ماهنامه شماره 65 - صفحه 2
 

 

» جهان پهلوان

 

ويدا معزي نيا

 

غلامرضا تختي فرزند رجب در پنجم شهريور 1309 در خانواده‌اي مذهبي در خاني آباد تهران پا به عرصه وجود نهاد. در زمان رضاخان بسياري از زمينهاي پدرش براي احداث ايستگاه راه آهن تصرف شد و به دنبال آن خانواده‌اش با شکست اقتصادي بزرگي رو به رو گشت. پدرش در مقابل مشکلات تاب مقاومت نياورد و بدين ترتيب در کودکي از نعمت وجود پدر محروم شد.

 

او دوره ابتدايي را در مدرسه حکيم نظامي گذراند و بعد هم به دبيرستان منوچهري واقع در خيابان خاني آباد رفت. ولي به سبب مشکلات مالي تحصيل را در نيمه راه رها ساخت و در يک کارخانه نجاري به شاگردي مشغول شد. از همان هنگام به ورزش باستاني تمايل نشان داد و ابتدا به زورخانه گردان و سپس در باشگاه پولاد که شماري از بهترين کشتي گيران عضو آن بودند، به فعاليت پرداخت.1 اولين کشتي او در سال 1328 در مسابقه کاپ فرانسه در وزن پنجم بود که تختي ضربه فني شد و همين شکست مقدمه پيروزيهاي بعدي او گشت. در همان سال به استخدام شرکت ملي نفت ايران درآمد و راهي مسجد سليمان شد و پس از يک سال به تهران بازگشت و به خدمت سربازي رفت. در دوران خدمت تمرينات خود را مجدداً آغاز کرد و با پشتکار و کوشش فراوان پس از غلبه‌هاي پي در پي بر کشتي گيران نامدار آن زمان، در سال 1330 به عضويت تيم ملي کشتي ايران درآمد و در همان سال در مسابقات کشتي قهرماني در هلسينکی (فنلاند) صاحب مدال نقره شد. تختي در بازيهاي المپيک سالهاي 1331 و 1334 که در هلسينکي (فنلاند) و ورشو (لهستان) برگزار گرديد نيز بار ديگر مدال نقره گرفت. در اسفند ماه 1335 با پيروزي بر حريفان خود در کشتيهاي پهلواني پايتخت، عنوان پهلواني را از آن خود کرد و بازوبند پهلواني گرفت. در همين سال به استخدام راه آهن درآمد و تيم کشتي راه آهن تکميل گرديد.2

 

المپيک ملبورن 1956/1335 سال اوجگيري و کسب اولين مدال طلاي المپيک توسط تختي بود. او در اين مسابقات با آمادگي و صلابتي کم نظير حضور يافت و بر همه حريفان غلبه کرد و با استقبال بي نظيري به وطن بازگشت. سال 1958 / 1337 با دريافت مدال طلا از بازيهاي المپيک آسيايي ژاپن برگي ديگر از افتخارات او ورق خورد و در همان سال در مسابقات جهاني صوفيه (بلغارستان) به مدال نقره دست يافت. سال بعد در مسابقات کشتي قهرماني جهان در تهران بار ديگر مدال طلا را با اقتدار ربود و سال 1960 / 1339 در المپيک رم مدال نقره نصيب وي گرديد.

 

سال 1961 / 1340 تيم ملي کشتي ايران براي شرکت در مسابقات جهاني عازم ژاپن شد و بار ديگر به مدال طلا دست يافت. پس از اين قهرماني در ديداري که با شاه داشت، شاه از وي خواست تا کشتي را رها سازد و به کار مربيگري بپردازد، اما تختي نپذيرفت. سال 1961/1341 در مسابقات جهاني توليدو (آمريک) صاحب مدال نقره شد و پس از بازگشت به ايران از طرف رئيس فدراسيون کشتي نامه‌اي دريافت کرد که ضمن اعلام انتصاب او به سمت مشاور عالي فدراسيون، تلويحآً درخواست کناره گيري او از کشتي مطرح شده بود. حضور تختي در فدراسيون نيز با کارشکني مخالفانش همراه بود و در نتيجه از ادامه کار منصرف شد و تصميم گرفت با کشتي وداع گويد.

 

شهريور سال 1341 زلزله بويين زهرا فرصتي براي اثبات جايگاه مردمي تختي به حاکمان رژيم پهلوي بود. او مردم را به ياري زلزله زدگان فرا خواند و مردم نيز به سبب محبوبيت او در جمع آوري کمک با شور و اشتياق شرکت کردند. تختي به همراه تني چند از ورزشکاران کمکهاي مردم را بين زلزله زدگان توزيع کرد. محبوبيت تختي ميان مردم و گرايش او به جبهه ملي خشم حاکميت را نسبت به او برانگيخت و به اين دليل حقوق ماهيانه‌اش قطع گرديد.

