ماهنامه شماره 63 - صفحه 5
 

 

» بانوي کياست، خاتون نجابت

  نام اصلي انيس‌الدوله فاطمه است. او دختر نورمحمد، ساکن مازندران بود. در کودکي پدرش را از دست داد و نزد عمه‌اش زندگي مي‌کرد و توسط او وارد حرمخانه ناصرالدين شاه قاجار شد و به خدمت جيران خانم فروغ‌السلطنه که در آن زمان سوگلي شاه بود درآمد. پس از مرگ جيران، کليه اموال او به فاطمه سپرده شد. وي در دربار تصميم گرفت باسواد شود لذا دو سه نفر از ملاباجيهاي اندرون، مأمور تعليم و تربيت او شدند.

 ناصرالدين شاه در سفر سلطانيه، او را به ازدواج موقت خود درآورد (1276 ق) و فاطمه خانم را انيس‌الدوله لقب داد و بعد هم ماليات شهر کاشان و دهات آن را به او واگذار کرد. او به دليل لياقت، کفايت، کارداني و آداب‌داني به تدريج مورد توجه و علاقه شاه قرار گرفت و مقام و منزلت ممتازي در ميان زنان عقدي و صيغه‌اي شاه به دست آورد.

 

ويژگيهاي اخلاقي انيس‌الدوله

خوش خلقي: انيس‌الدوله با آنکه از طبقه پايين جامعه به بالاترين مقامي که يک زن مي‌توانست به آن دست يابد، رسيده بود، ولي هيچ گاه مقام و منزلت اجتماعي، او را فريفته خود نکرد. بلکه از مقام خود همواره براي دلجويي از مردم و عظمت ايران بهره مي‌برد. مي‌توان ادعا کرد، تقريباً همه نويسنده‌ها او را زني استثنايي به لحاظ اخلاق دانسته‌اند. به طوري که تاج‌السلطنه درباره او مي‌نويسد: «به قدري اين زن، عاقله [و] با اخلاق بود که با وجود نداشتن صورتي خوب، براي سيرت خوب، او زن اول محترم بود». و همين اخلاق نيکو، او را فوق‌العاده جذاب کرده بود و به عقيده بسياري از تاريخ نويسان من‌جمله تاج‌السلطنه و اعتمادالسلطنه خوش خلقي و هوش سرشار موجب شده بود وي نقش ملکه ايران را ايفا کند. مادام کارلا سرنا در اين خصوص مي‌نويسد: «در ايام نوروز، خانمهاي سرشناس از رفتن به ديدن ملکه انيس‌الدوله غفلت نمي‌کنند».

 

متانت و وقار: از ديگر خصوصياتي که حتي مستشرقين روي آن انگشت گذارده‌اند، وقار و متانت فوق‌العاده اوست. بنجامين در همين راستا مي‌نويسد: گرچه نمي‌توان او را فوق‌العاده زيبا دانست، ولي به طوري که گفته مي‌شود چهره دوست‌داشتني و جذابي دارد و از رفتاري موقرانه و متين و هوش سرشاري برخوردار است».

 

رفتار سياسي ـ اجتماعي

در نقش ملکه ايران «هوش سرشار و بصيرت بي‌نظير سبب شد انيس‌الدوله در سراسر کشور مقام والاي ملکه را احراز کند و براي خود جداگانه درباري داشته و سفراي کبار و ممالک بيگانه وقتي به ملاقات شاه می‌رفتند در دفتر اين ملکه نيز نام خود را ثبت مي‌کردند و حتي هداياي نفيس و نشانهاي قيمتي از جانب سلاطين بيگانه به عنوان «انيس‌الدوله ملکه ايران» به دربار قاجار مي‌رسيد. شگفت اينکه يک منشي زن داشت و اين در تاريخ ملل فرنگ نيز تا آن موقع بي‌سابقه بود که ملکه کشوري منشي زن داشته باشد.

 

از آنجا که ملکه در ارتباط مستقيم دايمي با شاه بود لذا در بسياري امور سياسي مي‌توانست نقش اساسي داشته باشد. انيس‌الدوله اولين زن حرمخانه ناصرالدين شاه بود، که عنوان ملکه را دريافت کرد و وظايف متعدد ملکه‌ها را به عهده گرفت. همچنين وي اولين زن حرمخانه شاهي بود که مفتخر به دريافت نشان حمايل آفتاب شد. قبل از سفر اول ناصرالدين شاه به فرنگ، نشان حمايل آفتاب در سامان متداول بود که به ملکه‌ها داده مي‌شد.

