ماهنامه شماره 65 - صفحه 7
 

 

» دخالت موقوف

 

جلال فرهمند

Farahmand@www.iichs.org

 

اسدالله علم بعد از پايان مأموريتش در نخست وزيري و قلع و قمع قيام مردم در 15 خرداد علي الظاهر شغل رسمي مهمي نداشت. هر چند در نقش مشاور شاه، يار غار وي بود و به بسياري از امور سياسي و غير سياسي و شخصي شاه! رسيدگي مي‌کرد. در اين زمان يعني در اواخر سال 42 و اوايل 43 به بعد به رياست دانشگاه شيراز منصوب شد. با انتصاب وي به رياست دانشگاه طبق معمول ياران و دوستان وي نيز از اين نمد کلاهي براي خود دوختند. از جمله آنان امير متقي از دوستان نزديک علم بود. وي سمت معاونت دانشگاه را يافت و بعدها به مقام مهم معاونت علم در دربار منصوب شد. علم کم فرصت پيدا کرد به شيراز برود بدين لحاظ عملاً اختيار دانشگاه در دست امير متقي بود. مدتي قبل از حضور علم و امير متقي در شيراز، سپهبد فتح‌الله مين‌باشيان به عنوان فرماندهي ارتش سوم در فارس مستقر شده بود. فتح‌الله مين‌باشيان برادر مهرداد پهلبد همسر شمس پهلوي بود. همين امر در ترقي مين‌باشيان بي‌تأثير نبود به طوري که بعدها وي حتي به فرماندهي نيروي زميني و درجه ارتشبدي رسيد.

 

استقرار مين‌باشيان در فارس بيشتر براي سرکوب عشاير فارس پس از اجراي برنامه اصلاحات ارضي بود. پس از سرکوب موفقيت آميز عشاير، مين باشيان که احساس قدرت مي‌کرد در امور ديگر استان که ربطي به وي نداشت دخالت مي‌کرد. شايد توهم نزديکي به دربار در اين امر نقش مهمي ايفا مي‌کرد.

 

به هر حال مين‌باشيان با غرور و نخوتي که داشت نمي‌توانست شخصي چون علم را که ظاهراًً فقط رياست دانشگاه را داشت ولي عملاً در بسياري از مسائل مملکتي نه فقط استان فارس دخالت مي‌کرد تحمل نمايد، به طوري که خود در يادداشتي که به جاي گذاشته مي‌نويسد: «مدتي که شاهنشاه از شيراز بازديد فرمودند و تغييرات را مشاهده نمودند [منظور حفظ آرامش در فارس] و گزارشها را دريافت کردند و معلوم گرديد که ساواک دشمن من بوده، و آقاي امير اسدالله علم نيز با من دشمني و خصومت ورزيده است. الف ميم [امير متقي] منشي و معاون امير اسدالله علم مردي ناپاک و کثيف بود. در محل کارش فحاشي مي‌کرد و ناسزا مي‌گفت. او مردي بدقيافه و بي وجدان بود. او با کمک علم قائم مقامي دربار را به دست آورد». (از کتاب ارتشبدها و حديث تاريخ پهلوي نوشته خسرو معتضد، ص 208).

 

با قدرت روز افزون علم، مين‌باشيان مي‌دانست که مخالفت مستقيم با علم آب در هاون کوبيدن است، ولي باز غرورش اجازه نمي‌داد در مقابل امير متقي که چهره‌اي غير اخلاقي و قدرت طلب بود کوتاه بيايد. مين‌باشيان صلاح در آن ديد که با نوشتن نامه‌اي افشاگرانه به علم، خطاهاي ريز و درشت امير متقي را برايش بازگو نمايد. محتواي اين نامه طولاني جالب و خواندني از کار درآمد. نامه‌اي که لايه‌هاي پنهان تأمل برانگيزي در آن يافت مي‌شد. نکته جالب تر پاسخ علم به اين نامه است. نامۀ بلند بالاي مين‌باشيان با نامه‌اي کوتاه و موجز پاسخ داده شد. ملخّص آن اين بود که علم در ظاهري محترمانه به وي فهماند که مين‌باشيان به چيزي که اطلاع ندارد دخالت ننمايد. چون مصالح بالاتري در آن نهفته است که فقط بزرگان از آن اطلاع دارند و بس. نامه‌هاي اين دو را با هم مي‌خوانيم:

 

 

[2331/1]  (کلیک کنید)

[2331/2]  (کلیک کنید)

[2331/3]  (کلیک کنید)

[2331/4]  (کلیک کنید)

[2331/5]  (کلیک کنید)

[2331/6]  (کلیک کنید)

[2331/7]  (کلیک کنید)

[2331/8]  (کلیک کنید)

[2332] (برای مشاهده سند به همراه استنساخ آن کلیک کنید)

 

[503 ـ 115ز]

[717 ـ 77968ر]

[1629 ـ 171الف]

عبدالکريم ايادي، منوچهر اقبال، فتح‌الله مين‌باشيان، محمدرضا پهلوي، هويدا، امير اسدالله علم، جعفر شفقت در يک مانور نظامي

فتح‌الله مين‌باشيان، فرح پهلوي و اسدالله علم

از چپ امير متقي، اسدالله علم، فتح‌الله مين‌باشيان و محمدرضا پهلوي

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org