ماهنامه شماره 63 - صفحه 3
 

 

» ارنست رنان

 

سهيلا عين‌اله زاده

 

جوزف ارنست رنان (متولد 28 فوريه 1823 در ترگيه فرانسه و فوت 2 اکتبر 1892، پاريس). فيلسوف، مورخ و محقق مذهب، از رهبران مکتب فلسفه انتقادي در فرانسه بود. در کالج کليساي شهر ترگيه به تحصيل پرداخت و دورۀ آموزشي مربوط به کشيشي را گذراند. در سال 1838 بورسيه مدرسه سنت نيکلا دو شاردونه را دريافت کرد. سپس به مدرسه سنت سولپيس رفت که منجر به تحولاتي در اعتقاداتش شد و او به اکراه در سال 1845 کليساي کاتوليک را رها کرد. از ديدگاه وي تعاليم کليسايي با يافته‌هاي نقد تاريخي ناهماهنگ بود و او ايمان نيمه مسيحي به خدا داشت. موضوع اصلي اولين اثر او اهميت تاريخ در اصالت مذاهب بود، او اعتقاد داشت علوم انساني ارزش يکساني با علوم طبيعي دارد. در سال 1856 با کورنلي شفر ازدواج کرد. علاقه بسياري به سياست داشت.1 او گفته بود اگر علم مقدس نباشد ديگر هيچ امر مقدسي وجود ندارد. علم از نظر وي مقدس‌ترين مقدسات است. او همه اميدهاي خود را به علم بسته بود تا آنجا که مي‌گفت چه باک که بر اثر پيشرفت علم و ترقي ايجابي، تاريخ آروزها و احساسات بشر به هيچ گرفته شود. «بگذاريد علم پيشرفت کند، ديگر هر چه مي‌خواهد بشود». رنان علم و فلسفه را بالذات يوناني مي‌دانست و ورود علوم يوناني به جهان اسلام را چيزي جز نوعي عارضه تلقي نمي‌کرد. رنان مدعي بود آناني که به انديشه فلسفي و مذهب اصالت عقل مي‌گرايند قلباً به اسلام اعتقادي ندارند زيرا اسلام و عرب هيچ گونه استعدادي براي تفکر عقلي و علمي نداشته و نخواهند داشت. وي اساساً درباره اديان، از جمله اسلام نظري منفي دارد. به عقيده او لازمه مطالعه اديان «بي‌ديني» است و از همين منظر الحادي است. اين دانشجوي سابق علوم الهي تحت تأثير متفکران آلماني از مذهب کاتوليک فاصله مي‌گيرد و از کسوت روحانيت چشم مي‌پوشد. او رسالۀ دکتراي خود را با عنوان ابن رشد و نحله او به طبع رساند و به شهرت دست يافت و پس از اين به مطالعه عقلي و پوزيتيويستي مسيحيت پرداخت. کتاب تاريخ منشأهاي مسيحيت و جلد اول آن زندگاني مسيح که در آن به نفع مطلق خوارق عادات و معجزات و کرامات و تثليث و الوهيت مسيح و قصص توارت و انجيل مي‌پردازد، به عنوان يک دين ستيز ملحد مورد اعتراض کليسا و مسيحيان مومن قرار گرفته است. او به جاي دين، علم را تنها وسيله نجات بشريت تلقي مي‌کرد.

 

رنان به برتري نژاد اروپايي و فضيلت يونان و اروپا در برابر مشرق زمين قائل بود و خردانگاري را خاص اروپا مي‌دانست.2 او منکر «علم اسلامي» بود، زيرا به پندار او اسلام با هيچ علمي در عالم کنار نمي‌آيد و اگر علمي در جهان اسلام رونق يافته نه در ميان عرب، که مؤسسين دين اسلام‌اند، بلکه در ميان ايرانيان بوده است.

 

رنان قائل به هويت غير ديني و مستقل ذهن ايراني در برابر اسلام است و به همين جهت نيز تشيع را دين قومي ايرانيان مي‌داند. به اعتقاد رنان ايرانيان جداي از اسلام و مسلمانان هستند آنان بيشتر شيعه هستند تا مسلمان! او بدين حقيقت معترف است که تأثير اسلام بر اذهان چنان است که موجب تضعيف گرايشات قومي و نژادي مي‌شود از جمله با گرايش به اسلام اقوام افغاني، چرکس، سوداني و مصري و بربر، مسلمان محسوب مي‌شوند نه اقوام افغاني و غيره.3

 

در سال 1883 رنان در پاريس با سيد جمال‌الدين اسدآبادي آشنا شد. وي در دارالفنون سوربن در پاريس خطابه‌اي درباره «اسلام و علم» که در آن خواسته، منافي بودن اسلام را با علم و تمدن اثبات کند و سيد در «ژورنال دو دبا» ردّيه ای مستدل بر اين خطابه نوشت و رنان قدرت برهان و درستي فرهنگ اسلامي را قبول کرد و از بسياري از نظريات خود درباره اسلام و قرآن که بر خلاف تمدن و عمران مي‌دانست منصرف شد، بالأخره فيلسوف فرانسوي دانست که انحطاط مسلمانان در اثر ناداني و کهنه پرستي پيشوايان مذهبي است.

 

سيد چنان تأثيري در وي بر جاي نهاد که نويسنده شهير فرانسوي نتوانست اشتياق خود را جز با کلمات زير اظهار نمايد: «آزادي انديشه او، منش بزرگ و مهرآميز او در اثناي محاوراتمان مرا متقاعد ساخت که در برابرم يکي از آشنايان دانشمند قديم چون ابن سينا، و ابن رشد يا يکي از آن دانشوران بزرگ که در طي پنج قرن ميراث روح انساني را عرضه کردند، دوباره زنده شده است».4

 
 

ارنست رنان

 

____________________________________

 

 1. The New Encyclopaedia. Britanica , V. 9. Chicago, ill: Encyclopaedia. Britanica, 1990. p. 1022.

2. محمد مددپور، سير تفکر معاصر، ج2، تهران: تربيت، 1372 ، صص 78ـ 80

3. همان، صص 82 ـ 83.

4. مرتضي مدرسي، سيد جمال‌الدين و انديشه‌هاي او، تهران، کتابهاي پرستو، 1360، صص 226، 253، 272.  


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org