 

حفظ اقتدار ايران در برابر زنان سفراي خارجي: يکي از کارهاي مهم او اين بود که در کليه تشريفات رسمي و درباري و روزهاي اعياد و ميلاد شاه به عنوان ملکه ايران از شاهزاده خانمها و بانوان اعيان و اشراف و همسران وزرا و سفراي خارجي پذيرايي مي‌کرد و مهمانيهايي درخور شأن آنان ترتيب مي‌داد و ضمن به رخ کشيدن اقتدار زن ايراني، آنها را با فرهنگ و رسوم اصيل ايران آشنا مي‌کرد. از جمله دوستعلي خان معيرالممالک درباره عيد ميلاد شاه چنين مي‌نويسد: «انيس‌الدوله از بانوان سفرا و ديگر بانوان اروپايي مقيم تهران و همسران وزرا و اعيان و اشراف دعوت مي‌کرد و خود، حمايل بر سينه و نيم تاج بر فرق، غرق در نشانهايي که شاهان کشورهاي خارجي برايش فرستاده بودند، از ميهمانان پذيرايي مي‌کرد. او براي آنکه مفاخر ملي ايران را به همسران سفراي خارجي نشان دهد آنها را به مجالس تعزيه مي‌برد و شخصاً داستان تعزيه را برايشان شرح مي‌داد.»

 

او به حدي در مسئله سفراي کشورهاي خارجي (به خصوص کشورهاي غربي) حساس بود که حتي وقتي با خبر مي‌شد يکي از آنها قصد ترک ايران را دارد، براي خداحافظي از زنان همراه، ضيافتي به افتخار آنها ترتيب مي‌داد. يکي از اين سفيران نقل مي‌کند: هنگامي که در سال 1885 من به امريکا احضار شدم و قرار شد تهران را ترک نمايم، انيس‌الدوله، خانم و دختر مرا دعوت کرد که در ضيافت کوچکي که به افتخار آنها در اندرون برپا مي‌شود، شرکت کنند و همانجا مراسم خداحافظي به عمل آيد.

 

او گاهي خانمهاي سفراي خارجي را به حضور مي‌پذيرفت و براي آنان مجالس مهماني ترتيب مي‌داد و با آنها به کمک مترجم به مذاکره مي‌نشست. او در اين مذاکرات سعي داشت آنها را با عمق اصالت فرهنگ ايراني آشنا سازد و اقتدار ملت ايران را به آنها گوشزد نمايد.

 

بست انيس‌الدوله: انيس‌الدوله چون خودش رعيت زاده بود، بهتر مي‌توانست وضعيت رعيت را درک کند، لذا نقطه‌اي را در حرم شاه عبدالعظيم حسني (ع) معروف به بست انيس‌الدوله تعيين کرده بود. هر کس آنجا بست مي‌نشست، نشانه آن بود که به انيس‌الدوله تظلم کرده و اين ملکه بايد به کارش رسيدگي کند. انيس‌الدوله بدين ترتيب مرجع و ملجأ کساني بود که حتي از حفظ جانشان بيمناک بودند و به آستان او پناه مي‌بردند.

 

حتي گاهي اتفاق مي‌افتاد افراد از دست مأمورين ناصرالدين  شاه به انيس‌الدوله پناه مي‌آوردند؛ مثلاً سردسته يکي از ايلات که گويا مختصري نافرماني کرده بود و مورد خشم و غضب فوق‌العاده ناصرالدين شاه واقع شده بود؛ در حضرت عبدالعظيم به عنوان تحصن بست نشست. انيس‌الدوله به او تأمين جاني داد و از طرف ديگر مأموران دولت که از طرف شاه براي سرکوبي و تنبيه اين آدم رفته و با تحصن او در حصن انيس‌الدوله رو‌به‌رو شده بوند، از ترس سطوت ملکه جرئت نکردند کاري به او داشته باشند و وقتي با اعتراض ناصرالدين شاه مواجه شد، عذر آورد که ترسيده اگر او مخالفين شاه را پناه ندهد، آنها به سفارت روس يا انگليس پناهنده شوند و اين براي اقتدار کشور بسيار نامناسب است. اين امر نشان از زيرکي و دورانديشي و در عين حال وطن پرستي انيس‌الدوله دارد. براي همين است که اعتمادالسلطنه در توصيف انيس‌الدوله مي‌نويسد: او زني بسيار پاکدل بوده و مواقع ضروري، غضب شاه را فرو مي‌نشاند و همواره از بيچارگان حمايت مي‌کرد.

 

تدين و تعظيم شعائر

به دينداري او نه تنها نويسندگان داخلي بلکه حتي مستشرقين نيز اعتراف کرده‌اند. مادام کارلا سرنا درباره خصوصيات فردي او مي‌نويسد: «انيس‌الدوله با وجود اينکه ملکه ايران بود و جايگاه رفيعي داشت، در عزاداري امام حسين بسيار ناله و ضجه مي‌کرد و به ياد مصائب شخصيتهاي مقدس مذهبي خويش اشک مي‌ريختند».

