سياستهاي فرهنگي مورد علاقه خود را به جامعه‌اشان طبق آنچه که صلاح مي‌دانند بقبولانند. آموزش و پرورش و دانشگاهها شکل مستقيم اين دخالت است. ولي دخالت فرهنگ در امور سياسي چندان زياد نيست. در سندي که پيش رو داريم يک نمونه جالب دخالت فرهنگ در سياست است. دخالت فردي فرهنگي چون احسان يارشاطر در سياست و انتخابات مجلس شوراي ملي.

 

يارشاطر در دورۀ گذشته و حال به فردي فرهنگي که سلسله مراتب بالاي علمي را طي کرده است اشتهار دارد. سرپرستي کار بزرگي چون دايرة المعارف ايرانيکا که تا به امروز در حال تأليف و چاپ است نشان دهنده همين موضوع است.

 

وي متولد همدان است و تحصيلات اوليه اش را در همين شهر گذرانده. تحصيلات عاليه وي در دانشسراي عالي تهران بود. دکتراي ادبيات خود را از همين دانشگاه گرفت. وي با گرفتن بورسهاي متعدد از امريکا  و خصوصاً دانشگاه کلمبيا و در آن ناحيه به اشتهار کامل رسيد و دوستان فراواني يافت.

 

در ايران نيز با توجه به نزديکيش به دربار پهلوي و با افراد صاحب نفوذ آن يعني اسدالله علم و جعفر شريف امامي مقام اداري بالايي يافت. همين بس که از وي مجموعه نامه‌هاي فراواني موجود است که نشان دهنده عمق رابطه‌اش با اين افراد است.

 

نتيجه اين دوستيها انتصاب وي بر پايگاههاي مهم علمي و فرهنگي آن زمان ايران بود. مدير عاملي بنگاه ترجمه و نشر کتاب وابسته به بنياد پهلوي و حضور فعال در کميته‌هاي مختلف جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي از جمله اين مشاغل مهم است.

 

چهره شدن اين شخصيت علمي با اين جريان سياسي دولتي براي وي تبعات خاصي را نيز در پي داشت. نويسندگان و اهل قلم مستقل در نکوهش وي کم نگذاشتند. در دهه چهل مخالف خوانيهاي جلال آل احمد و برخي چهره‌هاي سرشناس ديگر و جنگ قلمي و لفظي آنها بازتاب فراواني در محافل فرهنگي ايران داشت.

 

به هر صورت جداي از چهره سياسي يارشاطر و متأسفانه شرکتش در محافل درباري وي توانست خدمات زيادي را نيز به محافل فرهنگي ايران بنمايد. نزديکيش به دربار موجب شد برخي افراد که تمايلي به شرکت در سياست داشتند دست التجاء به وي دهند و از وي بخواهند که با حلقه دربار متصلشان کند. سند اين شماره بهارستان نامه‌اي از يارشاطر است به اسدالله علم همه کاره دربار و مسئول حزب اقليت يعني مردم. حزبي که در کنار حزب رقيبش يعني مليّون نقش وکيل تراشي و وکيل سازي داشت. محتواي نامه و نام افراد و چگونگي معرفي آنها ادبيات سياسي دهه چهل ايران را به خوبي نمايان مي‌سازد:

 

19 بهمن [1341]

سرور گراميم

بعضي از دوستان و آشنايان به گمان اينکه عنايت سرکار شامل حال بنده است، خواسته‌اند که مراتب اشتياق آنها را در امور وکالت به عرض حضرت عالي برسانم. چون تعذر را حمل بر قصور مي‌کردند ناچار قول دادم که حامل گفتۀ آنها باشم. اينک اسامي آنها:

 

1. آقاي حاتم، ليسانسيۀ دانشسراي عالي، از خانوادۀ گيلاني، کارمند وزارت دارايي، اظهار می دارد که در دورۀ گذشته کانديد بندر پهلوي بوده، و رأي و اعتبار محلي دارد و آقايان حکيم الملک و فروهر هم با او لطف خاصي دارند. جوان برومند و سخنگوست، بسيار هم مشتاق زيارت سرکار است و خود را مجري نظريات و طرحهاي سرکار مي‌داند.

 

2. آقاي علي اصغر امامي اهري ، رئيس دانشسراي پسران. جواني لايق و استوار است. برادرش سابقاً وکيل اهر بوده (از مستعفيها) و معتقد است که رأي محلي دارد و خانوادۀ او مورد اعتمادند و چون وکيل شدن برادرش محظور [محذور] دارد او را کانديدا کرده‌اند.

 

3. دکتر برهاني، جواني است مساعد و اهل خدمت و بسيار مشتاق و تاکنون شور و شري از او ديده نشده. عضو وزارت امور خارجه است و به وکيل شدن از زرند کرمان اميدوار. فعلاً يک آرزو دارد و آن زيارت سرکار است.

 

4. دکتر اقصي، استاد دانشکده دامپزشکي، مايل است در صورت امکان از طهران وکيل بشود و مثل آقاي دکتر برهان ميل دارد بداند مي‌شود يا نمي‌شود. معتقد است مي‌تواند در معالجۀ دردهاي جامعه قدمهاي مؤثر بردارد.

 

5. دکتر عبدالرضا نائيني، رئيس انجمن فيلارمونيک برادر دکتر طبا اظهار داشت که اهل نائين دکتر طبا را وکيل واقعي خود مي‌خوانند و جز به خانوادۀ فاطمي و طباطبايي نائيني اعتماد چنداني ندارند و گفت شايد مصلحت باشد که به اين دو خانواده اکتفا شود. دکتر نائيني مشخصاً مرد درست و صريح و آزاده‌اي است. برادر او را نمي‌شناسم، هر چند تعريف او را شنيده‌ام.

 

البته محتاج به تذکر نيست که اينها همه خود را بندۀ معتقد و دولتخواه مي‌دانند. با عرض ارادت احسان يارشاطر.

 

 P.S. آقاي رضا کاووسي از قلم بنده فوت شد. با آقاي سپهبد هدايت نسبت سببي دارد و چنانکه اظهار مي‌دارد به تشويق ايشان دل به کار وکالت بسته. زنجاني است و مي‌گويد قرار است از زنجان وکيل شود. تا چند ماه پيش عضويت اداره کل اطلاعات امريکا را داشت. ليسانسيه حقوق است و فعلاً در کمپاني cok مشغول است. براي تکميل فايده و تعميم مرام تذکر اين بنده را خواستار شده است.

 

[1-2326 پ] (برای مشاهده سند کلیک کنید)

[2-2326 پ] (برای مشاهده سند کلیک کنید)

[3-2326 پ] (برای مشاهده سند کلیک کنید)

 

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org