 

او در المپيک سال 1964 /1443 توکيو (ژاپن) ناکام ماند و در آخرين رقابت ورزشي خود در توليدو (آمريکا) نيز بار ديگر شکست را پذيرا شد و پس از آن کشتي را براي هميشه رها نمود و در سال 1345 ازدواج کرد که حاصل آن پسري به نام بابک بود.3

 

در آن ايام تشکيلات ورزش در اختيار افسران ارتش و دربار بود. در نتيجه تختي در تنگنا قرار گرفت و ديگر هيچ خبري از وي در مطبوعات يافت نمي‌شد تا اينکه پس از سالها مبارزه در ميدان ورزش پس از يک دوره سکوت رسانه‌ها درباره او، نامش با اندوه تيتر اوا روزنامه‌ها شد. سحرگاه هجدهم دي ماه 1346 جسم بي جان تختي را در يکي از اتاقهاي هتل آتلانتيک تهران يافتند. علت مرگ او به درستي مشخص نشد. در اين ميان دو فرضيه وجود داشت، عده‌اي معتقد بودند که تختي به سبب فشارهاي مالي، اجتماعي و ورزشي، رفتار نامناسب مسئولان ورزشي و مسائل خانوادگي خودکشي کرده است و گروهي بر اين باور بودند که او به خاطر سازش ناپذيري با حکومت و گرايش به جبهه ملي توسط سازمان اطلاعات و امنيت رژيم کشته شده است.

 

پيکر تختي در آرامگاه خانوادگي حسن شمشيري در گورستان ابن بابويه تهران به خاک سپرده شد. در مراسم خاکسپاري و مجالس يادبود تختي اقشار مختلف مردم شرکت کردند و اين مراسم به تظاهران عليه نظام استبدادي پهلوي مبدل گشت. درگذشت شادروان غلامرضا تختي در ميان روشنفکران و سياستمداران آن زمان بازتاب وسيعي يافت. زنده ياد جلال آل احمد در يکي از مقالات خود که به سال 1347 در مجله آوش منتشر شده است به تختي با اين مضمون مي‌پردازد:

 

... يکي مي‌گفت چيزخورش کرده‌اند، ديگري مي‌گفت خفه‌اش کرده‌اند، ديگري مي‌گفت به قصد کشت او را زده‌اند و بعد لاشه‌اش را به مهمان خانه کشيده‌اند. از آن همه جماعت هيچ کس، حتي براي يک لحظه، به احتمال خودکشي فکر نمي‌کرد. آخر جهان پهلوان باشي و در «بودنِِ» خودت جبران کرده باشي «نبودن»هاي فردي و اجتماعي ديگران را– و آن وقت خودکشي؟ آخر مرد عادي ناتوان و ترسيده‌اي که ابتذال وجود روزمره خود را در معناي وجودي و در قدرت تن و در سرشناسي او جبران شده مي‌ديد– در وجود اين بچه خاني آباد» که هرگز به طبقه خود پشت نکرد، ... اين نفسِ قدرتِ تن، که به قدرت مسلط زمانه «نه» گفت چه طور ممکن بود که اين مرد عادي سر به زير، باور کند که او خودکشي کرده؟ و ببينيم اين افسانه سازي عوام، آيا نوعي روش دفاعي نيست براي مرد عادي توي گذر، تا شخصيت ترسيدۀ خويش را در مقابل ظلم حفظ کند؟ و اميدوار بماند؟ سياوش و سهراب که جاي خود دارند در اين سلسله مراتب، حتي  جوانمردِ قصاب را هم داريم. رهبر فلان فرقه را هم که در خمره تيزاب رفت. يا آن ديگري را که غايب شد. يا آن ديگري را که به آسمان رفت.4

 

تختي انساني باتقوا، با ايمان، راستگو، متواضع و مظهر عالي‌ترين صفاتي بود که سنت اخلاقي ورزش ما از مردانگي و پهلواني مي‌طلبيد و به حق جهان پهلوان ناميده شد.

 

_____________________________

 

1. محمود رفعت، تختي مرد هميشه جاويد، [مشهد]: علم، 1367، ص 35 ـ 36.

2. عباس فاطمي نويسي، زندگي و مرگ جهان پهلوان تختي در آينه اسناد، تهران: جهان کتاب، 1377، ص37.

3. همان، ص 86.

4. جلال آل احمد، ادب و هنر امروز ايران، ج2، تهران: نشر ميترا، نشر همکلاسي، 1373، ص 680ـ682. 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org