 

اطاعت از مرجعيت ديني: انيس‌الدوله در موارد بسيار، اطاعت خود را از مرجعيت ديني به نمايش گذارد که مصداق اين اطاعت را در جريان مبارزه با امتيازنامه‌هاي رويتر و رژي مشاهده مي‌کنيم.

 

مقابله با امتياز روزنامه رويتر: يکي از صدراعظمهاي غربگراي عصر ناصري ميرزا حسين خان سپهسالار بود و هم او ناصرالدين شاه را دو سفر به اروپا برد و قزاقهاي روسي را به ايران آورد و امتياز شيلات را به همسايه شمالي واگذار کرد. بزرگ‌ترين خيانت او، اعطاي امتياز رويتر به انگلسيها بود که البته با مخالفت روحانيت و علما مواجه شد. مجتهد آن زمان مرحوم آيت‌الله حاج ملاعلي کني و آيت‌الله سيد صالح عرب قرارنامه را منتفي و حرام اعلام کردند. مرحوم حاج ملا علي کني در نامه‌اي به ناصرالدين شاه درباره اين امتيازنامه و نيز خطر فراماسونري خطاب و عتاب تندي کرد و خواستار لغو امتياز و عزل صدراعظم شد.

 

انيس‌الدوله نيز همگام و همصدا با مجتهد وقت تهران و ساير علما، جريان مبارزه را از درون قصر پيگيري کرد و نقش محوري در اين خصوص ايفا نمود. به طوري که بعضيها  او را از عاملان اصلي اين مبارزه مي‌دانند. اعتمادالسلطنه و مادام کارلا سرنا معتقدند يکي از عاملان اصلي برکناري ميرزا حسين خان سپهسالار، انيس‌الدوله همسر ناصرالدين شاه بوده است.

از ديگر کارهاي انيس‌الدوله در تحقق بخشيدن فتواي مجتهد تهران اين بود که مخالفان سپهسالار را سازماندهي و متحد کرد. او با همکاري معتمدالدوله فرهاد ميرزا (عموي شاه سمت نيابت سلطنت را در غياب او داشت). مستوفي‌الممالک، ميرزا سعيد خان انصاري (موتمن‌الملک) و فيروز ميرزا (نصرت‌الدوله) که از سردستگان مخالفان سپهسالار بودند. توانست در به ثمر رساندن حکم آيت‌الله کني نقش اصلي ايفا کند.

فرجام کار

طبق نقل تاج‌السلطنه (دختر ناصرالدين شاه) در ماجراي ترور شاه که به قتل وي انجاميد، انيس‌الدوله با توجه به زيرکي خاصي که داشت، بو برده بود که خطري بزرگ شاه را تهديد مي‌کند. بنابراين کوشيد تا حد امکان جلوي رفتن شاه به حضرت عبدالعظيم حسني (عليه السلام) را بگيرد. دختر ناصرالدين شاه در تفصيل اين وقايع مي‌نويسد: «... همان روزي که پدرم مقتول شد، صبح که از حمام بيرون مي‌آمد، انيس‌الدوله در سر حمام منتظر مي‌شود تا لباس پوشيده، بعد اجازه مي‌خواهد که در خلوت عرض بکند و به اتاق مي‌روند. او خودش را روي پاي پدرم افکنده و مي‌گويد: غيبگوي به من گفته است که تا 3 روز [براي] شما خطر [جاني وجود] دارد بياييد به خود و اين يک مشت مردم رحم کرده امروز را موقوف کنيد به حضرت عبدالعظيم نرويد». ولي شاه زير بار نمي‌رود.

 

بعد از قتل شاه، ظاهراً ضربه روحي سختي به انيس‌الدوله وارد مي‌آيد. چنانکه نقل قول مي‌شود: «پس از کشته شدن شاه، روزي برايش مبلغي پول آوردند و چون تمثال شوهر را روي اسکناسها ديد آنقدر بر سينه و شکم کوفت که سخت بيمار شد و پس از چند ماه بدرود زندگي گفت»، اما ظاهراً آنچه علت اصلي مرگ او تشخيص داده شده يرقان پيشرفته بوده است، چنانکه افضل‌الملک معتقد است که: انيس‌الدوله (که از نسوان بزرگ دنيا بود نظير وي در روزگار کمتر ديده خواهد شد. شرافت و جلالت و صفات حميده او بيرون از حد توصيف است. بعد از کشته شدن ناصرالدين شاه با کثرت تجمل و احترامي که داشت روزگار بر او سخت شده بود و از فراق شاهنشاه بسي بي‌تابي مي‌کرد و همه روزه به گريه و اندوه بود) به مرض يرقان کبد در شب جمعه بيست و سوم ربيع‌الثاني بدرود حيات گفته است.

 

انيس‌الدوله

 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org